قطعا موسیقی یکی از مهمترین ارکان یک بازی ویدئویی محسوب میشود و حتی یک بازی فوق العاده نیز بدون موسیقی خوب نمیتواند به درستی منظور و پیام خود را به بازیکن برساند. امروز قصد داریم تا به سراغ بعضی از برترین موسیقیهای تاریخ بازیهای ویدئویی برویم که تا ابد در ذهنمان باقی خواهند ماند. پس با من و پیکسل آرتس همراه باشید.
پیش از این که به سراغ لیست برویم، در ابتدای مقاله باید بیان کنم که امکان دارد بعضی قطعات موسیقی وجود داشته باشند که بنده تا به حال به آنها گوش نکرده باشم و طبعا در لیست نیز حضور نخواهند داشت. از طرفی دیگر علاوه بر زیبایی یک ترک موسیقی، ماندگاری آن نیز برای من معیار بود و در انتها، لازم به ذکر است که هیچ رتبهبندی در میان موارد لیست وجود نخواهد داشت. همچنین تنها عالی بودن یک ترک از بازی برای حضور در این لیست ملاک نیست، بلکه بالا بودن سطح تمامی موسیقیهای بازی لیاقت حضور در این لیست را برای یک عنوان فراهم میکند.
Persona 5
زمانی که صحبت از بازی Persona 5 میشود، همه ذهنشان به سمت ارائهی بینقص بازی میرود. از گرافیک گرفته تا نوع داستان سرایی و در نهایت موسیقی. شاید کمتر عنوان بزرگی جرئت کند که یک تم انیمهگونه برای خود انتخاب کند، ولی Persona 5 نه تنها این حرکت را انجام داده، بلکه یکی از برترین ارئههای نسل را نیز به مخاطبان میدهد. در کنار سبک گرافیکی و بصری بازی، موسیقی این عنوان نیز به شدت مورد توجه بازیکنان قرار گرفت. در Persona 5 شاهد فضا و اتمسفرهای مختلفی هستیم که هر یک نیازمند نوع خاصی از موسیقی هستند و این بازی به بهترین شکل ممکن این نیاز را برطرف کرده است. کافی است تنها به مدت چند دقیقه در منوی بازی بمانید و یا موسیقی آغازین Persona 5 را گوش کنید تا متوجه شوید که از چه شاهکاری صحبت میکنم. در حین مبارزات نیز موسیقی بازی به بینقصترین شکل ممکن عمل میکند و تماما هیجان و آدرنالین را به بدن شما تزریق میکند.
Life is Strange
داستان مکس و کلویی در بازی Life is Strange یکی از تاثیرگذارترینهای نسل محسوب میشد. بازی را برایتان اسپویل نمیکنم که اگر تاکنون تجربه نکردهاید، به مشکلی برنخورید. با این حال، لازم به ذکر است که Life is Strange روایتی تماما احساسی و گاها اخلاقی را بر سر راه شما قرار میدهد که موسیقی بازی به مراتب توانسته تا اثرگذاری این صحنهها و انتخابها را بیشتر کند. اوج موسیقی Life is Strange را میتوانید در یکی از پایانهای بازی درک کنید که علاوه بر حس عذاب وجدان، محبت و رفاقت و در عین حال اندوه هم به شما منتقل میشود. بدون شک Life is Strange نیز یکی از برترین موسیقیهای نسل هشتم را داشت.
DOOM
نمیدانم که آیا اصلا نیازی هست که توضیح دهم چرا Doom 2016 موسیقی فوقالعادهای دارد یا نه. در وصف بازی میتوان تنها به یک کشت و کشتار بسیار وسیع با سرعت بالا اشاره کرد که موسیقی ساخته شده برای آن در سبک متال، به خوبی جوابگوی این سبک است. در حقیقت، خشونت از خود موسیقی بازی نیز قابل فهم است و ترکیب آن با صحنهی گیمپلی معجونی را برای شما تهیه میکند که شک دارم نظیر آن را بتوان در جایی دیگر پیدا کرد.
