داستان سری Resident Evil عجیب، پیچیده و در عین حال بسیار جذاب است. در عمر ۲۰ و چند ساله این سری، بیش از ۳۰ عنوان از این مجموعه روی پلتفرمهای مختلف منتشر شدهاند، و اگر بخواهیم صادق باشیم دلیل این محبوبیت هم کاملاً مشخص است: داستان سری Resident Evil ایدهای جذاب را به مخاطب ارائه میدهد که نمیتوان به راحتی آن را نادیده گرفت. Resident Evil زامبیها را به هیولاهایی بزرگتر و بهتر تبدیل کرده، و T-Virus ما را وادار کرد تا شستن دستان خود را جدی بگیریم. این عناوین شرکت کپکام سبک بقاء و وحشت (Survival Horror) را به وجود آورده و به کمال رساندند و حتی با همان گرافیکهای ابتدایی دهه ۹۰ نیز توانستند بازیکنان را وحشت زده کنند.
همانند زامبیهای موجود در این مجموعه، سری Resident Evil نیز عملاً جاودان است، حتی اگر هر از چندگاهی داستان آن با مشکلاتی روبرو شده و از کیفیت کمتری برخوردار باشد. معمولاً در این مجموعه عناوین، بازیکنان میتوانند بدون داشتن هیچ اطلاعاتی از پیشزمینه داستانی بازی و وقایع رخ داده در یک عنوان، صرفاً با کشتن موجودات فاسد شده و فرار از دست آنها، به لطف گیمپلی روان و جذاب این سری عناوین، از آن لذت ببرند. با این وجود، ما تصمیم گرفتهایم تا در این مقاله به بررسی داستان سری Resident Evil از ابتدا تا انتهای آن بپردازیم. در ادامه با ما در پیکسل آرتس همراه باشید.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil Zero
عنوان Resident Evil Zero در سال ۲۰۰۲ منتشر شد، اما وقایع داستانی آن در جولای ۱۹۹۸ رخ داده و نقش یک پیش درآمد را برای نسخه اول این مجموعه عناوین ایفا میکند. وقایعی مشکوک و آدمخوارانه در کوهستان آرکلی (Arklay Mountains)، در حاشیه کلان شهر راکون سیتی (Raccoon City) در جریان است. تیم براوو (Bravo Team) از واحد «تاکتیکهای ویژه و خدمات امداد و نجات» (مختصر به STARS) اداره پلیس راکون سیتی، مشغول بررسی این منطقه بوده که هلیکوپتر آنها سقوط میکند. همانند هر فیلم وحشتناک دیگری، اعضای این گروه از یکدیگر جدا شده و ربکا چیمبرز (Rebecca Chambers) را تنها میگذارند. ربکا قطار تصادف کردهای را مییابد که توسط زالوها مورد حمله قرار گرفته بود. این زالوها T-Virus دگرگون شده را به مسافران قطار منتقل نموده و آنها را به هیولاهایی زامبی مانند بدل کردهاند.
بیلی کوئن (Billy Coen) یک زندانی فراری از نیروی دریایی که با بیعدالتی محکوم شده بود نیز در این قطار حضور داشت. با حرکت کردن دوباره قطار، بیلی و ربکا هر دو در آن زندانی شدهاند. با تغییر مسیر این قطار خارج شده از کنترل، آنها خود را در تأسیسات متروکهای مییابند که مملو از حشرات جهش یافته، میمونها و یک خفاش غولآسا است. بیلی و ربکا متوجه میشوند که این تأسیسات زادگاه T-Virus میباشد: شرکت داروسازی آمبرلا (Umbrella) قصد داشته تا با ترکیب یک ویروس پیشرو با DNA زالو،یک سلاح بیولوژیکی بسازد. بدن دانشمندی به نام جیمز مارکوس (James Marcus)، که مشخصاً ترور شده است، توسط ملکه زالوهای آلوده (که توسط خود مارکوس مورد آزمایش قرار میگرفت) تسخیر شده – ملکه حال باور دارد که خودش مارکوس است – و به قصد انتقامگیری از آمبرلا به قطار حمله کرده است.
ربکا متوجه میشود که باقی اعضای تیم STARS در حال بررسی عمارت بزرگی در آن نزدیکی هستند، اما قبل از آن که بتواند به آنها بپیوندد، او باید با کمک بیلی جلوی مارکوس را بگیرد. پس از شکست دادن مارکوس و فرار از آن منطقه، ربکا به سایر اعضای تیم خود پیوسته و بیلی نیز آزادی خود را بدست میآورد (زیرا به صورت رسمی “وی در سانحه قطار کشته شده است”).
