این موضوع که آیا بازیهای ویدیویی یک هنر حساب میشوند یا خیر، از جمله مباحثی بوده که اختلاف نظرهای بسیاری سر آن وجود دارد. از بازیکنان کژوال و دورهای بازیهای ویدیویی گرفته تا سازندگان قدیمی و اشخاص معروف صنعت، میتوان افراد مخالف و موافق این نظر را در هر سطح پیدا کرد. ورای پاسخی که هر شخص ممکن است به این سؤال بدهد، بدون شک قشری از سازندگان بازیهای ویدیویی وجود دارند که هدفشان تنها سرگرم کردن بازیکن نبوده و میخواهند با عناوین خود مفاهیم بالاتری را مطرح نمایند و احساسات متفاوتی را در بازیکنان برانگیزند. عناوینی چون Journey یا Ico، با کمترین حجم از دیالوگ و ارتباط مستقیم با بازیکن، به خوبی موفق شدهاند تا به اهداف خود دست یافته و تجربیاتی احساسی و به یادماندنی را برای بازیکنان خود رقم بزنند. بازی Lost Ember که قصد داریم امروز به بررسی آن بپردازیم نیز رویهای مشابه را پیش رو گرفته است، اما متأسفانه با وجود بعضی ایدههای جالب، نتوانسته به خوبی از نهایت پتانسیل خود استفاده کند. در ادامه با ما در پیکسل آرتس همراه باشید.
بازی Lost Ember با ایده بیان داستانی پیرامون بخشش و درک متقابل شکل گرفته است. شما در بازی کنترل یک گرگ را در اختیار دارید که باید به یک روح گم شده کمک کند تا با کشف وقایع گذشته، از بندهایی که او را در این دنیای فانی نگه داشتهاند رهایی یابد و اجازه ورود به شهر نور (همان بهشت وعده داده شده در ادیان مختلف) را بدست آورد. ایده کلی داستان جالب است، و نحوه روایت آن به وسیله کشف وقایع گذشته با سفر به بخشهای مختلف دنیای بازی، مشاهده فلشبکها و بررسی وقایع رخ داده برای شخصیتها و دنیای بازی، میتواند به نوبه خود سرگرمکننده و جذاب باشد. با پیشروی در بازی شما اطلاعات بیشتری در مورد دنیا و دو شخصیت اصلی آن یعنی گرگ و روح بدست میآورید، که شما را نسبت به دنبال کردن داستان بازی کنجکاو میکنند. روی هم رفته داستان و روایت بازی Lost Ember از جمله نکات برجسته این عنوان به حساب آمده و میتواند دلیل اصلی برای تجربه این بازی باشد.
یکی دیگر از نکاتی که شاید از همان ابتدای کار توجه شما را به خود جلب کند، طراحی هنری زیبا و رنگارنگ بازی Lost Ember است. از دشتهای سرسبز و رنگین تا درهها، رودخانهها، جنگلها و حتی شهرهای تخریب شده، همگی دارای طراحی هنری جذاب و چشمنواز هستند، که شما را به کاوش در این دنیا وا میدارد. طراحی هنری مناسب بازی مختص دنیای آن نبوده و شخصیتها و حیوانات متعدد موجود در این عنوان نیز از لحاظ طراحی هنری زیبا و جذاب میباشند.
همانطوری که پیشتر به آن اشاره کردم، شما در بازی کنترل یک گرگ را برعهده دارید و هدف اصلیتان کمک به روحی سرگردان جهت کشف گذشته و نهایتاً رسیدن به شهر نور است. گیمپلی بازی Lost Ember صرفاً روی گشت و گذار در محیط تمرکز داشته، از این رو هیچ نوع دشمن یا مبارزهای در بازی وجود ندارد. هدف اصلی شما جابجایی در محیط و پیدا کردن خاطرات مختلف است تا به وسیله آنها بتوانید سدهای پیش روی خود را برداشته و به مسیرتان ادامه دهید. سازندگان برای جلوگیری از تکراری شدن گیمپلی، به گرگ این قابلیت را دادهاند تا بتواند روح خود را به حیوانات دیگر انتقال داده و آنها را کنترل کند. این ایده با وجود آنکه روی کاغذ قابلیتی بسیار جذاب میباشد، متأسفانه در عمل، بجز چند صحنه خاص، از پتانسیل آن استفاده نشده و گیمپلی بازی خیلی زود تکراری میشود. حتی کالکتبلهایی که سازندگان در محیط قرار دادهاند، که بعضاً یافتن آنها نیازمند داشتن یک حیوان خاص است، انگیزه کافی را در بازیکن ایجاد نکرده و نمیتوانند از تکراری شدن گیمپلی جلوگیری کنند. در وصف کسلکننده شدن گیمپلی باید این را بگویم که شخصاً اگر بازی قابلیتش را به من میداد، تمام بخشهای گیمپلی را رد کرده و صرفاً داستان بازی را مشاهده میکردم.
