بخش قابل توجهی از دوران نوجوانیام با خواندن مجلات حوزهی بازیهای ویدئویی گذشت. چه روزها که با شوق فراوان از مدرسه به سراغ نزدیکترین کیوسک مطبوعاتی میرفتم و سراغ شمارهی جدید بازینما، بازیرایانه و دنیای بازی را میگرفتم. آن روزها که اکثر همکلاسیها در زنگ انشا از خلبانی و پزشکی به عنوان شغل مورد علاقهی خود نام میبردند، من ته دلم دوست داشتم روزنامهنگار شوم، روزنامهنگار حوزهی بازیهای ویدئویی! البته که این روحیه خیلی زود از سوی تقریبا تمام اطرافیانم سرکوب شد و من رویایم را به مثابهی یک عشق ممنوعه، پنهان نگه میداشتم. بالاخره پس از کش و قوسهای فراوان، سرنوشت من را به کار مورد علاقهام رساند. حالا، چندین سال است که از انتشار اولین مطلب مرتبط با بازی من میگذرد و در طی این سالها، تجربههای جالبی به دست آوردهام. مدتی قبل با یکی از بستگانم که یک نوجوان گیمر و علاقهمند به ژورنالیسم بازی است صحبتی داشتم و همان مکالمه، جرقهای شد تا مطلبی بنویسم در مورد چالشهایی که نویسندگان حوزهی بازیهای ویدئویی با آن روبرو هستند؛ چالشهایی که اگر علاقهمندان به کار در این حوزه از آنها خبردار شوند، بهتر میتوانند در مورد علاقهی خود تصمیم بگیرند.
اول از هر چیز، باید گفت که نویسندگی در مورد بازی در ایران هنوز هم آنقدر جدی گرفته نمیشود و به دنبال همین مسئله، حقوق دریافتی نویسندگان هم رقم قابلتوجهی نیست. نمیگویم که نمیتوان از این کار یک حقوق متوسط داشت، ولی به هر حال این را در نظر بگیرید که با چشمداشت مادی نمیتوان به این عرصه وارد شد چون همان اول سرخورده میشوید. حقیقت امر اینجاست که نویسندگان فعلی حوزهی بازی (که اکثرا هم جوان هستند) در وهلهی اول به خاطر علاقهی قلبی وارد این عرصه شدهاند. با این حال اگر کاری را از ته قلب دوست بدارید، پلههای ترقی زود جلوی شما سبز خواهد شد.
نوشتن برای بازیها یک تخصص است و مهارتهای زیادی هم میخواهد. اگر فکر میکنید فقط به واسطهی گیمر بودن، میتوانید نویسندهی خوبی برای بازیها شوید سخت در اشتباهید. یک نویسنده، نویسنده است و یک گیمر، گیمر. از دانش کافی در زمینهی زبان انگلیسی گرفته تا آشنایی با شیوهی درست نوشتن، داشتن گنجینهی مناسبی از لغات، شناخت مسائل فنی مرتبط با بازیها و البته توانایی موشکافی آنها از جمله تواناییهایی هستند که یک نویسنده در حوزهی بازی به آنها نیاز دارد. هر چقدر هم که خلاقتر باشید، موفقتر خواهید بود. طرح مسئله و نوشتن در مورد آن چیزیست که میتواند وجه تمایز شما و بقیهی نویسندگان لقب بگیرد. هر چقدر ایدههای بیشتر و جالبتری برای نوشتن داشته باشید، طبیعتا بیشتر به چشم میآیید.
حال اصلا شاید با خود بگویید که من تمام این ویژگیها را دارم، بعد چه؟ وقتی که وارد این عرصه شوید، متوجه خواهید شد که بسامد چالشهای پیش روی شما بسیار بالاست و باید شخصیت انعطافپذیری داشته باشید. دیگر نمیتوانید از اخبار روز جا بمانید. نویسندهای که از ترندهای روز عقب بماند عملا قافیه را باخته است. باید با چشم و گوش باز تمام اخبار و حواشی مرتبط با بازی را دنبال کنید و منتظر شکار سوژههای خوب برای نوشتن باشید. آماده باشید که وقتی سوژه را هم پیدا کردید، مدام در حین نوشتن به بنبست فکری برسید، متن پیشنویس شده را به زبالهدان بیندازید و مجددا شروع به نوشتن کنید!
