سال ۲۰۲۱ مقطع شلوغی برای بازیهای شوتر بود. عناوین Call of Duty: Vanguard، Battlefield 2042 و Halo Infinite در سال میلادی گذشته و در فصل پاییز منتشر شده و عملکرد متفاوتی از خود به جای گذاشتند. ۲۰۲۲ دست کمی از سال ۲۰۲۱ نداشته و چه بسا که بهتر از آن هم عمل میکند. باوجود بازیهایی مثل Shadow Warrior 3 و Atomic Heart، خیالمان از تعدد بازیهای اکشن و شوتر اولشخص راحت است. در این میان، وجود اثری مثل CrossfireX هم باعث میشود تا این مقطع از صنعت گیم، به خودی خود جالب به نظر برسد. بازی کراسفایر اکس که قبلتر در یک پیشنمایش درموردش صحبت شد، جدیدترین محصول شرکت Smilegate Entertainment به حساب میاید.
بازی با همکاری استودیوی Remedy، خالق سری Max Payne و Alan Wake ساخته شد و به صورت انحصاری برای کنسولهای نسل هشتمی و نسل نهمی Xbox انتشار پیدا کرد. با بازاریابی ضعیفی که برای این اثر انجام گرفت، مشخص بود که CrossfireX آش دهنسوزی نیست و چه بسا مزهش از آن چیزی که فکر میکردیم هم تلختر است! با این حال، این دلیل نمیشود که به وجود نام رمدی در ساخت این بازی توجهی نکنیم. در این مطلب، نگاهی خواهیم داشت به بازی ویدیویی CrossfireX؛ اثری که باوجود زرق و برق بسیار، به این راحتی نمیتواند رضایت مخاطب را از آن خود کند.
برای بررسی این بازی، با پیکسل آرتس و ادامه این مقاله همراه باشید.
بازی کراسفایر اکس عنوانی با بخش کمپین و حالت چند نفرهست. استودیوی رمدی در این بازی به عنوان توسعهدهنده بخش کمپین شناخته میشود و شرکت اسمایلگیت به عنوان خالق مجموعه کراسفایر، بخش آنلاین آن را توسعه داده است. هر دو تیم بینش خود نسبت به این فرانچایز را به یک بازی ویدیویی تبدیل کردند و نتیجه کار هرکدام با دیگری متفاوت است. در ابتدا به بخش کمپین که توسط استودیوی رمدی ساخته شده، میپردازیم.
شرکت اسمایلگیت برای گسترش سری کراسفایر و احیای آن در نسل هشتم و نهم، اقدام به ساخت نسخه جدید این بازی کرد. این کمپانی از استودیوی نامآشنای رمدی کمک گرفت تا بازی کراسفایر اکس را به دنیای عناوین تکنفره بیاورد و از طرف دیگر، بتواند با بزرگان این ژانر نیز رقابت کند. رمدی در خلق این بازی دست به سنتشکنی زد. این توسعهدهنده فنلاندی برای اولین بار روی فرمول بازیهای FPS دست گذاشت و حالا در کراسفایر اکس نتیجه کارش را مشاهده میکنیم. این عنوان یک بازی خطی، درواقع یک اثر بسیار خطیست و از این نظر، به بازیهای کلاسیک ژانر FPS نظیر BLACK شباهتهایی دارد.
مروری بر بخش داستانی:
داستان کراسفایر اکس روایتگر جنگ میان دو گروه نظامی-خصوصی Global Risk و Black List میباشد. این دو گروه در بخش آنلاین سری کراسفایر هم به عنوان جبهههای مخالف شناخته میشوند.