Nier Automata
در حالی که این بازی بیشتر به دلیل سبک داستانسرایی و البته پایانبندیهای بینظیرش مورد استقبال مردم قرار گرفت، ولی شکی نیست که موسیقی نیز در این بازی که بیشتر شبیه به یک اثر هنری است، شگفتانگیز ساخته شده. این سری همیشه در داستان خود توانسته تا احساسات بازیکن را تحت تاثیر قرار دهد و باید اقرار کرد که مقدار زیادی از این تاثیر، به دلیل وجود موسیقیهایی است که با روح و روان شما بازی خواهند کرد. بدون شک و بدونه هیچ تعارفی، نام این بازی در لیست ما به عنوان برترین موسیقیهای متن در نسل هشتم قرار دارد. اگر پیشنهاد من را میخواهید، میتوانید قطعهیKeigo Hoashi feat. Emi Evans – Amusement Park را دانلود کرده و از اوج هنرنمایی سازندگان لذت ببرید.
Gris
اصلا نام دیگر Gris را میتوان هنر دانست. از تک تک لحظههای بازی، از تک تک ترکهای موسیقی بازی، از تمامی نمادها موجود در بازی میتوانید ذوق و هنر سازندگان را متوجه شوید. Gris عنوانی نیست که بخواهد شما را با گیمپلی درگیرکننده ساعتها پای کنسول نگه دارد، عنوانی نیست که داستانش را هر کسی بفهمد و با این حال، چنان همه چیز هنرمندانه طراحی شده که کمتر کسی از تجربهی آن لذت نمیبرد. موسیقی بازی در هر لحظه میتواند چنان شما را مسحور کند که کاملا بازی را ول کنید و تنها مشغول به گوش دادن آن شوید. این هنرنمایی سازندگان به قدری زیاد است که حتی ممکن است برای چند دقیقه اصلا از منوی اصلی بازی خارج نشوید تا تنها به موسیقی در حال پخش آن گوش فرا دهید. به شخصه، از معدود مواردی که تمامی موسیقیهای آن را برای خودم دانلود کردم و هر از چندگاهی به آنها گوش میدهم، موسیقیهای فوقالعاده ارامش بخش و شنیدنی بازی Gris هستند.
Death Stranding
اصلا مهم نیست که نظر من و شما در رابطه با بازی Death Stranding چه باشد. قبول داشته باشیم که این عنوان یک شاهکار است یا یک شبیهساز حوصله سر بر، یک موفقیت کامل یا شکستی که پشت نمرههای بالا پنهان شده، هیچ کدام مهم نیستند. مهم موضوع مورد مطالعهی ما در این مقاله است که این بازی در حیطهی مد نظر، یکی از برترینها است. تنها کافی است به موسیقیهای Low Roar در بازی گوش دهید تا بدون هیچ حرف و حدیثی قبول کنید که بازی Death Stranding در هر حیطهای که ضعف داشته باشد، در زمینهی موسیقی یک شاهکار به تمام معنا است. بازی را شروع کنید، چندین ساعت از آن را تجربه کنید، سپس به کاری دیگر مشغول شوید. خواهید دید با این که دیگر بر سر بازی نیستید، ولی موسیقی آن همچنان در ذهن شما خوانده میشود که دستاوردی شگرف برای یک بازی ویدیویی است.
The Elder Scrolls V: Skyrim
شک ندارم که هانس زیمر بزرگ نیازی به معرفی ندارد و آثار او نیز بر تمامی بازیکنان شناخته شده است. موسیقی اصلی بازی توسط یک ارکستر ۵۰ نفره نواخته شده که البته به زبان اژدهایان خوانده میشود و به جرئت میتوانم ادعا کنم بدون هیچ شکی، آدرنالین را با تمام قدرت به خون شما تزریق میکند. استفاده از ارکسترهای بزرگ پس از این بازی در میان عناوین جهانباز رواج پیدا کرد ولی خب اکثریت آنها نتوانستند شاهکاری همچون قطعهی Dragonborn را اجرا کنند؛ قطعهای که در منوی اصلی بازی نواخته میشود و شما آن را در حین نبردهای بزرگ و یا مبارزه با اژدهایان نیز خواهید شنید. حتما توصیه میکنم که اگر تا کنون این موسیقی را گوش نکردهاید (که شک دارم)، به سراغش بروید و نهایت لذت را از این شاهکار ببرید.
