آخرین کار تیم شیفر (Tim Schafer) و تیماش همان حس و حال همیشگی را میدهد که از اسم Double Fine انتظار داریم. یک بازی خاص، سرگرمکننده و صدالبته عجیبالخلقه دیگر که چه بخواهیم و چه نخواهیم، در خاطراتمان خودش را حک میکند. اسم این بازی RAD است و چون معنایی که بهدنبال اسماش راه افتاده، در اولین نگاه و دقایق ابتدایی سفرمان به دنیایش کاملا منحصر بهفرد و «بیهمتا» بهنظر میآید. در این مقاله قرار است ببینیم ادامه این سفر به دنیای بازی RAD چگونه رقم میخورد و آیا تا آخر کار ما را شگفتزده میکند یا خیر. با بررسی بازی RAD همراه ما باشید.
همین اول کار بگوییم که RAD یک بازی Rogue-like است و یعنی با مردن و بازنده شدن شما حسابی حال میکند! هر بار که در RAD بمیرید، به نقطه آغازین بازی بر میگردید، هر چه داشتید و بهدست آوردید را از دست میدهید و برای شروعی دوباره در مراحلی نو یا نسبتا نو با موجودات عجیب و جهشیافته بازی میجنگید. از بازیهای Rogue-like انتظار روایت و قصه گفتن خیلی عمیق و درگیرکنندهای نداریم و همین که یک بازی در این ژانر از نظر فضاسازی گیرا باشد و از حیث گیمپلی چالشبرانگیز برای ما کافی است. RAD بهشکلی شروع میشود که گویی قرار است با دنیایی اصیل و ماجرایی جذاب روبهرو شویم؛ اما هر چه بیشتر بازی کنید، میبینید که انگار خیلی هم خبری نیست. بازی خیلی در زمینه داستانسرایی و ایجاد گفتگو بین شخصیتها قابلیت دارد و اوایل کار نیز از آنها به خوبی استفاده میکند، اما رفتهرفته انگار یادش میرود که چه قابلیتهایی داشته و چگونه باید از آنها بهره ببرد.
دیگر امروزه کمتر کسی را پیدا میکنید که با ددپول (Deadpool) آشنا نباشد. یکی از بزرگترین ویژگیهای این شخصیت شکستن دیوار چهارم است، دیواری که به اصطلاح بین ما و شخصیتهای یک داستان تخیلی قرار دارد. RAD از ابتدا یک راوی دارد که با صدای بَم خودش گاهی از شما تعریف میکند و گاهی شما را راهنمایی؛ بعد از زدن دکمه Start مزهپراکنی میکند و خودش را ابزار خوبی برای اعلان اقدامات بازیکن در منوهای ثابت میکند. اما متاسفانه نمیبینیم از قابلیتهای این راوی در بازی استفاده شود، مگر در حد بیان یکی دو کلمه اعلانیه. این استفاده نکردن از قابلیتها در جایجای بازی بهچشم میخورد و بازیکن رفتهرفته متوجه آنها میشود.
بهطور واضح میتوان دید که RAD قرار بوده یک بازی Rogue-like بسیار متنوع و تمامعیار باشد، اما بهنظر در مراحل پایانی تولید به هر دلیلی روند کار با سرعت و با عجله پیش رفته؛ بهاصطلاح، کار سرِهمبندی شده. یک مورد که تقریبا هیچوقت برایتان تکراری نخواهد شد، نیروها و قابلیتهایی است که در بازی کسب میکنید. باید این را بدانید که دنیای RAD پر شده از انواع و اقسام موجودات جهشیافته کوچک و بزرگ و از قضا، یکی از آن جهشیافتهها شما هستید. هر چه دشمنان بیشتری را از پا دربیاورید و امتیاز بیشتری جمع کنید، نیروها و قابلیتهای بیشتری بهدست میآورید. همیشه یک قابلیت و جهشی در RAD وجود دارد که خودش را به شما نشان نداده.
همین غافلگیریهاست که کنجکاوی و تشنگی شما را برای کشف نیروهای بیشتر بهکار میگیرد و نمیگذارد بازی را رها کنید.
شما میتوانید تا سقف سه نیرو یا قابلیت اصلی بهدست بیاورید که از آنها در مبارزه استفاده کنید. این نیروها میتوانند هر چیزی باشند؛ برای مثال، دستتان تبدیل به یک دست اسکلتی میشود و میتوانید آن را بهشکل یک بومرنگ پرتاب کنید، سرتان تبدیل به یک اسکلت آتشین میشود و میتوانید آن را بهعنوان یک بمب بهسمت دشمن پرتاب کنید و…! جدای از این سه نیرو، جهشهای بعدی که با پیشروی و کشتن بیشتر دشمنها بهدست میآورید، همان سه نیروی اصلی را قویتر میکنند و علاوه بر این، میزان سلامتیتان را نیز بالا میبرند و قابلیتهایی منفعل (Passive) به شما میدهند. این قابلیتهای منفعل به این شکل هستند که مثلا شما در برابر دشمنها و حملههایی که آتش در آنها دخیل است، مصون میکنند؛ یا مثلا دیگر با راه رفتن در اسید و مکانهای اسیدی شما هیچ آسیبی نمیبینید و… .