در دنیای کراسفایر چیزی به اسم کاتالیست (Catalyst) داریم که به افراد این امکان را میدهد تا آیندهای که دیده نشده را بررسی کنند. کاتالیست یک وسیله برای خواندن ذهن و دیدن چیزهاییست که تا به حال وجود نداشته؛ درحالی که وجود دارد، بودنش تضمین شده و رخ دادنش به گذشت زمان نیازمند است. هنگامی که دو طرف باهم به جنگ میپردازند، قاعدتا داشتن اطلاعات از دشمن و جبهه مقابل از هرچیزی باارزشتر است. وقتی صحبت از کاتالیز و تواناییهاش به میان میاید، دو گروه گلوبال ریسک و بلک لیست بر سر چنین چیزی به نبرد با یکدیگر میروند.
در بازی کراسفایر اکس، رمدی در دو کمپین جداگانه با نامهای Operation Catalyst و Operation Spectre به کش و قوسهای میان این دو گروه، معرفی کاتالیز، جهان کراسفایر و… میپردازد. شایان ذکر است که به اتمام رساندن Operation Catalyst و Operation Spectre به عنوان بخش تکنفره، روی هم رفته و در طولانیترین حالت، ۴ الی ۶ ساعت زمان میبرد. پس بهتر است از همین الآن برای تجربهای کوتاه مدت آماده شوید که باتوجه به خطی بودن مراحل، خیلی سریعتر از آن چیزی که گفته شد به اتمام میرسد.
کمپین Operation Catalyst که بخش اول داستان به حساب میاید، شما را در نقش اعضای گروه Global Risk قرار میدهد. هال (Hall)، رندال (Randal)، مورالز (Moralez) و راب کَوِنا (Rob Cavanaugh) به عنوان اعضای شاخص و خبره گروه گلوبال ریسک، برای انجام ماموریت به منطقه آزکارزیا (Azkharzia) اعزام میشوند. هدف این گروه کاملا مشخص است: دستگیر کردن الکساندر استاینر (Alexander Steiner)، از اعضای باارزش گروه بلک لیست. بلک لیست که از قبل، از این ماموریت باخبر بوده، باران گلوله را بر سر اعضای گلوبال ریسک سرازیر میکند و این اتفاق، سبب زخمی و مفقود شدن راب، رییس گروه میشود.
به دنبال زنجیرهای از اتفاقات، شرایط عوض شده و حالا، گروه گلوبال ریسک تحت فرماندهی هال باید کاراکتر راب را نجات داده و به مقر اصلی بازگردد. بخش داستانی Operation Catalyst یکراست به اصل مطلب پرداخته و سعی میکند تمام پیشزمینههای داستانی که برای آشنایی مخاطب لازم است را از طریق آیتمهای Collectible مثل صوت، تصویر و… به دست گیمر برساند.
به طور کل، بازی با اینکه در آشنا کردن مخاطب با جهان کراسفایر اکس موفق عمل نمیکند، اما داستان به خوبی روایت شده و به تکرار نمیفتد. قرار گرفتن در نقش هر کاراکتر هم به لذت پیشروی در بازی میافزاید. بازی بسته به شرایط و با پیشروی گیمر در خط داستان، شما را در نقش هر یک از شخصیتهای گروه گلوبال ریسک قرار میدهد تا هیجان بازی افزایش پیدا کند.
یکی از نقاط قوت بخش Operation Catalyst، کاراکترها هستند. روابط شخصیتها بدون درنظر گرفتن شخصیتپردازی، نشان میدهد که رمدی وقت کافی روی مُهرههای داستانی گذاشته است. برای مثال، کاراکتر هال با گم شدن راب احساس وظیفه خودش را به دست آورده و تمام تلاشش را برای نجات سرگروه خود به کار میگیرد. اینکه راب از اقوام نزدیک هال به حساب میاید هم به انگیزه کاراکتر کمک زیادی میکند. از طرفی، مورالز شخصیتیست شوخطبع که بدون درنظر گرفتن شرایط و درکنار جدی بودن، بخش کمدی قضیه را هم میبیند. به طور کل، شیمی کاراکترها با یکدیگر در این بخش رعایت شده و به واسطه دیالوگنویسی قابلقبول، میتوان گفت که رمدی رقمزننده نتیجه خوبی بوده. Operation Catalyst به عنوان یک بخش داستانی از کراسفایر اکس، از طریق سرویس Xbox Game Pass در دسترس میباشد. در مقابلِ Operation Catalyst، بخش Operation Spectre را داریم که نقاط قوت و ضعف متفاوتتری نسبت به بخش تکنفره قبلی دارد.