Journey
از موسیقی بازی Journey چه چیزی میتوان انتظار داشت وقتی که یکی از اصلیترین مکانیزمهای گیمپلی، موسیقی است؟ تنها در همین حد بگویم که این بازی تنها عنوانی است که توانسته در میان بازیهای ویدئویی و در بخش موسیقی، نامزد جایزهی گرمی شود. خب…همین توضیح کافی نیست که همین الان لیست کامل موسیقیهای این بازی را تهیه کنید؟ اگر این بازی را تجربه کرده باشید، میدانید که تنها چند ساعت بیشتر وقت شما را نمیگیرد، اما برای ساخت موسیقی این عنوان بیش از ۳ سال زمان صرف شده و همین موضوع نشاندهندهی ظرافت کار سازندگان در حیطه موسیقی است.
The Witcher 3: Wild Hunt
بازی The Witcher 3: Wild Hunt تقریبا نزدیکترین موردی است که میتوان به یک بازی بینقص پیدا کرد (از نظر بنده). پس این بینقص بودن باید خود را در بخش صداگذاری و موسیقی نیز نشان دهد. در قسمتهای مبارزه، موسیقی The Witcher 3: Wild Hunt خشن، تند، پر از هیاهو و هیجان انگیز هستند که حس جنگ و مبارزهطلبی را در وجود شما تقویت میکنند. اما اوج هنر سازندگان در بخشی نمایان میشود که بازی میخواهد موسیقی احساسی و آرامشبخش خود را به رخ شما بکشد. به ترکهای The Field of Ard Skellig و یا Farewell گوش دهید تا متوجه منظور من بشوید. در شهر Novigrad در شب قدم بزنید تا متوجه حس زنده بودنی که موسیقی به شما میدهد شوید. در بازار همین شهر در طول روز پیاده روی نمایید تا واقعا حس کنید نیاز به تجارت و داد و ستد دارید. یک روز را همراه با دوستانتان، ینفر، تریس و دیگر ویچرها در قلعهی Kaer Morhen بگذرانید و پس از آن تازه متوجه میشوید که موسیقی یک بازی ویدئویی تا چه حدی میتواند سطح بالا باشد. باور کنید که حتی اکنون، در سال ۲۰۲۰ و ۵ سال پس از عرضهی این بازی، همچنان میتوان از آن به عنوان یک شاهکار یاد کرد و موسیقیهایش را جزو برترینهای نسل هشتم و چه بسا تاریخ دانست.
Rayman Legends
به کل میتوان گفت بعضی از عناوین ۲ بعدی هستند که به قدری زیبا و جذاب طراحی و ساخته شدهاند که شما زمانی بیشتر از یک عنوان AAA روی آن میگذارید و اتفاقا بیشتر از عناوین ۳ بعدی از آن لذت میبرید. در لیست امروز ما نیز چند مورد از این عناوین ۲ بعدی وجود دارند که یکی از آنها بازی Rayman Legends است. از حال و هوای فان و خندهدار بازی که همه را به خنده میآورد و باعث میشود ناخودآگاه از بازی لذت ببرید، بگذریم. از طراحی شخصیتها، گیمپلی بینظیر و فان، گرافیک دوست داشتنی نیز حرفی نزنیم. بحث ما موسیقی است! کمتر عنوانی را پیدا میکنید که به اندازهی Rayman Legends موسیقیهای فوقالعاده داشته باشد. نمیخواهم بگویم که موسیقیهای بازی احساسی یا تاثیرگذارند، ولی در حیطهی خود فوقالعاده هستند. هدف اصلی موسیقی بازی شاد کردن فضای آن است که به جرئت میگویم به بهترین شکل ممکن انجام شده. خلاقیت سازندگان نیز در ساخت موسیقیهای بازی بینظیر است؛ کدام بازی را سراغ دارید که برای یک مرحلهی سرعتی بیاید و موسیقی متن سری فیلمهای راکی را با کمی تغییر پخش کند؟ باور کنید که اتفاقا این مرحله یکی از خاطرهانگیزترین مراحل کل این سری است. موسیقی منوی بازی به قدری شاد، جالب و گوشنواز است که حتی آن را در برنامهی خندوانه در تلوزیون خودمان شاهد بودیم. پس اگر به دنبال تعدادی موسیقی هستید که روحتان را شاد کند، بدنتان را در این قرنطینه از فاز بیحال بودن در بیاورد و جانی تازه به زندگیتان ببخشد، Rayman Legends میتواند عنوانی باشد که به سراغش میروید.
