و ای کاش که تریلرها واقعی بودند…
در طول زمانی که برای نگارش بررسی بازی Biomutant کنار گذاشتم، مدام به این فکر کردم که چقدر خوب میشد اگر تریلرهای بازیها، واقعی بودند. اگر تریلرها نمایانگر کیفیت نهایی بازیها بودند، احتمالا دنیای گیم دیگر گلستان میشد! یکی از بازیهایی که اگر به اندازه تریلرهایش جذاب بود، احتمالا جزو بهترین عناوین سال ۲۰۲۱ لقب میگرفت، همین Biomutant است. حال اگر میخواهید بدانید که چرا این بازی هم یک پتانسیل سوخته دیگر است، با پیکسل آرتس همراه باشید.
در حقیقت میتوان بایومیوتنت را تلفیقی از چندین و چند بازی مطرح سبک اکشن – ماجرایی دانست که رگههایی از نقشآفرینی را هم در خود جای داده است. در حالی که تریلرهای بازی و جزئیات منتشر شده از آن دل ما را حسابی صابون زده بود، ولی محصول نهایی نتوانسته یک اکشن – نقشآفرینی خوش ساخت باشد و شاید بتوان دلیل آن را در استودیوی توسعه دهنده این بازی پیدا کرد. سازنده بایومیوتنت استودیوی تازه تاسیس Experiment 101 است. این استودیو را اعضای سابق تیم اولانچ که روی سری Just Cause کار میکردند، تشکیل دادهاند. طبیعتا تجربه این تیم در ساخت یک بازی با المانهای نقشآفرینی، ناچیز تلقی میشود.
این تجربه کم را در داستان اثر هم میتوان دید. بایومیوتنت در جهانی جریان دارد که شبیه به جهان Horizon Zero Dawn است. در واقع، انسانها با دست خود سیاره زمین را به ورطه نابودی کشاندهاند و حالا فقط چندین گونه از جانوران زنده ماندهاند و روی این سیاره زندگی میکنند. حال شما باید با شخصیتی که خودتان او را میسازید، قبایل مختلفی که در حال زندگی و البته ستیز با یکدیگر هستند را متحد کنید تا بر علیه خطراتی که زمین را تهدید میکنند بایستید… یا اینکه… اصلا آتش بیار معرکه شوید و تلاش کنید تا مثل یک مزدور سنگدل، دنیا را به نابودی نزدیکتر کنید.
با اینکه در ظاهر این قضیه انتخابها و به صورت کلی، ساختار داستانی جالب به نظر میرسد، ولی در عمل به خاطر اجرای نه چندان قدرتمند سازندگان، از پتانسیل آن کامل استفاده نشده است. انتخابها اگرچه در مسیر داستان نقش دارند، ولی زیادی مثبت و منفی هستند و شاید بهتر بود موارد میانیتری هم در بازی تعبیه میشد. انتخابهای شما به اندازه کافی روی بازی و دنیای آن تاثیر دارند، از این جهت مشکلی نیست. تنها مشکل، همانطور که به آن اشاره شد، بحث زیادی سیاه و سفید بودن انتخابهاست. داستان بایومیوتنت علیرغم یک سری ایده جالب مثل فلشبکهایی به دوران کودکی پروتاگونیست قصه، چندان نکته حیرتانگیزی ندارد که بخواهد تبدیل به یک نکته مثبت برای بازی شود.
دنیایی که سازندگان خلق کردهاند بسیار پرجزئیات است. منظور، صرفا بحث بصری بازی نیست. معلوم است که روی این جهان و ساکنان آن فکر شده. حضور قبایل مختلف که هر کدام پیش زمینه خود را دارند، اتفاقاتی که قبل از ماجراهای بازی رخ داده و مواردی از این دست، باعث شده تا Lore این بازی حقیقتا بسیار قوی عمل کند. وقت گذراندن در جهان بایومیوتنت و به دست آوردن اطلاعات بیشتر در مورد آن، کاری دوستداشتنی است.
