برای مطالعه قسمت اول داستان بازی مکس پین، میتوانید به این لینک مراجعه کنید.
بازی مکسپین ۲ که تحت نام «سقوط مکسپین» (Max Payne 2: The Fall of Max Payne) نیز شناخته میشود، دنبالهای است بر حوادث نسخه اول آن؛ این بازی توسط استودیوی محبوب «رمدی» (Remedy) در سبک سوم شخص شوتر ساخته شده و داستان آن در شهر نیویورک روی میدهد؛ مکس در زمان تحقیق روی مجموعهای از قتلهای صورت گرفته توسط گروهی آدمکش به نام «نظافتچیها» (Cleaners)، با «مونا ساکس» (Mona Sax) روبرو میشود که تصور میشد در جریان حوادث نسخه اول بازی، کشته شده باشد، اما مونا نه تنها زنده است، بلکه مظنون اصلی قتل یکی از سناتورهای آمریکا نیز به حساب میآید؛ مکس و مونا تصمیم میگیرند تا با کمک یکدیگر به بررسی موضوع بپردازند و ببینند که چه اتفاقی در پشت پرده در حال روی دادن است. در بازی مکسپین ۲ برخلاف نسخه اول آن، بازیکنان بجز مکس، در چند مرحله کنترل شخصیت مونا را نیز در دست خواهند گرفت. در ادامه شاهد داستان بازی مکسپین ۲ خواهید بود:
داستان بازی مکسپین ۲: نگاهی بر حوادث نسخه اول بازی
در ابتدای بازی، مکس به توضیح حوادث روی داده در نسخه پیشین میپردازد:
من مکسپین هستم؛ همسر و دخترم توسط سازندگان و توزیع کنندگان ماده مخدری به نام V کشته شدند؛ پس از مرگ آنها، من از پلیس نیویورک به واحد DEA منتقل شدم و به عنوان یک مامور مخفی، به گروه مافیایی که در قتل خانوادهام نقش داشتند نفوذ کردم؛ به منشا ماجرا نزدیک شده بودم، دیگر چیزی برای از دست دادن نداشتم، خودم را برای انجام هر کاری آماده کرده بودم و تحقیقاتم را در حالی ادامه دادم که در حال تجربه بدترین زمستان قرن بودیم.
Vinnie Gognitti اولین کسی بود که از او بازجویی کردم؛ Vinnie زندگی خلافکاری سادهای داشت و وقت خود را با کارهای کثیفی سپری میکرد؛ بعد از آنکه اطلاعات مورد نیاز خود را از Vinnie بدست آوردم، او را درحالیکه خونریزی شدیدی داشت، در کوچهای رها کردم. در ادامه مونا ساکس را در یک کلوپ شبانه به نام Ragna Rock ملاقات کردم؛ مونا یک آدمکش مزد بگیر بود و تنها نقطه اشتراکی که با من داشت، این بود که هردوی ما در جستجوی یک نفر بودیم؛ باید بگویم که من بدلایل اشتباهی به سمت مونا کشیده شدم.
من با «ولادیمیر لم» (Vladimir Lem) معاملهای کردم و در نتیجه، او به من کمک کرد تا فردی که در جستجوی او بودم را (رئیس خلافکاران) پیدا کنم و در همان زمان متوجه شدم که دولت نیز در این ماجرا نقش دارد؛ یک فرد اسرار آمیز به نام «آلفرد وودن» (Alfred Woden)، دشمن واقعیم را به من معرفی کرد، «نیکول هورن» (Nicole Horne)؛ وودن و هورن هر دو عضو یک گروه مخفی به نام «حلقه داخلی» (Inner Circle) بودند.
نیکول کسی بود که در پشت پرده ساخت ماده مخدر V قرار داشت، در واقع او در پشت پرده تمام حوادثی قرار داشت که برای من روی داده بودند؛ زمانیکه همسرم در دفتر دادستانی کار میکرد، بطور اتفاقی مدارکی مربوط به ماده مخدر V را دیده بود، مدارکی که فاش شدن آنها، دردسر بزرگی را برای نیکول ایجاد میکرد. وودن به من قول داد که اگر نیکول را نابود کنم، گروه آنها تمام اتهامات مرا از روی پرونده حذف خواهند کرد و دوباره میتوانم به زندگی عادی خود (بعد از آنکه انتقامم را از نیکول گرفتم.) بازگردم.
در ادامه با هجوم افراد نیکول مواجه شدم، کسانی که قصد داشتند مرا به هر قیمتی نابود کنند؛ صدای گلولههای آنها کر کننده بود اما نمیتوانستند صدای آخرین فریادهای همسرم را از سرم بیرون کنند. زمانیکه به نیکول رسیدم، مونا به من کمک کرد و به همین دلیل، نیکول به او شلیک کرد؛ من به تعقیب نیکول پرداختم و بدن تیر خورده مونا نیز در پشت دربهای آسانسور که در حال بسته شدن بودند، ناپدید شد. من توانستم نیکول را نابود کنم و سپس در برابر نیروهای پلیس، تسلیم شدم؛ شواهد کافی علیه وودن داشتم تا اگر به قول خود وفا نکرد، از آنها بر ضد او استفاده کنم؛ به خودم دروغ گفتم که همه چیز تمام شده، در حالیکه من هنوز زنده بودم، کسی که او را دوست داشتم مرده بود، پس بازی هنوز تمام نشده بود.