Destiny 2
زمانی که استودیوی بانجی تصمیم به ساخت عنوانی جداگانه از سری Halo گرفت، همگان انتظار یک عنوان با کیفیت را داشتند و اگر بخواهیم صادق باشیم، انتظارات از بازی آنان بسیار بالا بود. استودیویی که دوران طلایی سری Halo را رقم زده باید عنوانی را میساخت که بالاتر از بازیهای قبلی خود باشد تا بتواند هواداران را راضی نگه دارد. یکی از حیطههایی که به طور قطع میتوان بیان کرد که Destiny 2 توانست نه تنها در حد انتظارات، بلکه بالاتر از آنان ظاهر شود، بخش موسیقی بازی بود. شما زمان زیادی از بازی را در لابی یا محیطهای به دور از آشوب و مبارزه سپری خواهید کرد، باید اقرار نمود بزرگترین موردی که باعث میشود این بخش از بازی حوصلهسربر نشود و بتوان با آن کنار آمد، موسیقی به شدت گوشنواز بازی است. از طرفی دیگر، بازی در مراحل مختلف شما را به دل دشمنان میزند و در این مواقع نیز شاهد موسیقیهایی هستیم که نه تنها به خوبی با حال و هوای نبرد همخوانی دارند، بلکه به بهترین شکل آدرنالین را در خون شما تزریق میکنند. Destiny 2 مخلوطی از موسیقیهای آرامشبخش و تند و هیجانی بوده که میتوان به جرئت گفت جزو برترینهای نسل هشتم است.
Red Dead Redemption 2
قبل از این که توضیحی بدهم، باید بگویم که این بخش از متن دارای اسپویل است. واقعا انتظار داشتید چنین مقالهای نوشته شود و Red Dead Redemption 2 در آن حضور نداشته باشد؟ اولین چیزی که به هر کسی که Red Dead Redemption 2 را تجربه کرده بگویید نام ببرد، اسب سواریهای طولانیمدتش است ولی چه کسی است که از این سواریها شکایت کند؟ راکاستار به قدری زیبا اسب سواری را طراحی کرده و با چنان موسیقی دلانگیزی آن را همراه نموده که شک دارم کسی اصلا از آن خسته شود. جدا از جهان آزاد بازی که موسیقی در آن زیبا و گوشنواز است، در طی مراحل نیز بنا به موقعیت شاهد موسیقیهایی به شدت جذاب هستیم که گاها از استعداد و توانایی سازندگان آنها انگشت به دهان میمانید. چه کسی Red Dead Redemption 2 را تجربه کرده و از موسیقی لحظهای که آرتور در انتهای داستان سوار بر اسب تمام خاطراتش را مرور میکند و به سراغ داچ میرود، لذت نبرده؟ واقعا کسی وجود دارد که لحظهی طلوع افتاب در حالی که بدن بیجان آرتور روی سنگ است را با آن موسیقی بینظیرش فراموش کند؟ آیا از موسیقیهای تند و ضربدار لحظات اکشن بازی میتوان چشمپوشی کرد؟ درست است که من پیش از این مقالهای در باب مشکلاتی که با بازی Red Dead Redemption 2 دارم، نوشتم، ولی خب بازی در بعضی حیطهها فوقالعاده عمل کرده و باید بگویم در سال ۲۰۱۸ شاید برترین موسیقی مربوط به همین بازی باشد… البته با اختلاف کمی نسبت به God of War که عنوان بعدی لیست ما است.
God of War
شاید بازی God of War جزو معدود عناوینی باشد که در رقابت با Red Dead Redemption 2 بتواند لقب برترین بازی سال را به خود اختصاص دهد و همین مورد نیز کاملا بیانگر آن است که بازی در هر زمینهای عالی عمل کرده؛ از جمله بحث موسیقی. نمیخواهم کلیشهای به موضوع نگاه کنم، ولی زمانی که به مطالعهی اساطیر نورس بپردازید، آن زمان است که تازه میتوانید مفهوم حس و حالی که موسیقیهای بازی به شما میدهند را درک کنید. بازی نسبت به نسخههای قبلی خودش تغییرات زیادی داشته و این موضوع در موسیقی آن نیز کاملا پیدا است، ولی این تغییرات چنان با مهارت به وجود آمدهاند که نه تنها کسی ناراضی نیست، بلکه یکی از برترینهای نسل یا شاید تاریخ را نظاره گر هستیم. بازی God of War جزو آن دسته عناوینی است که شاید پس از ۲ یا ۳ بار تمام کردن دیگر به سراغش نروید، ولی موسیقیهای آن همیشه در حافظهی گوشی یا کامپیوتر شما جا خوش خواهد کرد.