فرض کنید که دوست دارید نقد فلان بازی را بنویسید. نوشتن یک مطلب منصفانه و بدون غرضورزی از اصول اساسی نقدنویسی است و اگر نتوانید آن را رعایت کنید، خودتان را زیر سوال میبرید. باید در یک بازه زمانی کوتاه، یک بازی را آنقدری تجربه کنید که روی آن تسلط کافی برای بررسی پیدا کنید. در این دوره کوتاه، عملا باید بازیهایی که در حال تجربهشان بودهاید را کنار بگذارید و تمام حواستان را معطوف به آن عنوانی کنید که قرار است برایش مطلب بنویسید. خود متن هم باید به ددلاین برسد و اگر هم قرار باشد همزمان با برداشته شدن امبارگو منتشر شود که اوضاع بیشتر در هم میپیچد. معمولا نسخهی مخصوص منتقدان بازیهای مختلف دیرتر از بقیهی دنیا به دست رسانههای ایرانی میرسد و شما نسبت به بقیهی منتقدان که در خارج از این مرز و بوم مشغول به فعالیتاند، بیشتر تحت فشار قرار میگیرید.
پاراگراف بالا سعی دارد بگوید که تجربهی بازی مورد علاقه شما میتواند برایتان عجولانه و سرشار از استرس باشد. مثلا، به شخصه بازیهای مخفیکاری را با حوصلهی تمام و در یک بازهی زمانی نسبتا طولانی به اتمام میرسانم. حال فرض کنید به عنوان کسی که دوست دارد تمام محتوای اصلی و فرعی بازی را با دقت تمام تجربه کند، مجبور میشوم یک بازی ۱۲ ساعته را دو روزه به اتمام برسانم که روز سوم، مطلب مربوط به آن منتشر شود. لذتی که از تجربهی بازی برای نوشتن نقد آن میبرم اصلا قابل قیاس با وقتی نیست که به عنوان یک گیمر معمولی قرار است همان بازی را تجربه کنم. در حقیقت، خیلی اوقات ما نویسندگان بازی بندهی زمان هستیم و اختیارمان دست خودمان نیست!
بعضی اوقات هم شاید مجبور شوید برای پیشبرد کارهای رسانهای که در آن مشغول به فعالیت هستید، کارهای ناگهانی را گردن بگیرید و در اسرع وقت تحویلشان دهید. این مسئله خیلی هم بد نیست و چالشی بهشمار میرود که میتواند تواناییهای شما را هم بیازماید و بهبود ببخشد، ولی به هر حال انجام هر کار برنامهریزینشدهای میتواند دردسرهای خاص خود را داشته باشد.
همهی اینها را گفتم تا علاقهمندان به ورود به دنیای ژورنالیسم گیم بدانند که قرار نیست به پیکنیک بروند. نوشتن در مورد بازیها به صورت حرفهای، کار سخت و چالشبرانگیزیست. هر کسی میتواند تجربیات و نظراتاش در مورد بازیها را از طریق شبکههای اجتماعی خود با دیگران به اشتراک بگذارد، ولی هر کسی نمیتواند به یک نویسندهی حرفهای در حوزهی بازی تبدیل شود. با این حال، اگر سختیهایش را به جان خریدید و خودتان را با آن چه که این کار از شما میخواهد وفق دادید، و مهمتر از اینها، اگر آن را از ته قلب دوست داشتید، مطمئن باشید که ماجراهای هیجانانگیزی انتظار شما را خواهد کشید.
احسنت به این مطلب
خسته نباشی دانیال
خوشحال میشم وقتی همچین مطالبی میبینم و نشون میده این عرصه کار ما کم کم داره جا میفته و به دوران بلوغش نزدیک میشه
دوست عزیز من هم مثل شما با وجود ۳۱ سال سن با نشریات ویدیو گیم بزرگ شدم، و با وجود چیزی نزدیک به ۳ سال تجربه توی ۶ سایت داخلی باید بگم اصلا هیچ چیز که اونطور فکر می کردم نبود، چرا؟ به این دلایل: گاها سایت هایی که توشون بودم (۳ بار در کل البته)، نوشته من رو تغییر داند و تمامی این تغییرات بخاطر عدم دانش کافی مدیر سایت بود که هیچی بارشون نبود. دوم، این کار دلی هست و حتی توی دوره نشریات هم با دوستانی که هم صحبت می شدم، می گفتند پول زیادی نصیب شون… ادامه مطلب »