از زمانی که بازی بهت انگیز و وهمآور Demon’s Souls وارد ترندهای صنعت گیم شد، استودیوی From Software استانداردهای جدیدی را در ساخت عناوین اکشن-نقشآفرینی ثبت کرد؛ عناوینی که در عین داشتن داستان و روایت مناسب، چالشهای بسیاری را جلوی بازیکن قرار میدهند. حال بعد از عرضهی شش عنوان در این سبک خاص، کدامیک بر دیگری برتری دارد؟ در کدام عنوان مرگ برای بار دهم دردناکتر و پیروزی علیرغم تمامی چالشها لذتبخشتر بوده است؟ گاهی اوقات در این عناوین بخشی از وجود بازیکن با هربار مردن زیر خاکستر Bonfire دفن میشود و این حقیقتا برای یک سری بازی در رابطه با شکست دادن هیولاها مفهومی عمیق است. در ادامه با پیکسلآرتس همراه باشید تا فرنچایز Souls را مورد بررسی قرار دهیم.
۶- Sekiro: Shadows Die Twice
ممکن است وارد کردن Sekiro به این رتبهبندی تا حدی ناعادلانه بنظر برسد مخصوصا از آنجایی که این عنوان از بسیاری لحاظ با دیگر عناوین Souls متفاوت بود. با این حال Sekiro بسیاری از ساختارهای اصلی عناوین این فرنچایز را در خود داشته و شما را به عنوان فردی ضعیف و شکننده در مقابل دشمنانی که شکستشان غیرممکن بنظر میرسد قرار میدهد. باید اشاره کرد که رتبهی ششم در لیست عناوین From Software به معنای این نیست که Sekiro عنوانی بد است بلکه این عنوان از بسیاری از بازیهای صنعت گیم باکیفیتتر بوده و دریافت مقام بهترین بازی سال نیز این حرف را تایید میکند.
من عاشق Sekiro هستم اما تنوع و انتخابهای مختلفی که در عناوین Souls داشتیم، در این بازی غایب میباشند. فرقی نمیکند که قصد دارید چگونه بازی کنید، در نهایت باید به شمشیر مسلط شوید. البته این عالی است، چون بعد از چندین بازی که پر از تکنیکهای مختلف Parry کردن با شمشیر بود که بازیکنان از آنها بیزار بودند و استفاده نمیکردند، بالاخره From Software عنوانی را خلق کرد که برای زنده ماندن نیاز به Parry کردن داشته باشید. سیستم مبارزه بصورت ماهرانهای طراحی شده است و باسفایتهای بازی شگفتانگیز هستند. با این حال، برخی از محیطها و Assetهای بازی بیش از حد استفاده شدهاند و کمبود المانهای نقشآفرینی باعث میشود گرگ دوستداشتنی ما به رتبه ششم دست پیدا کند.
۵- Demon’s Souls
ممکن است طرفداران سری Souls عاشق این عنوان باشند اما Demon’s Souls در حقیقت اثباتی خام از مفهوم این سری بازی بود که در نهایت ایدههای دیگر در نسخههای بعدی آن را به تکامل میرساندند. Tower of Latria و تلههای ترسناک و عجیب آن یکی از لحاظاتی است که در آن درخشش اتمسفریک بازی کاملا احساس میشود. زمانی که ضربهی آخر را به باسفایتهایی مانند Maiden Astraea وارد میکنید و او را شکست میدهید احساسات شما را محاصره میکنند. Demon’s Souls عنوانی عالی است اما میتوان آنرا به سنگی کار نشده تشبیه کرد که در نسخههای بعدی به مجسمهای زیبا تبدیل میشود.
۴- Dark Souls 3
سومین نسخه از سری Dark Souls را میتوان کار شدهترین عنوان این سری دانست. البته باید اشاره کرد که علیرغم اینکه هنوز هم بازی چالشبرانگیز است، روند سختتر شدن بازی بیشتر شبیه به یک خط صاف شده و همچنین برخی ایدهها و چالشها شفافیت بیشتری نسبت به نسخههای قبلی داشته به طوری که غلبه کردن و متوجه شدن آنها راحتتر شده است. Dark Souls 3 محیطی زیبا، باسفایتهای فوقالعاده و رمز و رازهای باشکوهی دارد.