A Plague Tale: Innocence
نقطه شهرت بازی A Plague Tale: Innocence قطعا موسیقی آن نیست، هر کسی که بازی را تجربه کرده، از جلوههای بصری و داستان زیبای آن صحبت کرده، ولی باید قبول کرد که یکی از عناوینی که موسیقی آن به شدت مورد ظلم واقع شد، همین A Plague Tale: Innocence است. شاید اکنون باور حرف من کمی سخت باشد ولی کافی است تا ترک Plague Tale را گوش دهید تا متوجه منظور من شوید. تقریبا تمامی ترکهای بازی به همین میزان زیبا، احساسی و تاثیرگذار هستند. بازی در حالت کلی کمی تم غمانگیزی دارد و این مورد به خوبی در موسیقیها نمود پیدا کرده است.
Celeste
Celeste عنوانی بود که در سال ۲۰۱۹ با کمترین سر و صدایی منتشر و با دستی پر از جوایز و به همراه تحسین همگان از صحنه خارج شد. بازی اصلا ادعایی در این که بخواهد با بزرگان صنعت ویدئو گیم رقابت کند ندارد، با این حال در هر زمینهای که فکرش را بکنید، به بهترین شکل ممکن عمل کرده است. به موسیقی بازی که بپردازیم، باید آنها را به دو دستهی آرام و دلهرهآور تقسیم کنیم. زمانی که روی فاسد و البته تاریک شخصیت اصلی نمایان میشود، شاهد موسیقیهای دلهرهآور هستیم و در دیگر زمانها، موسیقی بسیار آرامشبخش، احساسی و گوشنواز را میشنویم. ممکن است که بگویید یک چنین بازی با گرافیک پیکسلی و بودجهی کم نمیتواند موسیقی شاهکار داشته باشد، ولی باور کنید موسیقیهای Celeste هم به تنهایی و هم همراه با جلوههای بصری چشمنواز این عنوان به قدری شما را مجذوب به خود میکند که هوش از سرتان بپرد. برای اثبات این قضیه میتوانید به ترک The Empty Space Above گوش دهید و نظرتان را در بخش نظرات با ما در میان بگذارید.
Trine 4: The Nightmare Prince
بازی Trine 4: The Nightmare Prince چهارمین نسخه از سری Trine است که از همان ابتدا اثبات کرد مهمترین رکن در بازی برای سازندگان، هنر، موسیقی و جلوههای بصری است. بازی ادعایی در داستان نداشت، در گیمپلی نیز خودش را در میان بزرگان نمیدانست، ولی در حیطهی هنری، سازندگان به طور کامل تبدیل به سرمشق برای دیگر استودیوهای بازی سازی شدند. صحبت در رابطه با جلوههای بصری فوقالعادهی این بازی در حوصلهی مطلب نمیگنجد و ما هم به آن نمیپردازیم، ولی موسیقی آن موردی بوده که قرار است کمی در رابطه با آن صحبت کنیم. موسیقی بازی Trine 4: The Nightmare Prince توسط Ari Pulkkinen ساخته شده که مسئولیت ساخت موسیقی سه نسخهی قبلی را نیز بر عهده داشت. بدون شک در بحث موسیقی شاد، زیبا و آرامش بخش، بازی Trine 4: The Nightmare Prince عالی عمل کرده است. شاید عجیب باشد ولی این بازی موسیقیهایی دارد که چه در حین صحنههای اکشن و چه در زمان حل معماها، همزمان هم حس شادی را در وجود شما برمیانگیزند و هم آرامش! ترکیب این دو مورد در یک موسیقی واقعا شاهکار است که این بازی موفق به انجام آن شده. اگر تا کنون این بازی را تجربه نکردهاید، حتما به سراغ آن بروید و اگر نمیخواهید بازی را تجربه کنید، بدون شک و بدون هیچ فکری به سراغ ترکهای موسیقی Trine 4: The Nightmare Prince بروید. برای شروع نیز Main Theme در هر ۴ نسخهی این سری بسیار عالی کار شده که میتواند انگیزهی خوبی برای گوش دادن به دیگر موسیقیهای بازی باشد.
