وجود عناوین بزرگ و نامی چون The Legend of Zelda: Breath of the Wild ،Horizon Zero Dawn و بازیهایی از این دست باعث شد که بسیاری از بازیکنان یکی از بزرگترین عرضههای سال ۲۰۱۷ را نادیده بگیرند و آن بازی چیزی نیست مگر NieR: Automata، آخرین ساختهی «یوکو تارُو» (Yoko Taro). هرچند که مدت بسیاری از عرضهی بازی گذشته، اما کماکان ارزش آن به دلایلی که امروز برایتان بازگو میکنیم، حفظ شده و این موقعیتی را برایمان به ارمغان آورده تا به این بپردازیم که چرا باید همین حالا NieR: Automata را تجربه کنید. شاید باورش سخت باشد، اما بعد از گذشته تقریبا سه سال، هنوز هم نام این بازی بر سر زبانهاست. برای من هم باورش سخت بود. هرچند که از طرفداران آثار «تارو» هستم، اما اگر سه سال پیش به من میگفتند که NieR: Automata قرار است به یکی از تاثیرگذارترینهای نسل تبدیل شود، من هم باورم نمیشد. فلذا، امروز قصد دارم تا برایتان بگویم که چرا عنوان مذکور به چنین جایگاهی رسیده است. با بررسی دلایل تجربهی بازی NieR: Automata در وبسایت «پیکسل آرتس» همراه شوید.
اندکی پیش، ما سرانجام شاهد رونمایی کامل از بازی NieR Replicant Ver 1.22474487139 و تاریخ انتشارش بودیم؛ نسخهی بازسازی یا تقویت شدهی عرضهی شرقی بازی NieR که پیشمقدمهای بر Automata بوده و سرانجام قرار است به دست مخاطبین غربی برسد. این خود بهانهای دیگر برای تالیف این نوشته است چرا که برای فهم دقیقتر و بهتر NieR: Automata نیاز دارید تا از وقایع Replicant باخبر شوید. بهتر است به جای بحث بیشتر، به اصل مطلب بپردازیم، پس آغاز میکنیم.
چرا باید NieR: Automata را تجربه کنید | روایتی گیرا و جذاب
بازی NieR: Automata یک عنوان فلسفی بوده که به کاووش در قلمرو پیچیدگیهای معانی چون حیات و اشتیاق در جایی که اصلا نمیتوان نظیرشان را یافت، میپردازد. شما در این روایت شاهد تخریب مرزهای دیوانگی بهواسطهی آسیبهای ذهنی بعد از جنگ به هنگام صلح و آرامش، سفری دور و دراز در راستای یافتن معنای آزادگی زیر نظر یک سیستم همهقادر و تشریح «زندگی» خواهید بود. شما، چه در نقش یک سرباز عالیرتبه اندروید یعنی ۲B (که اشارتی دارد به جملهی معروف بودن یا نبودن از اجرای هملت) و چه در مقام همراه همیشه کنجکاو یعنی ۹S، موظف هستید از کرهی خاکی مقابل سپاهی از رباتهای کنترل شده توسط فضاییها دفاع کنید. هدف آنها موردی است که زمان بسیاری را صرف آن کردهاند: نابودی انسانیت و تسلط کامل بر حیات. شما در حین انجام ماموریت با اشخاصی از همه رنگ مواجه میشوید، از رباتی صلحطلب به نام «پاسکال» (Pascal)گرفته تا رباتی «سیمون» (Simone) نام که چون شیطانی خیمهشبباز در سایههای پارک سرگرمی تسخیر شده پرسه میزند. روایت NieR: Automata یک ساختارشکن است؛ با تعریف شدن یک ماجرا از دیدگاه سه شخصیت متفاوت، انتظارات سابق شما از روند وقایع خرد شده و شما را وادار به تامل میکند. جالب است بدانید که این مورد تنها بعد از اتمام بازی توسط یکی از شخصیتها ممکن میشود. در این بازی بیستوشش پایان متفاوت وجود دارد که مهمترینشان، آنهایی هستند که روی شخصیتها و انگیزههای درونیشان تمرکز دارند.
طی تجربهای که از NieR: Automata داشتم به این نتیجه رسیدم که دلیل برتری و تمایز روایت آن در مقایسه با دیگر عناوین این است که نه نها مملو بوده از سوالاتی عجیب و متکلف من باب شخصیتهای خود و جایگاهشان در دنیای بازی، بلکه دیوار چهارم را هم شکسته و بازیکنان را مجبور به مواجه شدن با اضطرابهای اجتماعی-باطنی خود میکند؛ آیا ما میتوانیم راسخانه، با وجود اختلافاتی بسیار، عاشق یکدیگر باشیم؟ چه میزان درد و رنج را میتوانیم تحمل کنیم؟ و چه میزان را میتوانیم ببخشیم؟ آیا ما آنقدر شجاع هستیم که اتکا و بردگی را پس زده و هویتی برای خود بسازیم؟ NieR: Automata به راستی روایتی بینظیر دارد.