داستان سری Resident Evil – وقایع نسخه اول Resident Evil
عنوان Resident Evil تعریف دوبارهای به عبارت «عمارت کشنده» میبخشد. اولین نسخه از این سری عناوین در سال ۱۹۹۶ منتشر شده اما در ۲۰۰۲ شاهد یک بازسازی بود. یک روز پس از سقوط هلیکوپتر، تیم آلفای STARS در حال جستجو برای پیدا کردن اعضای تیم براوو بوده که توسط سگهای جهش یافته مورد حمله قرار میگیرند. هلیکوپتر بدون اعضای تیم از منطقه خارج شده، به همین دلیل آنها در یک عمارت محلی پناه میگیرند، که مشخص میشود مملو از هیولاهای گوناگون است. گروه از یکدیگر جدا شده و جیل (یا کریس، اگر بازیکنان بخواهند تجربه دشوارتری را داشته باشند) متوجه میشود که دهها تله و پازل در این عمارت ترسناک، که خود مکان دیگری برای آزمایشات شرکت آمبرلا بوده است، وجود دارند. موجوداتی – انسانها یا حیوانات – که در معرض T-Virus قرار گرفته، همگی جهش یافتهاند.
در یک آزمایشگاه زیرزمینی واقع در پایین عمارت، بازیکنان متوجه میشوند که این همتیمی آنها آلبرت وسکر (Albert Wesker) بوده که تمام این مدت با شرکت فاسد آمبرلا همکاری میکرده. ولی صبر کنید! بری (Barry) نیز به بازیکنان خیانت خواهد کرد! هرچند آلبرت وسکر بیرحم خانواده بری را گروگان گرفته و به همین دلیل بری مجبور میشود تا به شما خیانت کند. وسکر برنامه دارد تا Tyrant را رها نموده و به جان شما بیندازد، یک هیولای ترسناک که در واقع ابر سربازی بسیار زشت و بیریخت است. پس از ملاقات با سایر اعضای تیم STARS بازیکنان حقیقت ماجرا را به آنها گفته و دکمه خود تخریبی عمارت را فعال میکنند. بسته به ۴ پایان مختلف موجود در بازی، یا Tyrant از عمارت گریخته و زنده میماند و یا آن که ترکیده و تبدیل به خاکستر میشود. در هر صورت اعضای گروه STARS با استفاده از هلیکوپتر از این مهلکه میگریزند.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil 2
Resident Evil 2 در سال ۱۹۹۸ منتشر شده و سال گذشته نیز شاهد عرضه بازسازی آن بودیم. وقایع این عنوان تنها ۲ ماه پس از تحقیقات تیم STARS در کوهستان آرکلی اتفاق میفتد. ویروس جهشزا و فوقالعاده واگیر T-Virus در مخزن آب شهر راکون سیتی منتشر شده و ساکنان این شهر را به زامبیهایی ترسناک تبدیل نموده است. این عنوان دارای دو شخصیت قابل بازی بوده که دو خط داستانی مختلف را نیز به وجود میآورند: لیان اسکات کندی (Leon S. Kennedy) و کلیر ردفیلد (Claire Redfield). این اولین روز کاری لیان به عنوان یک پلیس تازهکار است. از سوی دیگر کلیر نیز یکی از معدود افراد زنده در شهر میباشد، یک دانشجوی توانمند که به دنبال برادر بزرگتر خود کریس میگردد، که از قضا اصلاً در این زمان در شهر راکون سیتی نیست.
کلیر دختر کوچک گمشدهای به نام شری برکین (Sherry Birkin) را پیدا میکند، که هیولایی به دنبال او است. از سوی دیگر، لیان ایدا وانگ (Ada Wong) را مییابد که به دنبال دوست پسر گمشدهاش که یک محقق شرکت آمبرلا است، میگردد. با پیشروی در بازی مشخص میشود که رئیس پلیس از شرکت آمبرلا رشوه میگرفته تا به آنها در پنهان کردن آزمایشات مخفیشان روی G-Virus یاری برساند. این ویروس انسانها را به یک سلاح بیولوژیکی بدل میکند. رئیس پلیس تلاش نموده تا کلیر را به قتل برساند هرچند او و شری از مسیر فاضلاب فرار میکنند. در آنجا شری و کلیر از یکدیگر جدا شده و شری آویز طلایی خود را گم کرده، که بعدها ایدا وانگ آن را مییابد.