Ori
من قبل از این هم زیاد در این رابطه توضیح دادهام و معتقدم که خلاقانهترین ایدهها را ما در عناوین مستقل شاهد هستیم. همین سازندههای مستقل هستند که با پروژههای کوچک خودشان را به جهان نشان میدهند و در نهایت به بازیسازان بزرگ این صنعت تبدیل میشوند. به صورت کلی مجموعهی Ori که تا کنون ۲ نسخه از آن منتشر شده، جلوهگاه هنر و ذات طبیعتدوست انسان در صنعت بازیهای ویدئویی است. پیش از این در رابطه با Gris نیز چیزی شبیه به این را گفته بودیم که هنر در تمام المانهای آن موج میزند، در رابطه با Ori نیز باید بیان کرد هنر در تک تک لحظههای بازی نمایان است و چه هنری بزرگتر از موسیقی در این صنعت؟ اگر در بازیهای دیگری که در این لیست قرار دارند، به شما توصیه کردم که فلان ترک موسیقی را گوش دهید تا اثبات شود که موسیقیهای بازی عالی هستند، در رابطه با سری Ori شما میتوانید به صورت کاملا تصادفی یکی از ترکهای موسیقی را انتخاب کنید و به شما قول میدهم که شیفتهی آن خواهید شد! هنر سازندگان و توانایی آنان در خلق موسیقیهای جذاب، آرامشبخش و گوشنواز به قدری ستودنی است که هیچ جای حرفی باقی نمیگذارد.
Devil May Cry 5
به صورت کلی میتوان موسیقیهای متن هر ۵ نسخهی اصلی سری DMC را جزو شاهکارهای صنعت گیم دانست. در نسل هشتم تنها شاهد یک نسخه از این سری بودیم و شمارهی پنجم توانست دوباره ابهت و شکوهی که هواداران ترس از دادنش را داشتند، به این سری بازگرداند. یکی از کلیدهای مهم پیروزی این نسخه قطعا موسیقی بینقص آن در حین لحظات حساس داستانی و مهمتر از آن، در حین مبارزات بود. اگر موسیقی بازی را در حین مبارزات گوش دهید، تقریبا عطشی پایانناپذیر از کشتن و هجوم آدرنالین را به خوبی در بدنتان حس میکنید که کاملا هدف اصلی بازی نیز همین است. موسیقیهای این بازی به حدی عالی هستند که امکان ندارد طرفداران سری DMC آنها را روی گوشی خود نداشته باشند و به آنان گوش ندهند.
Metal Gear Solid V
سری MGS نیازی به تعریف ندارد که بدانید چه شاهکار بزرگی در هر یک از حیطههای مختلف یک بازی ویدئویی است (بگذریم از داستان نسخه پنجم که بعضی از منتقدین به آن ایرادهای زیادی وارد کردند). با این حال، همین نسخهی پنجم نیز توانست نمره متاکریتیک ۹۵ را کسب کند و یک بازی شاهکار حساب شود. موسیقی این نسخه نیز چیزی از شاهکار کم ندارد و باید خودتان آن را تجربه کنید تا واقعا به عمق هنر سازندگان در این بازی پی ببرید. The Man Who Sold The World یکی از چندین موسیقی شاهکار بازی حساب میشود که برای هواداران این سری تمی خاطرهانگیز نیز دارد. از طرفی دیگر، کسانی که داستان شخصیت Quiet را به خوبی دنبال کنند، موسیقی مرحلهی A Quiet Exit نیز برایشان یک شاهکار حساب میشود. واقعا توصیف یک یک موسیقیهای فراوان بازی امکانپذیر نیست، خودتان به سراغشان رفته و مطمئن باشید که ار این کار پشیمان نخواهید شد.
