نیما معماری و آریا اسرافیلیان، به ترتیب طراح و کارگردان بازی The Soujorn (یا «سرگذشت») اعتقاد دارند که بازیهای معمایی ذاتا خستهکنندهاند. البته، آنها چندان هم بیراه نمیگویند. بازیهای معمایی نسبت به بازیهایی که سبک دیگری دارند، بیشتر مخاطب را وادار به توقف، فکر کردن و آرام بودن میکنند و به نوعی، زیاد سیال نیستند. با این حال، همان خستهکننده بودن هم حد و اندازهای دارد. طراحی مراحل بازیهای معمایی را شاید بتوان مهمترین رکن آنها خواند و میزان خستهکننده بودن بازیهای این سبک هم بهطور مستقیم با همین مسئله ارتباط دارد. خوشبختانه، «سرگذشت» طراحی مراحل خوبی دارد و همین باعث شده تا با یکی از بازیهای خوب امسال و یکی از بهترین معماییهای چند سال گذشته طرف باشیم.
از همان ابتدا که وارد بازی میشوید، چیزی که بهشدت نظر شما را به خود جلب میکند جنبهی بصری آن است. بازی با موتور آنریل انجین ۴ ساخته شده که قبلا امتحان خود را پس داده و همه از ظرفیتهای بالای آن باخبرند. با این حال، سبک و سیاق گرافیکی خاص «سرگذشت» بیشتر روی جنبهی هنریاش متکی است و اینجاست که کار فوقالعادهی طراحان هنری بازی به چشم میآید. محیطهایی که زادهی قوهی تخیل سازندگان است، در کنار پالتهای رنگی متناسب با حال و هوای آنها، منتج به ایجاد لوکیشنهایی شده که وقتگذرانی و حل معما در آنها شما را کسل نمیکند. به این جنبههای بصری تحسینبرانگیز بازی موسیقیهای فوقالعاده و موازی با جریان بازی را هم اضافه کنید تا متوجه شوید که «سرگذشت»، واقعا یک سرگذشت جذاب از حل یک سری معمای نسبتا چالشبرانگیز است و میتوان روی جنبههای مختلف آن حساب کرد. به اینها، ثبات فنی بازی را هم اضافه نمایید. بازی روان و خوب اجرا میشود و مشکل خاصی از لحاظ فنی ندارد.
در هر مرحله، شما باید از ابتدای مسیر تا انتهای آن را طی کنید و وارد منطقهی بعدی شوید. ساده بهنظر میرسد، نه؟ این را در نظر بگیرید که انواع و اقسام موانع بر سر راه شما قرار میگیرند که باید با اجتناب از آنها و پشت سر گذاشتنشان، به پیشروی خود ادامه دهید. یکی از اصلیترین مکانیکهای بازی سوئیچ بین دنیای تاریکی و دنیای روشنایی است که همانطور که از اسم آنها احتمالا متوجه شدهاید، تغییراتی را در هر لوکیشن ایجاد میکنند و کلید حل معماها هم در همین تغییرات و سوئیچ بین این دو حالت مختلف نهفته است. بازی میداند که چه زمانی باید مکانیکهای جدید را به شما معرفی کند و در این زمینه کارش را خوب انجام میدهد، ولی با این حال، گاهی اوقات شاهد استفاده زیاد از حد از برخی مکانیکها به صورت پشت سر هم هستیم که ممکن است به خستهکننده شدن بازی منجر شود. محتوایی که بازی در خود جای داده قابل توجه است و این مسئله، مثل شمشیر دولبه عمل نموده. از طرفی، همیشه از وجود محتوای زیاد در بازیها دفاع کردهام و از طرف دیگر، در مورد این بازی بهخصوص، «سرگذشت»، بهنظرم گاهی اوقات آن معضل خستهکننده بودن بازی را در دام خود گرفتار میکند.
بازی تلاش میکند تا یک داستان را هم روایت کند. با این حال، این داستان خیلی بهشکل متعارف و مستقیم روایت نمیشود و به جای آن، این شما هستید که باید بر اساس اتفاقات محیطها، نام مراحل و البته یک سری مجسمهی موجود در محیط (که نظم و ترتیب خاصی در جریان بازی دارند) برداشت خود را از داستان داشته باشید. با این حال، این داستان گاهی اوقات گنگ بهنظر میرسد و برای فهمیدن همهچیز آن در حالی که بسیار هم مضمون کلی بازی ساده است، باید دقت بالایی داشته باشید. بهنظرم اگر سازندگان راحتتر حرفهایشان را میزدند و همهچیز را تا این حد پیچیده نمیکردند، آن هم برای بیان دوبارهی کهنالگوهایی که دیگر همهی ما با آنها آشناییم، نتیجه بهتر میشد.
همهی اینها را گفتیم تا به این نتیجه برسیم که «سرگذشت» خالی از عیب و ایراد نبوده، ولی یک تجربهی دوستداشتنی و ماندگار است. محتوای قابلتوجهی که ارائه میدهد در کنار کیفیت بالای آن، خیلی راحت در کنار بهترین بازیهای معمایی چند سال اخیر قرارش داده و جنبههای بصری چشمنواز و قابلتوجه و موسیقیهای فوقالعاده هم حکم یک چاشنی استثنایی را برای معماهای نسبتا پیچیده و دشوار این بازی دارند. اگر به دنبال چند ساعت فکر کردن در یک دنیای زیبا هستید، «سرگذشت» را از دست ندهید.
«سرگذشت» خالی از عیب و ایراد نیست، ولی یک تجربهی دوستداشتنی و ماندگار است. محتوای قابلتوجهی که ارائه میدهد در کنار کیفیت بالای آن، خیلی راحت در کنار بهترین بازیهای معمایی چند سال اخیر قرارش داده و جنبههای بصری چشمنواز و قابلتوجه و موسیقیهای فوقالعاده هم حکم یک چاشنی استثنایی را برای معماهای نسبتا پیچیده و دشوار این بازی دارند. اگر به دنبال چند ساعت فکر کردن در یک دنیای زیبا هستید، «سرگذشت» را از دست ندهید.
موسیقیهای مناسب
معماهای چالشبرانگیز
ارائهی محتوای قابل توجه
بازی گاهی اوقات خستهکننده میشود
اقا من نمیدونستم این بازی ایرانیه! اینقدر درگیر هایپ دوروبر Children of morta بودم که متوجه اش نشدم حتما تجربه اش میکنم
مرسی از نقد خوبت اقا دانیال