لیان پس از چندین درگیری با یک Tyrant در اداره پلیس، ایدا را در فاضلاب پیدا میکند. ایدا علاقهای به همکاری با لیان ندارد، اما لیان حاضر است برای نجات جان ایدا تیر هم بخورد و همین اتفاق هم رخ میدهد.
داستان سری Resident Evil – خانواده عجیب شری
زنی که به لیان شلیک میکند، آنت برکین (Annette Birkin) نام داشته که مادر شری و همسر ویلیام برکین (William Birkin) است. ویلیام برکین یکی از دانشمندان شرکت آمبرلا و سازنده ویروس G میباشد. ویلیام پس از خیانت آمبرلا به او، برای نجات جانش این ویروس را به خود تزریق کرده و حال به هیولایی وحشتناک تبدیل شده که دخترش را تعقیب میکند. آنت هنگام درگیری با ایدا سر آویز شری، که نمونهای از ویروس را در خود دارد، از ریلها به سمت پایین سقوط میکند. ایدا که آنقدرها هم بیرحم و دل سنگ نیست، پس از نجات جانش توسط لیان از این پلیس تازهکار پرستاری کرده تا سلامت خود را بدست آورد.
کلیر و شری متوجه میشوند که پدر نه چندان شرافتمند او، که حال پس از تزریق ویروس به هیولایی به نام G بدل شده است، قصد دارد تا جنینی از G-Virus را در بدن دخترش کار بگذارد. که البته هنگام تلاش کلیر و شری برای فرار از دست این هیولا در یک تأسیسات زیرزمینی دیگر از شرکت آمبرلا، وی به این مهم دست یافته و شری را آلوده میکند. هرچند، آنت قبل از مرگش به کلیر میگوید که میتوان واکسنی برای نجات شری ساخت. آنت همچنین از حقیقتی دیگر پرده برداری میکند: ایدا یک جاسوس بوده و قصد دزدیدن G-Virus را دارد. ایدا که پس از مبارزه با G زخمی شده است، لیان را از دست Tyrant نجات میدهد، زیرا ظاهراً در همین مدت کوتاهی که با لیان سپری کرده، تمام و کمال عاشق این پلیس تازهکار شده است. ایدا جان خود را از دست میدهد اما لیان، کلیر و شری زنده مانده و سیستم خود تخریبی (به نظر شما این دکمههای خود تخریبی یکم زیادی کار را راحت نکردهاند؟) قطاری که توسط G تسخیر شده بود را فعال میکنند.
پس از وقایع این عنوان شری درمان شده اما حال یک یتیم است، کلیر همچنان به دنبال برادرش میگردد و لیان نیز حال دشمنی خود را با آمبرلا داشته که به نحوی موفق شدند تا نمونهای از G-Virus را بدست آورند. داستان ایدا نیز هنوز به اتمام نرسیده؛ او همچنان آویز شری که نمونهای از G-Virus را داشته، در اختیار دارد.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil 3: Nemesis
عنوان Resident Evil 3: Nemesis در سال ۱۹۹۸ انتشار یافته و نسخه بازسازی شده آن نیز چندی پیش برای کنسولهای نسل حاضر عرضه شد. وقایع این عنوان یک روز قبل از اتفاقات نسخه ۲ شروع میشود. جیل ولنتاین بازگشته و اینبار در میان رویدادهای شهر راکون سیتی اسیر شده است. قبل از آن که بتواند راه خود را به سمت اداره پلیس شهر بیابد، جیل با هیولای تازهای روبرو شده که زامبیها در مقابل او مثل اسباببازی میمانند: نمسیس (Nemesis). این موجود طراحی شده تا اعضای گروه STARS که از گناهان و حقیقت پشت برده اعمال آمبرلا آگاه هستند را پیدا کرده و از بین ببرد. در کنار جیل، سه تن از اعضای گروه «خدمات و اقدامات متقابل علیه خطرات زیست محیطی شرکت آمبرلا» (UBCS) نیز وجود داشته که با فرار از دست هیولاهای آلوده به T-Virus قصد دارند تا با استفاده از یک هلیکوپتر از شهر بگریزند. اگر آنها بتوانند زنگ موجود در برج ساعت (Clock Tower) را به صدا در آورند، تیم نجات صدای آنها را شنیده و به کمکشان خواهد آمد.
