خیلی عجیب است ولی Far Cry 6 به من ثابت کرد که اگر یوبیسافت دندان روی جگر بذارد، پتانسیل خلق بازیهای خیلی خوبی را دارد. در شرایطی با Far Cry 6 روبرو شدم که حقیقتا انتظار بازی کاملا متوسطی را از آن داشتم. تجربه نه چندان به یاد ماندنی Far Cry 5 و سپس، بازی عجولانهای به نام Far Cry New Dawn کاملا این فرنچایز را برای من تمام کرده بود. اما Far Cry 6 نشان داد که با استفاده از همان فرمولهای قدیمی، همان مکانیکهایی که زمانی برای همه خستهکننده شده بود، در زمان درست، وقتی که دیگر کسی نمیتواند نسبتبه تکراری بودن این ویژگیها غر بزند، میتواند عنوانی را بسازد که به خاطر هارمونی فوقالعادهاش یکی از بازیهای دوستداشتنی سال است. با بررسی بازی Far Cry 6 همراه پیکسل آرتس باشید.
چند نسخه اخیر سری Far Cry را بیشتر به خاطر آنتاگونیستهایشان به یاد میآوریم. در Far Cry 6 هم با توجه به درک سازندگان از علاقه گیمرها به آنتاگونیستهای سری، با یک دیکتاتور به عنوان شخصیت منفی اصلی طرف هستیم. در مورد آنتون کاستیو صحبت میکنیم که صداپیشگی او برعهده جانکارلو اسپوزیتو (بازیگر سریال Breaking Bad) بوده است. آنتون کاستیو با لقب رئیسجمهور، به نوعی رهبر خودکامه جزیرهای به نام یارا است. یارا، که با الهام از کوبا ساخته شده، محل زندگی مردمانی است که سالها پیش با انقلاب، به دنبال بهتر شدن وضعیتشان بودهاند ولی در نهایت کاستیو آنها را به روزی میاندازد که فکر کردن به روزهای قدیم برایشان مثل یک خاطره خوش میماند.
برایتان دور از انتظار نیست اگر بگوییم تعدادی از مردم یارا میخواهند از آنجا قسر در بروند و برخی هم خیال انقلاب دارند. شخصیت اصلی این نسخه، که خوشبختانه ناطق است، دنی نام دارد. دنی یکی از افرادی است که میخواهد در کنار دوستانش از یارا فرار کند و به میامی در آمریکا برود. با این حال، در راه فرار، کاستیو متوجه میشود که دیگو، پسرش، در همان کشتی که دنی و دوستانش در آن حضور دارند قایم شده و به دنبال فرار از یاراست. آنها جلوی کشتی را میگیرند، دیگو را با خود میبرند و تنها کسی که زنده میماند، دنی است. دنی به توصیه دوستانش خود را به یکی از رهبران حزبهای مقاومت میرساند و در ازای گرفتن یک قایق برای فرار به میامی، به آنها در آزادسازی یکی از مناطق یارا کمک میکند. با این حال، دنی تصمیم میگیرد که در سرزمین مادری بماند و برای آزادی آن بجنگد و سعی کند تا تمامی احزاب مقاومت را با هم متحد کند.
داستان بازی همینقدر ساده و سرراست است، اما پر شده از جزئیاتی جالب از یارا و کاراکترها. به واسطه همین جزئیات، هم با شخصیتهای خوبی سر و کار داریم؛ هم یارا ستینگ بهتری نسبت به مونتانا (Far Cry 5) یا کیرات (Far Cry 4) است و گشت و گذار در آن لذت بیشتری دارد. همهچیز در یارا هارمونی دارد و این قضیه تاثیر به سزای خود روی روایت داستانی را هم گذاشته است. خلق و خوی کاراکترهایی که در بازی میبینید، دیالوگهایی که به زبان میآورند، ابزار و تجهیزات و وسایلی که در محیطها میبینید و حتی ایستگاههای رادیویی، همگی حال و هوای یک جزیره استوایی در آمریکای لاتین را دارند. این باعث میشود تا شما احساس نزدیکی بیشتری با شخصیتها بکنید و خدا را شکر که شخصیت اصلی بازی این بار لال نیست! اکنون با او هم میتوان بیشتر از نسخههای قبل کنار آمد. فراهم کردن مقدمات انقلاب در یارا جذاب است چرا که شما هم دغدغه مردم را درک میکنید (به لطف شخصیتپردازی خیلی خوب کاستیو)، هم یارا آنقدر جای جذابی است که شما بخواهید برای آزادیاش تلاش کنید! کشمکشهای پدر و پسری آنتون و دیگو هم افزودنی جدید فرنچایز است که بعد جدیدی را به هر دو کاراکتر داده و باعث شده تا داستان حالت شخصیتری هم به خود پیدا کند، حداقل در برخی لحظات. صداپیشگی بسیار خوب صداپیشگان به خصوص اسپوزیتو هم دیگر نکته مثبت بازی برشمرده میشود.
