بازی Tunic یک اثر تازه است که خیلی غافلگیرانه برای پلتفرمهای مایکروسافت در دسترس قرار گرفت و به گیم پس هم آمد.گاهی اوقات در میان بازیهای پرتعدادی که ماهانه برای سرویس گیم پس در دسترس قرار میگیرند، آثار مستقل بسیار ارزندهای مانند همین Tunic پیدا میشوند که ارزش این سرویس اشتراکی را بیشتر میکنند.
بازی Tunic یک برداشت آزاد از نسخههای ایزومتریک سری افسانه زلدا است. یعنی با اینکه بازی به سری زلدا بسیار شبیه است بازهم از هویت خاص خود بهره میبرد. در واقع بازی مدرنتر از سری زلدا است هرچند که بعضی جاها لنگ میزند. سازندههای بازی اصلاً پنهان نکردهاند که تحت تأثیر چه آثاری بودهاند و حتی لباسی سبزرنگ به تن شخصیت اصلی بازیشان کردهاند که کاملاً یادآور شخصیت لینک است.
شما یک بچه روباه را کنترل میکنید که در سرزمینی اسرارآمیز به دنبال گنجینهای گرانبها میگردد. بازی یک اثر مینیمالیستی است که با توجه به محدودیتهای منابع تولید و البته سلیقه گیمرهای امروزی انتخابی منطقی به نظر میرسد. اما همین موضوع پاشنه آشیل بازی هم شده که در ادامه درباره آن توضیح خواهیم داد.
بازی Tunic شما را درگیر سیستمهای پیچیده نمیکند. با اینکه بازی در زیرمجموعه آثار نقشآفرینی شبیه سولز قرار میگیرد، اصلاً آنقدر سخت نیست و پیچیدگیهای مرسوم این سبک را هم ندارد. شما نظیر بازیهای سولز استراحتگاههایی در دسترس دارید که هر وقت آن را فعال کنید سلامتی، استقامت، جادو و فلاسکهای سلامتیتان پر میشوند اما دشمنانی که کشتهاید همه دوباره ظاهر میشوند. ولی شباهت بازی به سری سولز در همین حدود باقی میماند. شما قرار نیست باسهای خیلی سخت را شکست دهید یا با یکی دو ضربه دشمنان معمولتر بازی کشته شوید. حتی کاراکتر شما هرقدر هم بدود خسته نمیشود و شما میتوانید همینطوری بدوید و از دست دشمنان فرار کنید.
مبارزات بازی ساده اما جالب هستند؛ شما یک ترکیب ساده ضربه زدن، دفاع گرفتن و جهیدن را دارید که در همه مبارزات به نوعی باید از همینها استفاده کنید. اما تنوع دشمنان موجب میشود که بیشتر در زمانبندی و ترتیب استفاده از این قابلیتها دقت کنید. اگرچه همانطور که گفته شد بعضی جاها واقعاً کشتن دشمنان بازی خیلی سودی به حالتان ندارد و احتمالاً وقتی امتیاز لازم برای خریدن فلان آیتم بازی را به دست آورید مدتی بیخیال مبارزه با دشمنان بازی میشوید.
نقشه بازی شبیه آثار سولز اما بسیار پیچیدهتر است. خیلی از راههای مخفی هم به علت دوربین ایزومتریک بازی قابل مشاهده نیستند یا در سایهها پنهان شدهاند. با اینکه بهراحتی میتوان نبوغ سازنده بازی در طراحی معماها، مسیرها و راه مخفیها را دید باید بگوییم همینجا است که مینیمالیستی بودن بازی به ضرر آن تمام شده است.
این بازی اساساً خیلی اهل توضیح دادن نیست. این خوب است که بازی دیالوگ خاصی ندارد یا آنقدر سیستمهایش پیچیده نیست که نیاز به توضیحات گوناگون داشته باشد. اما بازی اصلاً شما را هدایت نمیکند که قدم بعدیتان چیست یا اینکه دقیقاً به دنبال چه باید باشید. این خودتان هستید که باید در محیط پیچیده بازی گم شوید و سردرگم بچرخید تا راهتان را پیدا کنید. البته بازی نقشهی زیبایی هم دارید که با متوقف کردن بازی میتوانید آن را مشاهده کنید اما همین نقشهها نیز آنقدر شلوغ و پیچیده هستند که احتمالاً ترجیح دهید راههای بازی را به خاطر بسپارید، بهخصوص که بازی نقشه کوچک هم ندارد.
در این میان فقط کافی است مدتی از بازی دور شوید تا موقعی که به سراغ آن برگشتید اصلاً ندانید کجا هستید و قرار بوده چه کار کنید. بهطور کلی بازی طوری است که شما فقط باید هر راهی را پیدا کردید را ادامه دهید شاید که بتوانید داستان را به پیش ببرید.
بازی از نظر دیداری و شنیداری در یک کلام آرام کننده است. در بازی حتی دشمنان شما هم رنگارنگ و بعضاً بانمک هستند. محیط پیرامونی بازی هم حتی درون دخمهها چندان خوف برانگیز نیست. در مجموع گرافیک بازی در عین بیادعا بودن گیرا و جذاب است. این گرافیک با موسیقیهای الکترونیک و ضربآهنگهای آرام ترکیب شده که همه موجب میشوند وقتی در بازی بارها شکست خوردید یا راهتان را گم کردید بازهم از صرف حضور در محیط تا حدودی لذت ببرید.
در مجموع بازی Tunic به علاقهمندان سری زلدا و سولز حتماً توصیه میشود ولی چون بازی خیلی سخت نیست میتواند برای سایر مخاطبین نیز جذاب باشد.
بازی Tunic به علاقهمندان سری زلدا و سولز حتماً توصیه میشود ولی چون بازی خیلی سخت نیست میتواند برای سایر مخاطبین نیز جذاب باشد.

موسیقی آرام و گوش نواز
دنیایی اسرار آمیز
نقشه بازی سردرگم کننده است
من فکر میکردم تو محیط بازی گم میشم بخاطر کهولت سن هستش. اما به نظر عادی میاد خخخخخ. ولی تجربه جالبی بود