طی حرکتشان به سمت این برج یکی از اعضای گروه UBCS ناپدید شده، دیگری کشته میشود و نمسیس نیز جیل را به T-Virus آلوده میکند. آخرین عضو این گروه، کارلوس اولیویرا (Carlos Oliveira)، موفق میشود تا سه روز پس از بیهوشی جیل، درمانی برای او پیدا کند. جیل که حال دوباره وارد عمل شده، متوجه میشود که عضو گمشده UBCS یعنی نیکولای (Nikolai) در واقع یک مأمور مخفی برای آمبرلا بوده است (تا اینجا متوجه تم خاصی در داستان سری Resident Evil نشدهاید؟). کارلوس خبر بدتری را به جیل میدهد: دولت آمریکا تصمیم گرفته تا برای جلوگیری از شیوع این ویروس، شهر راکون سیتی را با یک بمب هستهای از بین ببرد. از آن بدتر، نمسیس نیز همچنان به دنبال قهرمانهای داستان بوده و حال پس از شنا کردن در یک وان اسید، از قبل نیز بیریختتر شده است. بازی پایانهای مختلفی داشته ولی نهایتاً نمسیس به وسیله یک اسلحه ریلی (Railgun) از بین رفته و نیکولای نیز تلاش ناموفقی برای جلوگیری از فرار جیل و کارلوس خواهد داشت. قهرمانهای داستان پیش از آن که راکون سیتی به طور کامل نابود شود، با کمک هلیکوپتر از آنجا فرار میکنند.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil: CODE Veronica
کلیر را به یاد دارید؟ او هنوز مصمم است تا برادر خود یعنی کریس ردفیلد را پیدا کند. در عنوان Resident Evil: CODE Veronica که در سال ۲۰۰۰ انتشار یافته و ابتدا قرار بود این بازی نسخه سوم از سری Resident Evil باشد و نه Resident Evil 3: Nemesis، کلیر سه ماه بعد در شهر پاریس توسط آمبرلا دستگیر شده و به یک زندان جزیرهای آورده میشود. طبیعتاً شاهد شیوع T-Virus در این جزیره هستیم و کلیر با کمک یکی دیگر از فراریهای این زندان به نام استیو برنساید (Steve Burnside)، در تلاش هستند تا از این جزیره و فرمانده شیطانی آن آلفرد که گاهی اوقات فکر میکند خواهر دوقلویش آلکسا است، بگریزند.
آلفرد هواپیمای فرار آنها را دزدیده و به سمت تأسیساتی از شرکت آمبرلا در جنوبگان هدایت میکند، که آنجا نیز طبیعتاً مملو از زامبی شده است. در آنجا وی خواهرش آلکسا که پس از تزریق ویروس T-ورونیکا (T-Veronica Virus) به مدت ۱۵ سال در حالت یخ زده کرایژونیک قرار داده شده بود را آزاد میکند. آلکسا فوقالعاده باهوش و بینهایت عصبانی است و قابلیت کنترل کردن شاخکهای بسیاری را دارد.
کریس به دنبال کلیر به جزیره آمده و در آنجا با مأمور دو رنگ و دو روی داستان سری Resident Evil یعنی آلبرت وسکر روبرو میشود. وسکر طبیعتاً به دنبال T-Veronica Virus بوده، اما اینبار به عنوان یک مأمور آزاد کار کرده و از طرف شرکت آمبرلا به اینجا نیامده است. وسکر و کریس هر دو برای انجام مأموریت خود از راههایی مجزاء خود را به جنوبگان میرسانند. کریس موفق میشود کلیر را نجات دهد، اما استیو آنچنان خوش شانس نیست. استیو که T-Veronica Virus به او تزریق شده تلاش میکند تا جان کلیر را بگیرد، اما در دستیابی به این هدف شکست میخورد، که ممکن است دلیل این موضوع عشق استیو نسبت به کلیر باشد. حداقل این موضوعی است که استیو پس از آشنایی نه چندان طولانیش با کلیر، در آخرین لحظات قبل از مرگش به او میگوید. کریس و وسکر نیز پس از فشردن آن دکمه همیشه حاضر خود تخریبی، با آلکسا درگیر شده و پیش از انفجار این تأسیسات او را از پای در میآورند. نهایتاً وسکر جسد استیو را دزدیده و کلیر و کریس نیز از انفجار این مکان جان سال به در میبرند.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil 4
۶ سال پس از نابودی راکون سیتی، شرکت آمبرلا ورشکسته و تعطیل شده و ما بار دیگر در عنوان Resident Evil 4 که در سال ۲۰۰۵ انتشار یافته است، با لیان کندی ملاقات میکنیم. رئیس جمهور از لیان میخواهد تا دخترش اشلی (Ashely) که توسط گروهی افراطی در منطقهای روستایی از کشور اسپانیا دزدیده شده است را پیدا کرده و نجات دهد. پس از آلوده شدن لیان توسط روستاییان دیوانه، محققی به نام لوئیز سرا (Luis Sera) به لیان میگوید که این گروه افراطی با بکارگیری انگلی به نام لاس پلاگاس (Las Plagas) که توانایی کنترل ذهنی افراد را دارد، مردم محلی این منطقه را تحت کنترل خود در آورده است.