چرا باید NieR: Automata را تجربه کنید | موسیقی اتمسفریک
من عقیده دارم که میان بازیهای نقشآفرینی، کمپانی «اسکوئر اینکس» (Square Enix) استاندارد طلایی عرصهی بازیهای رایانهای به حساب میآید. قطعات بازی NieR: Automata توسط شخص «کِییچی اُکابه» (Keiichi Okabe)، که با Tekken هم شناخته میشود، ساخته شده که با همکاری «نُبووُ اوئماتسو» (Nobuo Uematsu) از Final Fantasy VII و «یاسونُری میتسودا» (Yasunori Mitsuda) از Chrono Trigger، موسیقی درجه یک و سزاوار تشویق را تولید کرده است. موسیقی NieR: Automata صرفا دربارهی «فضاسازی» نیست، بلکه مستقیما با طراحی خود بازی هم در ارتباط است. قطعات بسته به مرحلهای که بازی در آن قرار دارد تغییر کرده و به چیز دیگری تبدیل میشوند. تم شخصیت «پاسکال» برای مثال، که یکی از قطعات شاد NieR: Automata محسوب شده، بازتابی است از حالات بچهگانه و پرشور رباتهای شاداب بازی. اما با گذر زمان و پیشروی بازی، در برخی از نقاط آرام بازی، اینبار جای شنیدن چنین قطعاتی، ریتم و آواهای مالیخولایی را خواهید شنید که از ذات تیرهی پیانو حداکثر استفاده را میبرند. در NieR: Automata، دیالوگها و انتخاب بازیکنان، به واسطهی رابطهای که با یکدیگر دارند، روایتی پیچیده را تشکیل میدهند، اما جالب است بدانید که قطعات بازی و ابزار و آلات موسیقی آن هم به همین اندازه پیچیده بوده و دنیای خودشان را دارند. «اُکابه» همچنین سعی میکند از زبان «آشوب»، که ترکیبی است از دو یا چند زبان واقعی (که در این مورد، آلمانی و ژاپنی بوده عموما) استفاده نماید که قطعاتی غیرقابل فهم اما بسیار آشنا را تحویل بازیکن میدهد. این رویه بازتاب محیط و وضعیت دنیوی بازی بوده که دنیایی پساآخرالزمانی، غریب و در همان حال بسیار آشنا را نشان میدهد.
چرا باید NieR: Automata را تجربه کنید | گیمپلی متنوع
من میتوانم دربارهی خط داستانی فوقگستردهی NieR: Automata و قطعات حماسی آن روزها صحبت کنم، اما یک بازی خوب هیچوقت نمیتواند بدون گیمپلی مناسب باشد، چیزی که باز هم در این عنوان شاهدش هستیم. گیمپلی NieR: Automata اجمالا در غلبه کردن بر سپاهیان رباتهای دیووانه با حملات منظم، شلوغ یا لیزرهای رباتی، خلاصه میشود. اما چیزی که گیمپلی آن را بسیار جذاب میکند ترکیبی بودن آن است. NieR: Automata یک نقشآفرینی است، یک Hack and Slash است، یک Bullet Hell بوده و از عوامل Platforming هم استفاده میکند. این عنوان در باطن بازنگاهی است از تمامی موارد خوبی که در بازیهای کلاسیک زمانی وجود داشتهاند، المانهایی که عناوینی چند مثل Ikaruga امروزه آن را به یاد دارند. استودیوی «پلاتینومگیمز» (Platinum Games) در ساخت زوایای دوربین این بازی هم زحمت بسیاری کشیده و آن را، مانند چشم یک پرنده، ساخته تا بازیکن حین مبارزات از همهی موارد اطراف خود باخبر شود. علاوه بر این، گاها بازی، همانطور که بالاتر هم اشاره کردیم، دوربینی Platformer مانند به خود گرفته که آگاهی فضایی و موقعیتیابی بازیکن را به چالش میکشد. گیمپلی لحظهای و زندهی NieR: Automata موجب نشاط و سرزندگی است.
باید گفت که NieR: Automata یک الماس است؛ من این بازی را بسیار دوست دارم. حتی وقتی که وارد بازیهای روایتمحور و سنگین دیگر میشوم باز هم به یاد تم و فضاسازی چندبعدی این بازی، موسیقیهای به یادماندنیش و گیمپلی عجیب و غریبش هستم. حال، بعد از گذشت یک دهه، فرصت این را دارم که با تجربهی Replicant باری دیگر وارد دنیای دیووانهی «تارو» شده و غرق عجایب دنیایی شوم که ساکنانش با پسرکی که سرش یک توپ اسکلتی است، صحبت میکنند.