در کمپین Operation Spectre که باید به صورت جداگانه خریداری شود، بازیکنان نقش اعضای گروه Black List را برعهده میگیرند. مرکزیت داستان روی شخصیت Luis Torres قرار گرفته است. تورس یک شخص فراری با پرونده جنایی بلند بالاست که از طرف گروه Global Risk تحت تعقیب میباشد. بیآنکه چیزی از انگیزه گلوبال ریسک برای کشتن تورس مشخص شود، گروه بلک لیست این شخصیت را نجات داده و از او محافظت میکند. در ادامه میفهمیم که به واسطه کاتالیست، گلوبال ریسک به آینده تورس دسترسی پیدا کرده و متوجه میشود این شخص در ادامه حیات خود به Ghost، قاتلی بیرحم، تهدیدی برای نابودی گلوبال ریسک و پایان جنگ با بلک لیست تبدیل میشود.
در این کمپین در نقش لوگان (Logan)، از اعضای کلیدی بلک لیست، به نجات شخصیت تورس میپردازیم، اعضای گلوبال ریسک را از بین برده و در نقش خود تورس و به عنوان Ghost، رییس گروه گلوبال ریسک، Maddox را نابود میکنیم. گفتیم که بازی به طور کل ۴ الی ۶ ساعت به طول میانجامد. Operation Spectre هم تقریبا ۲ یا ۳ ساعت زمان نیاز دارد و به واسطه روایت سراسیمهش، امکان تعامل با دنیای بازی و شخصیتها را از گیمر میگیرد. درحالی که سعی شده رابطه میان شخصیتهای فرعی و همتیمیهای تورس مثل لوگان و کورا (Cora) دوستانه بهنظر برسد، اما دیالوگها و مکالماتِ بین این دو و سایر شخصیتها، لمس کردن چنین حسی را از مخاطب میگیرد.
برخلاف Operation Catalyst، شخصیتپردازی تمام کاراکترهای این بخش در نوع خود به شکلی کاملا سرراست انجام گرفته و نمیتوان مثل صحبتهای هال با مورالز و رندال، از مکالمات بازی رضایت داشت. حتی زمینهسازیهای انجام شده برای کاراکتر تورس هم چیزی نیست که بشود به آن تکیه کرد؛ با اینکه در طول داستان دو یا سه بار از گذشته تورس صحبت میشود. با این وجود، یکی از نکاتی که تجربه کمپین Operation Spectre را حداقل قابلتحمل جلوه میدهد، کاتسینهای آن است که با کارگردانی نسبتا خوبی همراه شده؛ چیزی که کمتر در Operation Catalyst دیدیم. از طرف دیگر، لحظات اکشن متعددی که در بازی وجود دارد، یک تجربه قابلقبول ولی بسیار کوتاه را رقم میزند.
با تمام اینها، تایملاین نامشخص بازی و رخ دادن وقایع به شکل پراکنده، باعث شده تا مخاطب درک بسیار کمی از داستان، شخصیتها و اتفاقات بازی داشته باشد. هرچقدر که در پشت پرده و به عنوان آیتمهای Collectible به چنین چیزهایی پرداخت شود، کراسفایر اکس باز هم در این زمینه ایرادات زیادی دارد که امکان لذت بردن از داستان را از مخاطب میگیرد.