پس از فرار لیان و نجات دادن اشلی، او متوجه میشود که رهبر این گروه آزموند سدلر (Osmund Saddler)، انگلی در بدن اشلی تزریق کرده است تا بدین صورت بتواند کنترل رئیس جمهور را در دسته گرفته و نهایتاً دنیا را تسخیر کند. لیان و اشلی از دست سدلر فرار کرده، هرچند متوجه میشوند که هلیکوپتری که قرار بود آنها را از این منطقه خارج کند، با اصابت موشک سقوط کرده است. از این رو آنها تصمیم میگیرند تا زمان ارسال هلیکوپتر نجات دیگری در یک قلعه پناه بگیرند. اگر تا اینجای کار به درستی داستان سری Resident Evil را دنبال کردهاید، حدس زدن وقایع پیشرو باید برایتان آسان باشد. مثل همیشه قلعه پر از هیولا و تله بوده… و ایدا وانگ نیز دوباره پدیدار شده تا نمونهای دیگر از یک انگل را برای کارفرمای مرموز خود جمعآوری کند. پس از پدیداری اثرات و علائم این انگل در بدن لیان و اشلی، لوئیز دارویی برای درمان آنها میآورد، هرچند وی توسط سدلر کشته میشود.
پس از شکست دادن ارباب قلعه، لیان و ایدا باید با یکدیگر همکاری کرده تا به جزیره تحقیقات نظامی که سدلر پس از دزدیدن اشلی (و نمونه انگلی که ایدا دنبال آن است) وی را به آنجا برده، دنبال کنند. پس از دریافت مقداری کمک از طرف ایدا – که نمونه مورد نظرش را نهایتاً بدست میآورد – لیان موفق میشود تا از دست سدلر گریخته، دختر رئیس جمهور را نجات داده، شخصیت منفی داستان را کشته و با استفاده از یک جت اسکی، از جزیرهای که طبق روال همیشگی داستان سری Resident Evil در انتهای کار منفجر میشود، بگریزد.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil 5
۵ سال پس از وقایع رزیدنت ایول ۴ ما بار دیگر در عنوان Resident Evil 5 که در سال ۲۰۰۹ انتشار یافته است، با کریس ردفیلد (که این دفعه عضلانیتر از همیشه مشغول مشت زدن به تخته سنگهای آواره آفریقا است) روبرو میشویم. کریس حال یکی از اعضای «اتحاد ارزیابی امنیتی بیوتروریسم» (BSAA) بوده و او و همکارش شوا (Sheva) به آفریقا فرستاده میشوند تا از فروش یک سلاح بیولوژیکی در بازار سیاه جلوگیری کنند. در آنجا متوجه میشوند که مردم محلی با انگل لاس پلاگاس آلوده شده و تیم BSAA آن منطقه به قتل رسیده است. پس از نجات یافتن توسط اعضای باقیمانده BSAA، کریس شایعهای را شنیده که از زنده بودن همکار قدیمیش جیل ولنتاین میگوید، کسی که طبق گزارشات چندین سال قبل پس از نابودی آلبرت وسکر خیانتکار، خود نیز کشته شده بود. با ادامه مأموریتشان، کریس حاضر است برای یافتن حقیقت در مورد جیل، حتی مأموریت خود را نادیده گرفته و به یک فراری نظامی تبدیل شود.