جدای از نیروهای اصلی، در بازی شما آیتمهایی بهنام Artifact پیدا میکنید که با برداشتن آنها یکی از قابلیتهای پایه شخصیت شما مثل پرش، سلامتی و سرعت دویدن قویتر میشود. در این ویدیو میبینید که یک Artifact جدید پیدا میکنم، آن را برمیدارم و آزمایشاش میکنم، ولی در نهایت Artifact قبلی خودم را برمیدارم که وقتی مردم دوباره شانس ادامه بازی را داشته باشم.
هر چهقدر در بحث ارتقا و بهدست آوردن قابلیتهای جدید RAD قوی عمل کرده، در بحث طراحی مراحل ضعیف. بهشخص از یک بازی روگلایک انتظار نداشتم که ترتیب مرحله داشته باشد. بازیهای این سبکی معمولا در قید و بند چینش مراحل بهترتیب نیستند، زیرا با هر بار مردن شما با ساختارها و اشکال جدیدی از مراحل روبهرو میشوید. RAD چندین و چند جهان دارد و هر کدام آنها طی ۲ تا ۳ مرحله در راه شما قرار میگیرند. این جهانها بهترتیب مثل بازیهای کلاسیکی چون سونیک پشت سرهم چیده شدهاند. اگر شما بمیرید، از اولین جهان دوباره باید شروع کنید. طراحی مراحل با هم فرق میکند، اما وقتی زیاد بمیرید (اساس کار یک بازی روگلایک این است که شما را به کشتن دهد!) بخشهایی از مراحل را میبینید که عینا کپی همان چیزی هستند که در مراحل قبلی دیده بودید. این تکرار در یک بازی که بر پایه چنین ژانری طراحی شده خیلی توی ذوق میزند. این توی ذوقخوردگی زمانی بدتر میشود که با سفر دوباره به جهانهای تکراری، شخصیت انتخابی شما فکتهایی از دنیای RAD را برایتان بازگو میکند که صد بار قبلتر هم آنها را شنیدهاید.
با وجود تمامی این نکات ضد و نقیض، RAD دو ستون قدرتمند هنری دارد که نمیگذارند خیلی زود از بازی خسته شوید؛ یکی از این ستونها موسیقی است و دیگری آرت و انیمیشن. Double Fine عاشق گرافیک سلشید (Cel-shade) است و RAD هم با همین سبکوسیاق طراحی شده. تنوع ظاهری شخصیتها و دشمنها خیلی بالاست و رنگآمیزی تندوتیز در همه محیطها و مراحل بهشکل عجیبی روی تصویر دنیای RAD سوار شده.
گذشته از جلوههای دیداری، در بخش شنیداری به جرات میتوانم بگویم که RAD یک شاهکار است. موسیقیهای بازی تقریبا هیچوقت تکراری نمیشوند و بهخوبی معرف دنیای RAD و ایدههای دیوانهبار Double Fine هستند. برای من یک نفر که قطعههای موسیقی RAD از آن دست کارهایی هستند که میتوانم خارج از محیط بازی نیز به آنها گوش بدهم. در زمینه صداگذاری و صداپیشگی نیز با اینکه شخصیتهای بازی خیلی حراف نیستند، اما کم پیش میآید که صدا یا افکت صوتی یکسانی را از آنها دریافت کنید. شخصیتهای بازی اگر حرفی هم بزنند، بیشتر در قالب بالنهایی بالای سرشان آنها را بهزبان میآورند؛ حرفهایی که با توجه به موقعیت و پیشروی شما در بازی متغیر هستند و توجه به جزییات در این بخش واقعا قابل تحسین است.
در کل، RAD معجون عجیبوغریبی است که طعم مواد ترکیبی آن خیلی با هم جور نشده، اما وقتی آن را بنوشید مزه تندوتیز دلنشینی را حس میکنید که نمیگذارد خیلی زود دست از بازی کردن بردارید. RAD از آن دست تجربههایی است که اگر یک دست هم بازیاش کنید، همیشه برای دوستانتان تعریف میکنید که «توی فلان بازی با کشتن دشمنها قابلیت جدید میگرفتیم و هر دفعه ممکن بود تبدیل به یه جونور بشیم. یهبار عنکبوت شدیم، یهبار اسکلت شدیم و آتیش پرت میکردیم و…».
RAD معجون عجیبوغریبی است که طعم مواد ترکیبی آن خیلی با هم جور نشده، اما وقتی آن را بنوشید مزه تندوتیز دلنشینی را حس میکنید که نمیگذارد خیلی زود دست از بازی کردن بردارید. RAD از آن دست تجربههایی است که اگر یک دست هم بازیاش کنید، همیشه برای دوستانتان تعریف میکنید که «توی فلان بازی با کشتن دشمنها قابلیت جدید میگرفتیم و هر دفعه ممکن بود تبدیل به یه جونور بشیم. یهبار عنکبوت شدیم، یهبار اسکلت شدیم و آتیش پرت میکردیم و...».
گرافیک و موسیقی عالی
انتخابی خوب برای اوقات فراغت
تکرار بیهوده مکررات مثل بازگو کردن فکتهای داستانی!
عدم استفاده از قابلیتها و پتانسیل فوقالعاده بازی