گیمرها در این بازی شاهد یک اثر در سبک پیشروی هستند. اهداف شما از پیش تعیین شده و تمام کاری که باید بکنید، از یک نقطه به نقطه دیگر رفتن و کشتن دشمنانیست که حتی خودشان هم نمیدانند در مقابل شما چه میکنند! تنوع پایین دشمنان و هوش مصنوعی ضعیف، باعث شده تا هیچ چالشی در بازی مانع گیمر نشده و روند مراحل به سریعترین شکل ممکن دنبال شود. بازیکن در طول مسیر خود در هر دو کمپین، به انواع سلاحها نظیر رگبار، شاتگان، کلت کمری، اسنایپر، نارنجکانداز و… دسترسی داشته و میتواند با استفاده از نارنجک و بشکههای قرمز، فاتحه دشمن را بخواند. در مقایسه با آثاری مثل Call of Duty، Battlefield و یا Halo، کراسفایر اکس گانپلی فوقالعادهای ندارد. به واسطه صداگزاری نهچندان مطلوب، گانپلی بازی متوسط به نظر میرسد؛ اما درکنار قابلیت Combat Breaker، پیشروی با آن قابل تحمل میشود.
رمدی در این بازی مکانیکی با نام Combat Breaker را به وجود آورده که مثل قابلیت Bullet-Time در سهگانه دوستداشتنی Max Payne عمل میکند. رمدی این قابلیت را در این بازی اعمال کرده و استفاده از آن در لحظات شلوغ و اوج نبرد، به لذت آن اضافه میکند و از طرف دیگر، گانپلی را هم چند سطحی بهبود میبخشد. فعال شدن این مکانیک باعث آهسته شدن زمان شده و به گیمر این امکان را میدهد تا تعداد بیشتری از دشمنان را نابود کند. البته اگر در محدوده شلیک دشمن قرار گرفته باشید، Combat Breaker بدون آنکه به شما اخطار دهد، گلولههای دشمن را دریافت کرده و به تدریج به سلامتی شما آسیب میزند.
استفاده از موتور گرافیکی Northlight Engine هم با اینکه به خوبی و چشمنوازی بازی Control، اثر قبلی رمدی نیست، اما تنوع محیطی خوبی را به همراه داشته و مخاطب را تا انتهای داستان همراهی میکند. تخریبپذیری عالی این انجین سبب شده تا لحظات اکشن و کاتسینهای هیجانانگیز بازی، به خوبی از آب در بیایند. انیمیشنها و طراحی کاراکترها هم شاید عالی نباشد، اما قطعا خوب بوده و به تجربه بازی از نظر بصری، ضربهای نمیزند.
بازی از نظر فنی و هنری ایراد چندانی ندارد اما اصلیترین نقطه ضعف آن، به هوش مصنوعی وارد است. دشمنان شما به صورت دستهای و به صف کشیده منتظر شلیک و تیر خلاص شما هستند و هیچ کاری برای نجات خود نمیکنند. با درنظر گرفتن چنین موضوعی، بازی تنها در صورتی چالشبرانگیز میشود که در میان یک گروه دهتایی از دشمن قرار بگیرید.
به طور کل، کمپین کراسفایر اکس با وجود نقاط قوت و ضعف بسیار، چیزی نیست که انتظارش را میکشیدیم. اگر نخواهیم ایرادات گرفته شده از بازی را مدنظر قرار دهیم، بخش داستانی باز هم به خاطر روایت سریع، هوش مصنوعی ضعیف و… مورد انتقاد قرار میگیرد. در این بین اما گانپلی متوسط، قابلیت Combat Breaker، لحظات اکشن و کاتسینهای بازی باعث میشوند تا گیمر خودش را به انتهای هر بخش از کمپین برساند.
رمدی هرچقدر که سعی کرده نبوغ و هویت خودش را به کراسفایر اکس تزریق کند، اما باز از آن لب بوم میفتد. درکنار بخش داستانی که تمام سعیش را کرده تا کراسفایر اکس خوب به نظر برسد، وجود بخش چندنفره بازی وزنه سنگینی را ایجاد کرده و باعث میشود تا این عنوان به طور کامل فلج شود!