با این حال، Dark Souls 3 برای ایجاد حس نوستالژی کمی زیادهروی میکند و بسیار شبیه به اولین نسخهی این بازی شده است. همچنین بستههای الحاقی بازی علیرغم اینکه شامل باسفایتهای جالبی میشوند، تجربهای نه چندان به یاد ماندنی را ارائه میدهند و شما برای مدت زیادی مشغول حرکت در برف و محیطهای کسلکننده هستید. علیرغم تمامی این مسائل، Dark Souls 3 بازی شگفتانگیزی بوده و برای بازیکنانی که قصد دارند وارد این سری بازی شوند، بهترین انتخاب است. اگر توانستید از Iudex Gundyr رد شوید (که مطمئنا خواهید توانست!) شک نکنید که در حال ورود به یک جهان بزرگ و شگفتآور هستید.
۳- Dark Souls
Dark Souls تجربهای شگفتانگیز میباشد. رو در رو شدن با اسکلتها در قبرستان ابتدای بازی یکی از بهترین تجربیات گیمینگ من است. عدم کمک بازی به بازیکن و نامشخص و پر رمز و راز بودن همه چیز یک حس سردرگمی ایجاد میکند که در عین حال برای بازیکن جالب است.
با یاد گرفتن رمز و رازها و تکنیکهای بازی، وارد یک سفر ترسناک مثل دور زدن در Ash Lake یا مبارزه با Artorias و Manus میشوید. با اینکه دو باسفایت اشاره شده نسبت به باسهایی که بعدا با آنها روبرو میگردید چالشبرانگیز نیستند، روبرو شدن با Artorias یک رخداد حقیقتا شگفتانگیز است. شایان ذکر بوده که روند بازی در سومین Act خود با مشکلاتی مواجه میشود و شاهد باسفایتهای افتضاحی مثل Bed of Chaos در کنار مناطقی مثل Lost Izalith هستیم اما تجربهی کلی چیزی است که باید در رابطهاش نظر داد و Dark Souls روی هم رفته یک عنوان عالی است. فقط حواستان باشد بیش از حد در Blighttown گشت و گذار نکنید.
۲- Dark Souls 2
Dark Souls 2 علیرغم عظمتش، مخالفان زیادی دارد. حال چه دلیل این امر تغییرات سیستم نورپردازی بازی بوده یا قرار دادن Fire Castle روی یک مرداب سمی و یا حتی اینکه این بازی توسط تیم ثانویه و متفاوتی از تیم سازندهی نسخهی قبلی ساخته شده است؛ دومین دنبالهی Dark Souls توسط بسیاری از طرفداران مورد انتقاد قرار گرفته. چیزی که مشخص است این بوده که Dark Souls 2 یک تغییر اساسی داده و شما برای اینکه بازی از لحاظ سرعت واکنش شخصیت و جاخالی دادنهای پشت سر هم حس نسخهی قبلی را به شما بدهد، باید Agility خود را افزایش دهید.
جز مورد اشاره شده، Dark Souls 2 از سواحل Majula گرفته تا نبرد زیر باران با Looking-Glass Knight، یک تجربهی عالی را به شما ارائه میدهد. اضافه کردن ویژگیهایی مانند Bonfire Asceticها برای چالشبرانگیزتر کردن مناطق و حتی باسفایتها حقیقتا از زمان خود جلوتر بودند. همچنین علیرغم اینکه بستههای الحاقی تمامی این عناوین یک خرید ضروری برای طرفداران سری میباشند، بستههای الحاقی Dark Souls 2 بهترین بودند و شامل مبارزاتی باشکوه علیه دشمنانی مانند Sir Alonne ،Fume Knight و محیطهای زیبایی مثل Eleum Loyce میشدند.