از لحاظ گیمپلی با همان فرمول همیشگی Far Cry طرف هستیم. بازی یک شوتر اول شخص است که به لطف گانپلی بسیار خوب آن (بله، بهتر از نسخههای قبلی) میتوانید از تک تک اسلحههایی که در اختیارتان میگذارد، نهایت لذت و استفاده را ببرید. مثل همیشه اکثر ماموریتهای شما مربوط به از بین بردن منابع مهم یا افراد تاثیرگذار رژیم شخصیت منفی بازی میشود. هنوز هم میتوانید خیلی از ماموریتها را تا جایی که دوست دارید به صورت مخفیانه پیش ببرید که البته همین جا، با یکی از مشکلات اصلی بازی مواجه میشوید. هوش مصنوعی فرنچایز سالهاست که مشکلات متعددی دارد. عجیب است که هیچوقت دستی به سر و روی آن کشیده نشده و حداقل شخصا انتظار داشتم با ورود به نسل جدید و ورق خوردن صفحه نسخههای نسل قبلی Far Cry، شاید شاهد پیشرفتی در این زمینه باشیم ولی متاسفانه اینچنین نیست. دشمنان گاهی شما را نمیبینند، گاهی زیادی میبینند و در کل، روی اعصاب راه میروند. البته اگر از فاز مخفیکاری بیرون بیاییم، در فاز اکشن هوش مصنوعی خیلی بهتری نسبت به قبل دارند و بیشتر از قبل شما را به چالش میکشند. البته هنوز هم باگهای مختلفی در رفتار دشمنان وقتی که مشعول به درگیری با آنها هستید وجود دارد پس نمیتوان هوش مصنوعی Far Cry 6 را خیلی هم مطلوب تلقی کرد.
ساختار کلی مراحل شبیه به قبل است. از بین بردن دشمنان و منابع آنها کماکان بنمایه اصلی خیلی از مراحل است. با این حال، به لطف سیستم شخصیسازی و ارتقای اسلحه از طریق میز کارها (چیزی شبیه به The Last of Us Part II) و البته همراهان جدیدی که در طول بازی دارید و به آنها Amigos گفته میشود، پیش بردن مراحل جذاب است. در این میان حیواناتی که شما میتوانید به عنوان همراه از بینشان انتخاب کنید فوقالعادهاند و درست مثل شخصیتهای اصلی، شخصیتپردازی فوقالعادهای دارند. از کروکودیلی به نام گواپو گرفته تا توله سگ بامزهای به نام چوریتسو، همگی در طول مراحل به دردتان میخورند و انتخاب از بینشان سخت است. البته، حیف که بعضی مشکلات هوش مصنوعی گریبانگیر آنها هم شده و گاها حرکات عجیبی را از سوی آنها شاهد هستیم.