نتیجه این تصمیم شکست دادن دلال سلاح بیولوژیکی توسط شوا و کریس بوده و آنها متوجه میشوند که منبع این ویروس پیشرو، گلی به نام «پلکانی به سوی خورشید» (Stairway to the Sun) میباشد. پس از جستجو در یک آزمایشگاه زیرزمینی دیگر آنها همچنین کشف میکنند که – آماده شوکه شدن باشید! – به آنها خیانت شده است. شرکت ترایسل (Tricell)، که سرمایهگذار اصلی BSAA میباشد، کنترل یک آزمایشگاه از کار افتاده آمبرلا را در دست گرفته و به آزمایشات انسانی ادامه داده است. جیل نیز یکی از قربانیان این آزمایشات بوده که در نتیجه آن حال نقش زیردست مطیع آلبرت وسکر را به خود گرفته. مدیرعامل ترایسل با همکاری وسکر در حال توسعه نقشهای برای استفاده از موشکهای متعدد جهت انتشار ویروس وحشتناک اوروبوروس (Uroboros) در سراسر جهان است.
وسکر نیز در این مدت دوزهای متفاوت و کنترل شدهای از این ویروس را به خود تزریق میکرده که در نتیجه آن بسیار قوی و فوق سریع شده است. جیل پس از آزادی از دستگاهی که او را کنترل ذهنی میکرد، این حقیقت را به شوا گفته و با تغییر دوز مورد استفاده وسکر، آنها او را به هیولایی تبدیل نموده که میخواهد همگی را با خود به درون آتشفشان یک کوه بکشاند. در اینجا با شلیک یک راکت بسیار دقیق، آلبرت وسکر برای همیشه در این آتشفشان دفن میشود. (حداقل تا این لحظه که این مطلب را برای شما مینویسیم هنوز آلبرت وسکر بازنگشته. اما اگر داستان سری Resident Evil تاکنون یک موضوع را به ما یاد داده باشد، علاقه زیاد آلبرت وسکر به زنده شدن پس از مرگ است.)
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil 6
نسخه ششم از مجموعه عناوین رزیدنت ایول که در سال ۲۰۱۲ منتشر شده، چندین سال پس از وقایع نسخه پنجم رخ میدهد. اینبار آلبرت وسکر در این بازی حضور نداشته اما به جایش پسر او جیک (Jake) در این عنوان حاضر بوده و بدن او دارای پادتنهایی است که میتوانند درمانی برای ویروس خطرناک C-Virus باشند که به تهدیدی برای تمام دنیا بدل شده. اما قبل از این که بتوانند این واکسن را بسازند، وی همراه با مأمور «بخش عملیاتهای امنیتی» (DSO) شری برکین (بله همان شری برکین Resident Evil 2) توسط زنی که خود را ایدا وانگ معرفی میکند، دستگیر میشوند. ایدا وانگ رهبر آمبرلای جدید (Neo-Umbrella) بوده و چنان کریس و تیمش را به سختی شکست میدهد، که کریس ردفیلد از این واقعه دچار آسیب روحی روانی شدیدی گشته و فراموشی میگیرد.
مدتی بعد، زمانی که رئیس جمهور با همراهی یکی دیگر از مأموران DSO یعنی لیان کندی، تلاش میکند تا حقیقت را در مورد وقایع راکون سیتی فاش نماید، آنها توسط بیوتروریستها مورد حمله قرار میگیرند که نتیجه آن مرگ رئیس جمهور و شیوع T-Virus در یک کلان شهر دیگر است. لیان ایدای واقعی را پیدا کرده و آنها با کمک یکدیگر در تعقیب مأمور خیانتکار آژانس امنیت ملی (NSA) به نام سیمونز (Simmons) که این حمله را علیه رئیس جمهور ترتیب داده بود، به چین میروند. پس از مدتی تنهایی، کریس نیز به تیم سابق خود بازگشته و حال در کنار همکارش یعنی پیرز (Piers) به دنبال انتقام از ایدا هستند، اما لیان جلوی آنها را گرفته، و پس از رونمایی از ایدا وانگ تقلبی (که در واقع بدل آزمایشی ایدا وانگ است) لیان آنها را در مسیر درست برای یافتن ایدای تقلبی قرار میدهد. ایدای واقعی نیز به لیان کمک کرده تا سیمونز جهش یافته را از بین ببرند و در عین حال شری و جیک نیز توسط کریس و پیرز نجات داده میشوند. در اینجا پیرز فداکاری نهایی را انجام داده و با تبدیل کردن خود به یک هیولای C-Virus به کریس یاری میرساند تا یک هیولای بسیار بزرگتر را شکست داده و راه فرار کریس را باز کنند. آنها نهایتاً این تأسیسات را از بین میبرند اما هنوز یک رویارویی دیگر با ایدای تقلبی باقی مانده است. نام اصلی او کارلا ردامز (Carla Radames) بوده و طی نبردی دشوار، شری، جیک و ایدای واقعی او را کشته و آزمایشگاه آمبرلای جدید را نیز نابود میکنند.