مروری بر بخش چندنفره:
همانطور که گفته شد، وظیفه ساخت بخش آنلاین این بازی برعهده اسمایلگیت قرار داشت. شرکت اسمایلگیت به عنوان خالق سری کراسفایر شناخته میشود. این فرانچایز یکی از پر مخاطبترین بازیهای صنعت گیم به شمار رفته و طبق آمار، درآمد زیادی را به جیب سازندهش واریز میکند. حالت آنلاین کراسفایر اکس شامل مودهای مختلفیست که هماکنون در دسترس قرار دارد. به غیر از مود Escort که در آینده به بازی اضافه میشود، بازیکنان میتوانند مودهای Search and Destroy، Team Deathmatch، Nano، Spectre و… را تجربه کرده و “مثلا” لذت ببرند.
مودهای بازی به دو دسته Classic و Modern تقسیم شده. بخش Classic شامل مودهای خاطرهانگیز مجموعه کراسفایر مثل Spectre، Nano، Search and Destroy و… میشود. بخش Modern هم حالت Point Capture و مود منتشر نشده Escort را در خود جای داده است. باید گفت که بهترین تجربه از مالتیپلیر را میتوان از بخش Point Capture دریافت کرد.
بازیکنان در یک مپ نسبتا بزرگ، باید نقاط A و B و C را اشغال کرده و یکدیگر را از بین ببرند. مکانیک جمعآوری XP و استفاده از آن برای به دست آوردن تواناییهایی مثل لباس مخصوص Spectre، یک بازی خوب را رقم میزند که میتواند برای چند دقیقه، از حرص و جوشتان نسبت به بد بودنِ مالتیپلیر کم کند! این مود، نقشه (Map) مناسبی هم دارد که پیشروی در آن صرفا خوب است. در مود Point Capture میتوان به دویدن پرداخت و با اسلحه هدف گرفت. البته که به خاطر باگهای عجیب و غریب بازی، گاهی نه میتوان هدف گرفت و نه میتوان XPهای به دست آمده را خرج کرد.
بخشهای کلاسیک مثل Nano و Spectre که جزو هویت اصلی فرانچایز کراسفایر به حساب میایند، هیچ هیجانی نداشته و بیشتر از هرچیزی، تجربهشان آزاردهندهست. در مود Nano، به عنوان یک Infector یا موجودی جهش یافته، باید سعی کنید تا دشمنان حاضر در مپ را آلوده و آنها را هم به یک Infector تبدیل کنید. مود Spectre هم دو تیم را در مقابل یکدیگر قرار میدهد: سربازان عادی و گروه Spectre. گروه اسپکتر به یک لباس مخصوص که امکان نامرئی شدن را به آنها میدهد، مجهز است.
این گروه باید سعیش را به کار بگیرد تا تنها با استفاده از یک چاقو اعضای تیم مقابل را از بین ببرد. در مقابل، سربازان عادی باید با تشخیص دادن اسپکترها، آنها را کشته و امتیاز جمع کنند. ضمن اینکه امکان بمبگذاری به اعضای اسپکتر داده شده و سربازان عادی باید نگران ندیدن این افراد بوده و همچنین از بمبگذاری توسط آنها جلوگیری کنند. متاسفانه نه مود Nano و نه مود Spectre هیجانی برای تزریق به مخاطب ندارند. باتوجه به اینکه امکان Climb کردن هم در بازی دیده نمیشود، پیشروی در نقش یک Infector یا Spectre هیچ تفاوتی با یک سرباز عادی نداشته و به لطف سیستم مبارزات بسیار سطحی، به مرور یکنواخت میشود.
اسمایلگیت در ساخت این بخش هیچ کمکی از رمدی نگرفته و کاملا مستقل و خودکفا دست به خرابکاری زده. بخش مالتیپلیر بازی با استفاده از موتور گرافیکی Unreal Engine 4 توسعه یافته است. خارج از گرافیک بصری که نسبت به کمپین چند سطح پایینتر است، بازی گاهی در زمینه فنی هم لنگ میزند. مجموعه کراسفایر در خیلی از زمینهها یک کپی کامل از فرانچایز Counter-Strike به حساب میاید.