سیستم کمپسازی که در Assassin’s Creed Valhalla شاهد آن بودیم، در Far Cry 6 هم مورد استفاده قرار گرفته. با این که این سیستم کمپسازی در خود فعالیتهای بعضا جالبی هم جای داده و از طرف دیگر، دلیلی برای Grind کردن به شما میدهد، ولی کماکان استفاده از آن از دید من عجیب است. وقتی بازی به سمت سادهسازی پیش رفته و مثلا برخی از سنتهای قدیمی سری مثل درخت ارتقای مهارت هم در آن وجود ندارد، قرار دادن سیستمهای پیچیده این چنینی بیشتر حوصله مخاطب را سر میبرد. نکته مهم اینجاست که از لحاظ منطقی هم سیستم کمپسازی و حضور آن در بازی عجیب است. دنی نه رهبر است و نه از اعضای رده بالای مقاومت و خیلی زود به این گروه پیوسته، پس اصولا نباید قدرت کافی برای دستور دادن داشته باشد!
حضور میز کار در جای جای محیط بازی باعث شده تا شما قبل از انجام بسیاری از مراحل، توانایی شخصیسازی بیشتر و ارتقای اسلحههای خود را داشته باشید و بتوانید با تاکتیک دلخواهتان وارد میدان شوید. همین قضیه باعث میشود تا یکی دیگر از مشکلات بازی، چندان به چشم نیاید. بحث تکراری شدن بازی، در Far Cry New Dawn به شدت ملموس بود و اگر چه در ششمین نسخه شمارهدار سری کمتر حس میشود، ولی هنوز وجود دارد. خط داستانی طولانی بازی باعث میشود تا همه فعالیتها و مراحل آن یکنواخت شوند و این مشکل جدیدا در بسیاری از بازیها به چشم میخورد، خصوصا بازیهای همین یوبیسافت. شاید اگر بازی زودتر به سرانجام میرسید، حس بهتری داشتم. Far Cry 6 مثل یک بشقاب لازانیای خوشمزه است که شما از خوردن آن لذت میبرید، ولی آنقدر آشپز مجبورتان میکند از آن بخورید که در انتها، دلدرد میگیرید. سازندگان باید به این نتیجه برسند که نیازی نیست با یک خط داستانی بسیار طولانی، اصطلاحا پول پرداخت شده از سمت گیمر را برای خود حلال کنند! گاهی اوقات میتوان با کمیت کمتر، کیفیت بیشتر را راحتتر به رخ مخاطب کشید.
راستی، بد نیست به این مسئله هم اشاره کنیم که روی کنسولهای نسل نهمی، بازی از لحاظ بصری و عملکرد اجرایی فوقالعاده است. محیطهای خوشرنگ و لعاب یارا در کنار اجرای بازی به صورت شصت فریم بر ثانیه، باعث شده تا روی کنسولها با یک بازی عالی طرف باشیم. یکی از دلایلی که گیمپلی بازی تا این حد جذاب است، همین روان بودن آن به لطف نرخ فریم شصت است. البته، باگهای مختلفی هم در بازی وجود دارد که این همان امضای همیشگی یوبیسافت است.
در پایان، باید گفت که Far Cry 6 یکی از نسخههای شایسته این مجموعه و یکی از بهترین بازیهای Ubisoft در چند سال اخیر است. به راحتی میتوان از گیمپلی این بازی و داستان آن لذت برد و یک انسجام خاص در تمام اجزای آن به چشم میخورد و باعث ایجاد یک هارمونی فوقالعاده در این عنوان شده است. فقط ای کاش این بازی جذاب، کمی کوتاهتر بود و زودتر میشد آن را تمام کرد تا حس یکنواختی در آن رخته نکند. و البته، مثل همیشه، امیدوارم که یوبیسافت دستی به سر و روی هوش مصنوعی این فرنچایز بکشد. اگر به دنبال یک شوتر اول شخص تکنفره جذاب و پر زد و خورد هستید، Far Cry 6 را از قلم نندازید.
اگر به دنبال یک شوتر اول شخص تکنفره جذاب و پر زد و خورد هستید، Far Cry 6 را از قلم نندازید.
شخصیتپردازی خوب
فضاسازی سطح بالا
حیوانات همراه
گانپلی جذاب
سیستم ارتقا و شخصیسازی اسلحهها
عملکرد روان و خوب روی کنسولهای نسل نهمی
خط اصلی داستانی که اگر کوتاهتر بود، ارزش بازی را بالاتر میبرد
برخی باگها
عالی