داستان بازی مکسپین ۲: زمان حال
دو سال پس از حوادث بازی اول، مکسپین به عنوان یکی از کارآگاهان اداره پلیس شهر نیویورک، روی پرونده مجموعهای از قتلها کار میکند که توسط گروهی آدمکش به نام نظافتچیها بوقوع پیوستهاند؛ مکس در جریان تحقیقات خود با مونا ساکس روبرو میشود، کسی که پیش از این فکر میکرد در جریان درگیریهای بازی اول کشته شده است؛ مونا مظنون اصلی قتل سناتور «گیت» (Gate) به حساب میآید و به همین دلیل توسط پلیس تحت تعقیب قرار دارد، در نتیجه مکس او را بازداشت کرده و به اداره پلیس نیویورک منتقل میکند؛ زمانیکه مکس به اداره پلیس میرسد، صدای صحبتهای همکار جدیدش به نام «والری وینترسون» (Valerie Winterson) را میشنود؛ والری در حالیکه مشغول استفاده از تلفن است، اطلاعاتی از مونا را به فردی که در سوی دیگر خط قرار دارد ارائه میدهد و سپس ناگهان اداره پلیس مورد حمله گروه نظافتچیها قرار میگیرد؛ بنظر میرسد که این گروه بدنبال مونا میگردند، اما پیش از آنکه دستشان به او برسد، مونا از سلول خود فرار کرده و در تاریکی شب ناپدید میشود. مکس مجدداً مونا را در محل زندگی او ملاقات میکند، اما بار دیگر توسط گروه نظافتچیهایی مورد حمله قرار میگیرند که مکس را جهت پیدا کردن محل زندگی مونا تعقیب کرده بودند؛ مکس و مونا با کمک یکدیگر، افراد مهاجم را یکی یکی نابود میکنند و سپس تصمیم میگیرند تا به هم کمک کرده و تحقیقاتی را در خصوص علت حملهها صورت دهند.
تحقیقات مکس و مونا، آنها را به یک کارگاه ساختمانی میرساند؛ آن دو بار دیگر توسط گروه نظافتچیها مورد حمله قرار میگیرند؛ پس از نابودی مهاجمین و فرار افراد باقی مانده، همکار مکس (کارآگاه وینترسون) از راه رسیده و اسلحه خود را به سمت مونا نشانه میگیرد؛ مونا ادعا میکند که وینترسون قصد کشتن او را دارد اما وینترسون اعلام میکند که او تنها قصد دارد یک فراری را دستگیر کند؛ پس از چند لحظه سکوت، مکس به وینترسون شلیک کرده و به مونا اجازه میدهد تا فرار کند؛ وینترسون پیش از مرگش، به مکس شلیک کرده و او را راهی بیمارستان میکند.
پس از بهبود حال مکس، او بیمارستان را ترک کرده و بدنبال پاسخی برای سوالات خود میگردد؛ زمانیکه مکس توسط ولادیمیر لم ربوده میشود تا به مافیای روس تحویل داده شود، مکس متوجه میشود که گروه نظافتچیها برای ولادیمیر کار میکنند و او از این گروه جهت نابودی رقبای خود در تجارت استفاده میکند؛ مکس همچنین متوجه میشود که ولادیمیر نیز یکی از اعضای محفل مخفی حلقه داخلی است که توسط سناتور آلفرد وودن (همان کسی که در بازی اول به مکس اطمینان داده بود که در صورت کشتن نیکول، کلیه اتهامات مکس را پاک خواهد کرد.) رهبری میشود!!! اکنون ولادیمیر قصد دارد تا وودن را کشته و کنترل محفل حلقه داخلی را بدست آورد؛ موضوع مهم دیگری که مکس از آن اطلاع مییابد، این است که مونا دستور دارد تا مکس و ولادیمیر را نابود کند!!! پس از آنکه ولادیمیر اعلام میکند که کارآگاه وینترسون معشوقه او بوده، به مکس شلیک کرده و او را رها میکند تا در ساختمان آتش گرفته بمیرد، اما مونا به داد مکس رسیده و او را نجات میدهد و سپس با کمک یکدیگر به عمارت وودن میروند تا مانع از کشته شدن او توسط ولادیمیر شوند.