داستان سری Resident Evil – وقایع Resident Evil 7: Biohazard
بالاخره پس از سالها انتظار، این سری در سال ۲۰۱۷ با انتشار Resident Evil 7: Biohazard بار دیگر به ریشههای وحشت و بقاء خود بازگشت. ایتن وینترز (Ethan Winters) به دنبال همسر خود میا (Mia) گشته، که سه سال پیش گم شده است. وی به خانهای مخروبه در باتلاقهای لوئیزیانا هدایت میشود، مکانی که ظاهراً همسرش در آنجا حافظه خود را از دست داده و همانند سایر اعضای خانواده ترسناک بیکر (Baker) دیوانه شده است. ایتن در تلاش خود برای نجات همسرش باید از دست خانواده جهش یافته بیکر و هیولاهای به وجود آمده از کپک فرار کند، تا سرمی ساخته و میا را درمان نماید.
ایتن تقریباً توسط پدر خانواده یعنی جک بیکر کشته میشود، و از این رو مجبور است تا یکی از دو سرم تولید شده را برای نجات جان خود استفاده کند. این موضوع تصمیمی سخت و بیرحمانه را پیش روی ایتن میگذارد، این که بین میا و زوئی بیکر، بزرگترین خواهر خوانده بیکر که تاکنون به ایتن یاری رسانده و دلیل زنده ماندن او است، یکی را انتخاب کرده و سرم را به او تزریق کند. ورای هر تصمیمی که بازیکنان در این بخش بگیرند، در ادامه آنها خرابههای یک کشتی نفتکش را پیدا میکنند. در حقیقت میا سالها قبل یکی از افراد حاضر در این کشتی بوده و آنها سلاح بیولوژکی عاقل و دارای احساساتی به نام اولین (Eveline) را در این کشتی حمل میکردند. اولین که خواهان داشتن یک خانواده بوده و میخواست میا نقش مادرش را بازی کند، میا را آلوده کرده و ایتن را نیز با فریب کاری به این باتلاق و خانه بیکرها کشانده بود. پس از آن ایتن یک معدن استخراج نمک متروکه را پیدا نموده که توسط پسر خانواده بیکر یعنی لوکاس (Lucas) به آزمایشگاه بدل شده است. لوکاس از این آزمایشگاه برای مشاهده و آزمایش روی اولین استفاده مینمود، زیرا اولین توانایی آن را داشته تا کپکهایی را تولید کند که قابلیت دگرگونپذیری دارند (دشمنان عادی که در بازی رزیدنت ایول ۷ با آنها روبرو میشوید). در اینجا ایتن سمی را به وجود آورده که توانایی کشتن اولین را خواهد داشت. در انتهای بازی نیروی کمکی یعنی BSAA و کریس ردفیلد از راه رسیده و ایتن نیز اولین را کشته و بسته به انتخاب بازیکنان، همسر خود را نیز نجات میدهد.
داستان سری Resident Evil – وقایع محتویات قابل دانلود Not a Hero و End of Zoe
دو محتوای قابل دانلود منتشر شده پس از عرضه Resident Evil 7، پایان این عنوان را گسترش میدهند. اولین محتوای دانلودی که Not a Hero نام دارد، دنبال کننده داستان شخصیت محبوب این سری یعنی کریس ردفیلد و حضور او در مکان دیگری که یک سلاح بیولوژیکی در آنجا از کنترل خارج شده است، خواهد بود. به نظر میرسد حال شرکت آمبرلا اصلاح شده و شخصیت منفی جدید این عنوان سازمان The Connections (اتصالات) نام دارد که خالق اولین نیز آنها بودهاند. پس از نجات ایتن، حال کریس به دنبال جمعآوری مدرک و دستگیری لوکاس بوده، کسی که آزمایشگاه زیرزمینی را مملو از تلههای مرگبار کرده است. کریس پس از عبور از بمبها و هیولاهای کپکی بسیار، موفق میشود تا لوکاس را شکست داده و از ارسال اطلاعات توسط او به این شرکت مرموز جدید، جلوگیری کند. پس از بازگشت به مقر آمبرلا، یک تماس فوری در انتظار کریس است.