با در نظر گرفتن این موضوع، حالت آنلاین بازی هیچ چیز خاصی برای ارائه ندارد و بیش از هرچیزی، یک محصول تاریخ مصرف گذشتهست. منظور این نیست که سری CS ایراد دارد، بلکه باید گفت که اسمایلگیت حتی تلاش نکرده تا این بخش از بازی را بهبود بخشیده و تجربه بهتری از یک محصول Old-school ارائه دهد.
گیمپلی منقضی، گانپلی ضعیف، گرافیک بصری پژمرده و… تنها قسمتی از دلایل من برای عدم تجربه حالت آنلاین کراسفایر اکس محسوب میشود. مطمئنا تجربه یک بازی با استایل اولد اسکول جذاب است، اما این اتفاق زمانی جذاب به نظر میرسد که بازی برای مخاطب روز هم استاندارد باشد.حالت مالتیپلیر کراسفایر اکس برای اثری که نهایتا ۶ ساعت کمپین دارد، نهتنها این نکات را رعایت نمیکند، بلکه قصد دارد دقیقا همان تجربهای که در سال ۲۰۰۷ ارائه داد را به خورد مخاطبش بدهد. مشخصا با چنین نقاط ضعف و سوراخهای بزرگی، کراسفایر اکس نهتنها در بخش داستان، که در بخش چندنفره هم به راحتترین شکل ممکن فراموش میشود. حتی اگر بازی از انحصار کنسولهای اکسباکس خارج شده و به PC یا PlayStation پورت شود هم بعید به نظر میرسد که بتواند در مقابل غولهای بزرگ این ژانر دوام بیاورد.
درنهایت و برای بستن این مقاله، باید گفت که کراسفایر اکس اثری نیست که فاقد ارزش تجربه باشد، اما مطمئنا ارزش تکرار هم ندارد. بازی با دو بخش کمپین نهچندان طولانی به سراغ گیمر میاید.
البته که در کمپین Operation Catalyst شخصیتها و در کمپین Operation Spectre کاتسینها و در هر دو بخش، گرافیک و گیمپلی نصفه و نیمه بازی تا حد ممکن مخاطب را همراهی میکنند، اما بخشهای داستانی آنچنان که شاید و باید، جالب نبوده یا حداقل کشش و دوام زیادی ندارند.
از طرف دیگر، بخش چندنفره بازی با یک محصول بازیافت شده برابری کرده و حتی نمیتواند حس و حال کلاسیک و قدیمی این سری را تداعی کند! شاید در آیندهای نهچندان دور و با انتشار بروزرسانهای بیشتر، شاهد بهبود وضعیت این بازی باشیم، اما این روزها به هیچ عنوان مقطع خوبی برای تجربه CrossfireX نیست. از طرفی اگر وضعیت بازی بهتر نشود، درصورت انتشار روی سایر پلتفرمها هم شاهد چنین شرایط عجیبی هستیم.
باید گفت که CrossfireX اثری نیست که فاقد ارزش تجربه باشد، اما مطمئنا ارزش تکرار هم ندارد. بازی با دو بخش کمپین نهچندان طولانی به سراغ گیمر میاید. از طرف دیگر، بخش چندنفره بازی با یک محصول بازیافت شده برابری کرده و حتی نمیتواند حس و حال کلاسیک و قدیمی این سری را تداعی کند!
کاتسینها و کارگردانی خوب
مکانیک Combat Breaker
لحظات اکشن پر تعداد
مود Point Capture که از سایر حالتهای آنلاین بهتر است
روایت پراکنده داستان
شخصیتپردازی ضعیف در کمپین Operation Spectre
گانپلی نهچندان خوب و صداگذاری بد اسلحهها
تنوع پایین دشمنان و هوش مصنوعی ضعیف
بخش مالتیپلیر با تمام مودها و قابلیتهاش!