بایومیوتنت میخواهد یک نقشآفرینی باشد و از همان ابتدا و با روی کار آوردن سیستم ساخت شخصیت خود، میخواهد این را به مخاطب نشان دهد. در حالی که در ابتدا ممکن است این سیستم ساخت شخصیت و در ادامه بازی، ارتقای شخصیت برای شما جالب به نظر برسد، ولی همهچیز سادهتر از چیزی است که بایومیوتنت نشان میدهد. در حقیقت، بایومیوتنت در خیلی زمینهها عمیق به نظر میرسد، ولی در عمل پوشالی است و همهچیز خیلی کمعمق و ساده پیادهسازی شده است.
سیستم ساخت و ساز اسلحه اما در این بین وضعیت بهتری دارد. شما میتوانید اسلحههای متنوعی را با استفاده از مواد بازیافتی که در دنیای بازی جمعآوری میکنید، بسازید. این ساخت و ساز اسلحهها در کنار سرگرمکننده و جالب بودن، به مبارزات بازی هم حال و هوای خوبی میبخشد.
البته، تا صحبت از مبارزات شد، بهتر است به این نکته اشاره کنیم که خیلی زود اصول مبارزه در بایومیوتنت را یاد میگیرید و دیگر هم تا انتهای بازی لازم نیست تغییر زیادی در تاکتیکهای خود ایجاد کنید. همین مسئله در طول ساعات قابل توجهی که بازی شما را با خود همراه میکند، کمی ناراحتکننده است. با اینکه تنوع دشمنان بازی خوب است، ولی کماکان بازی زیاد هوش تاکتیکی شما در هنگام مبارزه را به چالش نمیکشد.
قدمت سیستم طراحی مراحل بایومیوتنت به نسل ششم برمیگردد. بازی از لحاظ لول دیزاین حداقل ۱۵ سال از استانداردهای دنیای گیم عقب است و به همین جهت، در اکثر لحظات شما حس میکنید به گذشته برگردانده شدهاید. در اکثر مراحل باید از نقطه A به B بروید و دشمنان را پاکسازی کنید. تقریبا همین رویه در اکثر مراحل بازی پابرجاست. این عدم تنوع مراحل میتواند حسابی شما را نسبت به رفتن به سراغ فعالیتهای جانبی یا حتی ادامه دادن خط داستانی بازی مردد کند.
بازی از لحاظ فنی وضعیت چندان خوبی ندارد و همین قضیه، بعد هنری بازی را هم که جزو نکات مثبت آن است زیر سوال میبرد. بازی از گلیچهای متعددی رنج میبرد که میتواند حسابی اعصاب شما را خط خطی کند. از لحاظ بصری هم بازی با اینکه به لطف گرافیک هنری خیلی خوش رنگ و لعاب و جذاب به نظر میرسد، ولی با مشکلاتی نظیر فریم ریت بدون ثبات در پارهای از مواقع، کهنگی تکسچرها و عدم پشتیبانی کامل از کنسولهای نسل جدید دست و پنجه نرم میکند.
یکی دیگر از مشکلاتی که نگارنده با این بازی دارد، حضور تنها یک راوی برای روایت داستان است. در واقع، فقط یک صداپیشه در بازی حضور دارد که در قاموس راوی داستان بازی را روایت میکند. در واقع دیگر شخصیتهای بازی به زبان عجیبی که مخصوص به خودشان است حرف میزنند و بنابراین صداگذاری دقیقی نشدهاند. این قضیه قطعا به محدود بودن منابع تیم سازنده بازمیگردد؛ با این حال، شخصا از صداگذاری شده بودن تمامی شخصیتها استقبال بیشتری به عمل میآوردم و این قضیه میتوانست تاثیر بیشتری روی روایت بهتر داستان بگذارد.
در مجموع، بایومیوتنت یکی از بازیهای جالبی است که میتوانست بهتر هم باشد، اگر سازندگانش تجربه و منابع بیشتری داشتند. تجربه بایومیوتنت وقتی که تخفیف قابل توجهی خورد و بازی بهتری در بازار نبود، توصیه میشود.
در مجموع، بایومیوتنت یکی از بازیهای جالبی است که میتوانست بهتر هم باشد، اگر سازندگانش تجربه و منابع بیشتری داشتند. تجربه بایومیوتنت وقتی که تخفیف قابل توجهی خورد و بازی بهتری در بازار نبود، توصیه میشود.
سیستم ساخت و ساز جالب
پیادهسازی یک سری ایده خوب
گلیچها و مشکلات فنی
به سرعت به ورطه تکرار افتادن