ایرادات گیمپلی بازی زمانی بدتر به چشم میآیند که شما با حجم عظیمی از مشکلات تکنیکی و باگهای مختلف روبرو میشوید. نقدی که مشغول مطالعه آن هستید، متعلق به نسخه نینتندو سوییچ بازی Lost Ember میباشد و عملکرد تکنیکی بازی در این نسخه به معنای واقعی کلمه افتضاح است. بازی آنچنان افت فریم دارد که گاهاً صفحه شما به صورت کامل خشک میشود و پس از چند ثانیه مجدداً شروع به حرکت مینماید. این حجم از افت فریم حتی در خلوتترین صحنههای بازی قابل مشاهده بوده، که لذت بردن از این عنوان را به کاری دشوار بدل نموده است.
از سوی دیگر بافتهای موجود در محیط بسیار دیر بارگیری میشوند و گاهاً تا وقتی که بازی را دوباره از اول اجرا نکنید، بافتها اصلاً بارگیری نمیشوند! بارها پیش آمده که در طول بازی و حتی در میانپردههای آن، بافتهای محیط و خود شخصیت گرگ به درستی بارگیری نشده و جزئیات بصری بازی از عناوین پلیاستیشن ۲ نیز کمتر بودهاند.
به این موارد باگهای بسیاری که سد راه شما قرار میگیرند را نیز اضافه کنید، تا متوجه شوید که تجربه بازی Lost Ember روی نینتندو سوییچ تا چه اندازه میتواند اعصاب خردکن باشد. در بخشی از بازی که تصاویرش را برایتان قرار دادهام، دنیا به انتهای خود رسید و دیگر نمیشد بازی را ادامه داد. پس از نیم ساعت جستجو و چندین بار اجرای دوباره بازی، متوجه شدم که مسیر اصلی باگ زده بود و یکی از حیواناتی که برای عبور از این منطقه به آن نیاز داشتم ظاهر نمیشد. دقیقاً پس از عبور از این بخش، مسیر اصلی بازی بار دیگر دچار باگ شده و این بار نمیگذاشت از محیط که کاملاً باز بود و مانعی در آن وجود نداشت، عبور کنم. متأسفانه تعداد این نوع باگها در بازی کم نبوده و تأثیر قابل توجهای روی تجربه شما میگذارند. حتی زمانی که گیمپلی بازی به درستی اجرا میشود، ممکن است یک باگ صوتی سر راه شما قرار بگیرد، و موسیقی بازی به صورت کامل قطع شود!
کلام آخر
بازی Lost Ember پتانسیل آن را داشت تا به بازیی عمیق و احساسی تبدیل شود، اما متأسفانه مشکلات متعدد، آن را به یک عنوان متوسط و بعضاً بد تبدیل کردهاند. داستان و نحوه روایت Lost Ember شما را جذب نموده و طراحی هنری آن باعث میشود تا حداقل از لحاظ ظاهری از بازی Lost Ember لذت ببرید. اما تکراری شدن گیمپلی، مشکلات تکنیکی قابل توجه و باگهای مداوم، نسخه نینتندو سوییچ Lost Ember را به تجربهای اعصاب خردکن بدل کردهاند.
با وجود داستان و روایت نسبتاً جالب، نسخه نینتندو سوییچ بازی Lost Ember از مشکلات متعددی رنج برده که توصیه تجربه آن را به کاری دشوار بدل نموده است. ترکیب باگهای متعدد گرافیکی و گیمپلی با افت فریمهای بسیار شدید و مداوم، Lost Ember را به تجربهای اعصاب خردکن بدل نمودهاند که ارزش وقت و پول شما را ندارد. در حقیقت، قیمت 30 دلاری نسخه نینتندو سوییچ این عنوان بیشتر شبیه یک شوخی بیمزه است.
+ داستان و روایت جالب
- باگهای متعدد گرافیکی و گیمپلی
- مشکلات تکنیکی بسیار و افتفریمهای شدید و مداوم