زمانیکه آن دو به عمارت وودن میرسند، مونا جهت پیروی از دستورات خود جهت نابودی مکس، او را به زمین میاندازد اما توانایی شلیک به او را ندارد، چراکه مدتی است به مکس علاقه پیدا کرده است؛ ولادیمیر پس از آنکه متوجه میشود مونا قابلیت کشتن مکس را ندارد، به او (مونا) شلیک میکند، در همین لحظه وودن درحالیکه روی یک صندلی چرخدار قرار دارد، از راه رسیده و ناگهان به ولادیمیر حمله میکند؛ وودن در جریان کشمکش با ولادیمیر، کشته شده و سپس نبرد مکس و ولادیمیر آغاز میشود؛ پس از آنکه ولادیمیر بمبی که در عمارت کار گذاشته را فعال میکند، در جریان مبارزه با مکس، هردوی آنها از طبقه بالا به پایین پرتاب میشوند و سپس مکس به تعقیب ولادیمیر میپردازد؛ در نهایت مکسپین موفق میشود ولادیمیر را نابود کند و نزد مونا باز میگردد؛ درحالیکه مونا در آغوش مکس میمیرد، نیروهای پلیس از راه میرسند؛ لازم به توضیح است که اگر این بازی را با بالاترین درجه سختی اجرا کنید، پایان بازی بگونه دیگری بوده و مونا نجات خواهد یافت. اینکه باید کدام پایان بازی را باور کرد (مخصوصاً با توجه به ادامه داستان بازی در عنوان بعدی) دقیقاً مشخص نیست اما با توجه به آنکه مونا در حالت سختی پیشفرض بازی کشته میشود، شاید بهتر باشد که همین پایان را به عنوان انتهای داستان بازی مکسپین ۲ در نظر بگیریم.
در پایان بازی اعلام میشود که مکس در نهایت با مرگ همسرش کنار آمده و از برزخی که در آن قرار داشت نجات مییابد.
در پایان شما را با برخی از ویژگیهای بازی مکسپبین ۲ آشنا میکنیم:
قابلیت Bullet Time
Bullet Time قابلیتی است که به مکس اجازه میدهد تا در لحظات حساس و مبارزات سخت، کنترل زمان را در دست بگیرد؛ درحالیکه استفاده از این قابلیت باعث میشود که سرعت حرکت محیط اطراف شما کاهش یابد، اما سرعت هدف گیریتان همچون همیشه خواهد بود و در نتیجه، قادر خواهید بود تا از این مزیت بر ضد دشمنان خود و جهت تغییر وضعیت میدان مبارزه استفاده کنید. لازم به ذکر است که کشتن افراد حین استفاده از قابلیت Bullet Time، باعث بازیابی میزان Bullet Time خواهد شد.
برخلاف بازی اول، سازندگان در بازی دوم قابلیتی را در اختیار بازیکنان قرار دادهاند تا در زمان اجرای مانوور، بدون آنکه از میزان Bullet Time آنها کاسته شود، از این قابلیت استفاده کرده و سرعت محیط اطزاف را کاهش دهند؛ برای فعالسازی این قابلیت کافی است که شیرجهای به یک سمت بزنید تا مکس در هوا معلق شده و تا زمان رسیدن به زمین، قابلیت Bullet Time برای شما فعال گردد و بتوانید از طریق آن، دشمنان اطراف خود را نابود کنید.
اگر در زمان فعال بودن Bullet Time، چند دشمن را کشته و اقدام به بارگذاری سلاح خود نمایید، سرعت بارگذاری سلاح مکس بیشتر شده و در بعضی موارد، با یک چرخش ۳۶۰ درجه و بررسی میدان نبرد همراه خواهد بود.
«درجههای سختی بازی» (Difficulty levels)
«کارآگاه» (Detective): درجه سختی دشمنان شناور بوده و به عملکرد بازیکنان بستگی دارد؛ اگر بازیکنان چند بار پشت سر هم بمیرند، بازی میزان درجه سختی دشمنان را پایین میآورد اما اگر بازیکنان بدون مشکلی به راه خود ادامه دهند، بازی میزان درجه سختی دشمنان را افزایش میدهد.
Hard Boiled: درجه سختی دشمنان در سختترین حالت ممکن قرار خواهد گرفت و بازی میزان درجه سختی آنها را با توانایی شما تطابق نخواهد داد و انتظار دارد که شما توانایی خودتان را جهت مبارزه با دشمنان افزایش دهید.
Dead on Arriva: تنها تفاوت آن با درجه سختی Hard Boiled کاهش تعداد دفعات ذخیره سازی بازی است.
New York Minute: یک درجه سختی براساس زمانبندی که بازیکن باید درجه سختیی را برای خود انتخاب کرده و سپس در سریعترین زمان ممکن، مرحله مورد نظر را پشت سر بگذارد.
حالت Dead Man Walking
یک حالت آرکید جدید که در آن بازیکنان در محوطهای قرار گرفته و بصورت مستمر توسط دشمنان مورد حمله قرار خواهند گرفت؛ در این حالت بایستی تلاش کنید که تا بیشترین زمان ممکن زنده بمانید و رکوردهای جدیدی را بدست آورید.
آقای مهیار شما خیلی بی ادب و نمک نشناس هستید استودیوی راک استار بهترین بازی های تاریخ را دردسترس قرار داد
خیلی اوبه که داستان بازی هارو میذارید خیلی ممنون
خیلی خوبه*
این راکستار ننه جنده تو نسخه سوم مونا رو نیاورده آقا مگه نگفته با درجه سه بازی کنیم مونا نمیمیره؟
راکستار کلا ننه جنده ست ریده تو نسخه سومش