۱- Bloodborne
بازی Bloodborne تعادل بین گیمپلی، اتمسفر، داستان و دیگر المانها را به کمال رسانده است به طوری که حتی داستان بازی به صورت یکپارچه بر مکانیکهای بازی نفوذ میکند. ممکن است Bloodborne شروعی بسیار عجیب و غریب داشته باشد و چالشبرانگیز بودن آن از همان ابتدا، تازهواردان را بترساند اما مثل همیشه، با استقامت و تحمل سختیها، شما پاداش خوبی دریافت میکنید. From Software همیشه در ساخت موجودات وحشتناک عالی عمل کرده است و Bloodborne با حال و هوای خوفناکی که دارد کمک میکند سازندگان با دست باز جادوی خود را وارد بازی کنند.
شروع بازی روند سنتی و همیشگی را پیش میبرد. شما در شهری طاعون زده حضور پیدا میکنید که مملو از گرگنما، غول و دیگر هیولاها شده است و با پیشروی در بازی سفر بازیکن هر لحظه عجیبتر و عجیبتر شده تا جایی که بازیکن کاملا در یک وحشت کیهانی غرق میشود. تمامی شخصیتها و مقابلهها به همینجا تعلق دارند و بازی بصورت مرحلهای با دشمنانی که در سه نقطه مختلف جایگذاری شدهاند پیش نمیرود. هیچوقت حس نمیکنید که توسعهدهندگان در پشت صحنه برای شما بخشهای مختلف بازی را آماده کردند و در پشت آن سنگ برایتان یک پاور-آپ قرار دادهاند. بجای این اتفاق، شما عمیقا در این جهان تاریک حضور پیدا میکنید.
از مبارزهی فوقالعادهتان با Rom گرفته تا رویرو شدن با Eldritch برای اولینبار، تبدیل شدن به یک شکارچی در Bloodborne حقیقتا روندی است که تمامی بخشهای مختلف هنر طراحی بازی باهم برخورد میکنند. علیرغم اینکه این بازی شامل بسیاری از ویژگیهایی میشود که عناوین Souls را معروف کردهاند، Bloodbrone مانع سبک بازی تدافعی شده و بازیکن را همواره از وضعیت ایدهآلش دور میکند؛ به طوری که نبردها همواره مملو از پرخاشگری از سوی دشمنان بوده که تنش زیادی در بازیکن ایجاد مینمایند. اگر بخواهم بهتر توضیح دهم، شما در این بازی باید با ترسهای خود روبرو شوید حتی اگر حجمی عظیم از گوشت به قصد کشتن شما به سمتتان هجوم میآورد و تمامی استخوانهای موجود در بدن شما فریاد میزنند که در جهت مخالف فرار کنید.
بستهی الحاقی این بازی نیز یک خرید ضروری بوده و محیطهای خوفناکتر و دشمنانی کشندهتر را وارد بازی میکند. The Old Hunters شامل تعداد زیادی باسفایت خاطرهانگیز میشود. Bloodborne یک بازی نیست بلکه یک تجربه است، تجربهای که التماس میکند آن را کشف کنید.
با تشکر از مقاله
اما این نکته رو هم بهتره در نظر بگیریم که نسخه اول دارک سولز از نظر روایت محیطی یکی از شاهکار های صنعت گیمه که حتی میازاکی هم نتونست موفقیت اونو دوباره تکرار کنه،شاید از بعضی از جهات قدیمی به نظر برسه ولی بهترین بازی میازاکی تا به امروزه،نسخه دوم شاید به اندازه نسخه قبلی در بحث روایت قوی نبود ولی عمق گیم پلی و کامبت دیزاین بیشتری داشت(ولی این دلیل نمیشه بگیم روایتش بد بود) شاید متعادل ترین سولز نسخه دوم بود ولی بهترین اثر میازاکی بدون شک همون نسخه اوله
[…] (۵) بررسی و رتبهبندی عناوین مختلف سری Soulsبررسی و رتبهبندی عناوین مختلف سری Souls پیکسل آرتس […]