End of Zoe دنبال کننده داستان تراژیک زوئی بوده که پس از تصمیم ایتن برای نجات دادن همسرش میا، با ناراحتی با آنان خداحافظی میکند. سربازان آمبرلا او را پیدا کرده اما توسط عموی او یعنی جو (Joe) مورد حمله قرار میگیرند. ظاهراً جو یک فرد کاملاً عادی میباشد، و تنها دلیل حمله او به آمبرلا، نتیجهگیری منطقی او از این جریان بوده که آمبرلا مقصر اصلی وقایع رخ داده در خانه بیکرها است. هرچند، آمبرلا یک درمان دیگر نیز داشته و جو و زوئی باید هنگام فرار از دست مرد باتلاقی (Swamp Man)، تلاش نموده و این درمان را پیدا کنند. این مرد باتلاقی کسی نبوده جز برادر جو و پدر زوئی یعنی جک بیکر، که جو برای دستیابی به درمان و نجات زوئی، او را از پای در میآورد.
داستان سری Resident Evil – سایر بازیها، فیلمها و موارد دیگر
۹ عنوانی که در مطالب بالایی به بررسی آنها پرداختیم تشکیل دهنده بخشهای اساسی داستان سری Resident Evil هستند، که دنبال کننده فرمول همیشگی این مجموعه یعنی ویروسهای بزرگتر و بدتر، خیانتهای قابل انتظار و کند و کاو در تشکیلات تحقیقاتی میباشند. هرچند، تعداد قابل توجهای از عناوین مختلف سری Resident Evil وجود داشته که بار دیگر سری به داستان شخصیتهای محبوب این مجموعه چون کریس و لیان میزنند. اکثر این عناوین بیشتر از این که ترسناک باشند، بازیهای اکشن از آب در آمدهاند، به استثنای Resident Evil: Revelations و Resident Evil: Revelations 2. در عنوان اولی کریس و جیل در یک کشتی تفریحی از دست هیولاها گریخته؛ و در عنوان دوم کلیر ردفیلد به عنوان شخصیت اصلی بازگشته تا در یک جزیره آلوده دیگر ایفای نقش کند.
سایر عناوین این مجموعه عملاً بازیهای اکشن و شوتامآپ (shoot-em-up) هستند، مانند عنوان Umbrella Corps که در سال ۲۰۱۶ منتشر شده و طی آن بازیکنان باید در نقش مزدورانی، تلاش میکردند تا تحقیقات متوقف شده شرکت آمبرلا در مورد سلاحهای بیولوژیکی را بدست آورند. همچین تعداد بسیار زیادی فیلم CG و مانگا و کتاب از این مجموعه وجود داشته که قهرمانان این سری را در ماجراجوییهای مختلفی برای مقابله با سلاحهای بیولوژیکی قرار داده که حقیقتاً صرفاً داستان پیچیده این مجموعه را از قبل نیز پیچیدهتر میکنند. فیلمهای هالیوودی این سری نیز بعضی شخصیتها و خط داستانیهای قدیمی این مجموعه را در خود جای داده، اما به صورت کلی داستانی مجزاء با بازیهای این سری داشته و تمرکزشان روی شخصیتی به نام آلیس (Alice) است. شایان ذکر بوده که اخیراً شایعات متعددی در مورد ساخت مجموعهای از این عنوان توسط شبکه معروف Netflix نیز به گوش میرسد، که میتوان انتظار داشت به زودی شاهد معرفی رسمی آن باشیم.
ممنون از این مقاله
خیلی جالب و کامل بود. من تا تهش رو خوندم👌🏻
خیلی قشنگ بود مرسی که این قدر زحمت کشیدین
از کوشش شما در فراهم کردن این نوشتار بسیار سپاسگزارم.
مقالتون خوب بود ولی کل داستان بازی چرت و دومی چرا داستان ۸ رو نگذاشتین که ایتن بود؟
آیدین باهوش مقاله مال ۲ یا ۳ سال پیشه