با فرا رسیدن نسل جدید کنسولهای بازی، تغییراتی در آنها به وجود میآید که ممکن است مدتها مورد بحث قرار بگیرند. طی نسلها، کنسولها با بازیهای انحصاری خود شناخته میشدند و این عامل در فروش آنها تاثیر مستقیم میگذاشت. اما با گذشت زمان، تعریف بازیهای انحصاری تغییر یافته و دارای تاثیر کمتری شدهاند. با پیکسل آرتس همراه باشید تا نگاهی عمیقتر به این موضوع بیندازیم.
در دوران جوانی، بازیهای انحصاری تنها عاملی بودند که هنگام خرید یک کنسول جدید در نظر میگرفتم. من عاشق NES خود بودم، اما هنگامی که زمان ارتقا به دنیای ۱۶ بیتی فرا رسیده بود، تنها به دلیل بازی Taz-Mania کنسول Sega Genesis را خریدم. با اینکه بازیی با همین نام در پلتفرم SNES وجود داشت، اما من قصد بازی نسخهی Genesis آن را که یک پلتفرمر دو بعدی بود را داشتم. متاسفانه برخلاف انتظاراتم، Taz-Mania بازی خوبی نبود، بنابراین از Genesis به SNES کوچ کردم تا بتوانم Final Fantasy II را تجربه کنم. من این سیستم را سالها برای تجربه انحصاریهایی همچون Final Fantasy ،Mass Effect ،Metal Gear و Metroid ادامه دادم و سراغ کنسولی میرفتم که انحصاریهای بهتری داشت. معمولا کنسولی که در آن بیشترین زمان را سپری میکردم، کنسولی بود که بیشترین انحصاریها را داشت. اما همانطور که در نسل جدید پیشروی میکنیم، به نظر میرسد که نقش بازیهای انحصاری کمتر میشود. منظور من از این جمله، از بین رفتن کامل انحصاریها نیست، اما دیگر به عنوان تنها فاکتوری که کنسولها را از یکدیگر متفاوت میسازد عمل نمیکنند.
میزان عناوین میاننسلی برای پلیاستیشن ۵ و ایکس باکس سری ایکس و اس، بیسابقه است و کوچ به نسل جدید را سادهتر میکند. من فکر میکنم که بازیهای انحصاری در حال از بین رفتن نبوده، و در حال تغییر هستند. به طور کلی، هزینه ساخت بازیهای AAA در حال افزایش است و شرکتها به این سبب دنبال راههایی برای جبران این قضیه، از جمله گسترش دادن مخاطبان، بستههای الحاقی، پرداختهای درونبرنامهای و نسخههای ویژه فانتزی هستند.
برای ناشران ترد پارتی (Third-Party)، یعنی شرکتهایی که متعلق به سونی یا مایکروسافت نیستند، تولید یک بازی انحصاری برای یک پلتفرم و کنار گذاشتن مشتریهایی که صاحب پلتفرمهای دیگر هستند، معمولا سخت است. به همین دلیل طی سالهای گذشته، بسیاری از بازیها از انحصار پلتفرم خود خارج شدند. در نتیجه، امروزه انحصاریها اغلب پروژههای فرست پارتی (First-Party) هستند که قدرت سخت افزار را به نمایش میگذارند؛ برای مثال God of War و Gears 5 که هر کدام از سخت افزار کنسولها نهایت استفاده را میبرند. آنها هنوز هم میتوانند تجربه شگفت انگیزی برای بازیبازان باشند، اما دیگر مرز بین پلتفرمها کم رنگ شده است، به طوری که با خرید هر کنسولی، میتوانید مطمئن باشید که بیشتر عناوین بزرگ در اختیار شما قرار خواهند گرفت.