Ghost of Tsushima
همانطور که پیشتر نیز مشاهده کردید، در این مقاله در مورد بازیهای توسعه یافته در ژاپن یا عناوینی که در ژاپن اتفاق میفتند، سخنان زیادی گفتهایم. Ghost of Tsushima یکی از عناوینی بود که در اواخر نسل هشت عرضه شد و توانست حسن ختامی عالی برای کنسول سونی باشد، ولی جدای از گیمپلی، گرافیک و داستان بازی، از هر بازیکنی که این عنوان را تجربه کرده، اگر بپرسید که بارزترین نکتهی مثبت بازی چیست، بلا شک جواب میدهد هنری که سازندگان در خلق این اثر به خرج دادهاند. بازی چه از نظر بصری و چه از نظر موسیقی، یک شاهکار است! نمیخواهم بگویم برترین گرافیک، نمیگویم برترین موسیقی نسل، ولی هیچ شکی نیست که هر دوی این فاکتورها سطحی در حد شاهکار دارند. موسیقی منوی بازی را گوش دهید، موسیقی مبارزات را به سراغشان بروید، موسیقی که در حین لحظات احساسی داستان نواخته میشود را در نظر بگیرید، هر کدامشان را میخواهید معیار قرار دهید، موسیقیهای بازی با روح و روان شما بازی خواهند کرد. بسیار بعید به نظر میرسد کسی اهل موسیقی باشد، اهل هنر باشد و بتواند به موسیقیهای این بازی پشت کند و یا از آنها ایراد بگیرد.
Halo
باز هم به صورت کلی نام یک سری را نوشتم چراکه واقعا نمیتوانم نام یک شماره را به عنوان برترین انتخاب کرد. موسیقی متن Halo 5 و یا موسیقی که در منوی اصلی بازی نواخته میشود؟ موسیقی منوی نسخهی چهارم؟ واقعا انتخاب بین این عناوین سخت است! مخصوصا با روند مایکروسافت و این که اکنون چندین نسخه از این سری در نسل هشتم قابل تجربه هستند، واقعا نمیدانم کدام نسخه را باید در لیست قرار دهم. با این حال، شما مختار هستید که به سراغ هر یک از نسخههای این سری بروید و حرف من را داشته باشید که بدون شک از موسیقی بازی استقبال خواهید کرد. بعضی موسیقیهای سری به قدری زیبا هستند که حتی فکرش را هم نمیکنید که یک بازی شوتر واقعا اینقدر روی موسیقی سرمایهگذاری کرده باشد. بدون شک، بدون هیچ حرفی، شاید مایکروسافت در حیطه بازی انحصاری در نسل هشت خوب عمل نکرده باشد، ولی در رابطه با سری Halo و مخصوصا بخش موسیقی، شاهد هیچ کمکاری نیستیم.
Final Fantasy
باز هم اسم یک سری به صورت کلی! این بار هم متاسفانه دلیلی مشابه با بازی قبلی دارم! ریمیک نسخهی هفتم یا نسخهی پانزدهم؟ هر دو نسخه از نظر موسیقی شاهکار هستند! اصلا مگر میشود یک نسخه از Final Fantasy منتشر شود و موسیقی آن فک برانداز نباشد؟ سابقه چنین چیزی وجود نداشته و از الان به بعد نیز فکر نکنم که چنین اتفاقی رخ دهد. البته در این بخش من تنها از ۲ نسخهی مشهور نام بردم، شمارهی دهم این سری نیز در نسل هشتم دوباره منتشر شد و نباید اصلا لیست موسیقیهای این بازی را نیز دست کم بگیریم؛ چرا که یکی از برترینهای سری است.
Yakuza Zero
اول این را بگویم که متاسفانه هیچ کدام از نسخههای سری Yakuza را تجربه نکردهام و با حال و هوا یا سبک آن آشنایی ندارم. با این حال، به عنوان کسی که در به در به دنبال موسیقیهای زیبا از بازیها و فیلمهای مختلف است، شاید باور نکنید که Yakuza Zero تا چه اندازه توانست من را به خودش جذب کند. موسیقی بازی شامل طیف وسیعی از حال و هوای مختلف میشود که در هر زمانی میتواند برای گوش دادن مناسب باشد. از همه بیشتر، موسیقیهای بازی حس هیجان و شادی را در شما به وجود میآورند که باور کنید فوقالعاده است. باز هم باید اشاره کنم که خودم اصلا هوادار این سری نیستم ولی خب موسیقیهای آن به حدی عالی هستند که نمیتوان از آنان چشمپوشی کرد.