بنابراین، با کاهش انحصاریهای واقعی، چه عاملی روی انتخاب افراد در خرید کنسول تأثیر خواهد داشت؟ دیگر تنها یک عامل در این امر نقش ندارد، بلکه مجموعهای از عوامل است که حتی سؤال قدیمی “کدام کنسول قویتر است؟” در کنار آنها کم رنگ شده. اگر قرار باشد فقط یک کنسول نسل بعدی را بخرم، انتخاب من به میزان زیادی توسط مزایای خدمات اشتراکی، سیستم Backwards Compatibility، و سادگی اشتراک گذاری محتوا تحت تاثیر قرار خواهد گرفت. سونی و مایکروسافت رویکردی متفاوت نسبت به این موارد دارد، اما دشوار است بگوییم که یک پلتفرم کاملا از دیگری برتر میباشد.
اگرچه من از اینکه مردم همیشه بازیها را با فیلمها مقایسه میکنند خسته شدهام، اما موارد یکسانی از این مسئله را میتوان در دنیای سینما مشاهده کرد. وقتی برای تماشای فیلم به سینما میروید، آنچه روی صفحه میبینید در تمامی سینماها یکسان است. حتی در این صورت، مردم سینماهای خاصی را ترجیح میدهند، در اینجا سینماهای AMC دارای صندلیهای بزرگ و راحت هستند. از طرف دیگر، سینمای Alamo Drafthouse با افرادی که در طول فیلم صحبت میکنند برخورد میکنید. صرف نظر از اینکه کدام یک را انتخاب نمایید، تجربه شما از فیلم یکسان خواهد بود و تنها امکانات رفاهی مختلف که بر اساس اولویتهای شخصی خود انتخاب کردهاید تفاوت خواهد داشت.
در مورد بازیها نیز همینطور است. محتوایی که از آن لذت میبرید اساسا یکسان است. بدون در نظر گرفتن پلتفرم انتخابی، محتوای آنها اساسا یکسان میباشد.
این مسئله فقط مربوط به نسل بعدی نیست. نینتندو به دلیل قدرت سخت افزاری که دارد غالبا در بحثهایی از این دست کنار گذاشته میشود، اما در واقع کاملا متناسب با این موضوع است. نینتندو از کنسول سوییچ (Nintendo Switch) برای ایجاد یک محیط منحصر به فرد و جذاب برای انجام بازیها استفاده کرده است. چند بار یک بازی را روی این پلتفرم فقط به این دلیل که بتوانید آن را در مکانهای دیگر بازی کنید خریدهاید؟ حتی اگر بتوانم همان بازی را با عملکرد کمی بهتر در پلیاستیشن ۴ یا ایکس باکس وان بازی کنم، قابلیت قابل حمل بودن سوییچ، یک مزیت بزرگ و عامل تعیینکننده در بسیاری از خریدهای خودم در آن سیستم بوده است. با اینکه دو بازی Dragon’s Dogma: Dark Arisen و Valkyria Chronicles 4 را در پلتفرمهای دیگر تجربه کرده بودم، اما آنها را بیش از ۱۵۰ ساعت در نینتندو سوییچ بازی کردم. با اینکه سوییچ مجموعهی چشمگیری از بازیهای انحصاری دارد، اما تنها عاملی نیستند که مرا به سمت این سیستم سوق میدهند.
برای شفاف سازی، من نمیگویم که بازیهای انحصاری در هر سیستم عاملی بد هستند. خوشحالم که آنها را داریم و هنوز هم دوست دارم آنها را بازی کنم، اما از برجستگی آنها کاسته شده است و همزمان دیگر عناصر گیمینگ با هدف برابر ساختن رقابت، پیشرفت کردهاند. برخلاف گذشته، نمیتوانم پلتفرمی با بهترین انحصاریها را دنبال کنم. بیشتر سریهایی که بر انتخاب من در خرید کنسول تاثیر میگذاشتند، دیگر انحصاری نیستند و سونی و مایکروسافت هر دو دارای استودیوهای فرستپارتی خوبی هستند. بنابراین در غیاب انحصاریها، من از دیدن روشهای هوشمندانهای که سازندگان کنسول برای خاص کردن محصول خود دنبال میکنند، لذت میبرم.
قدیدمی ، ولی موثر
😉