فرنچایز Assassin’s Creed هر چقدر هم به زعم عدهای به بیراهه رفته باشد، یکی از مهمترین نامهای حاضر در دنیای ویدیو گیم است. دنیای ویدیو گیم را نمیتوان بدون اساسینز کرید تصور کرد و این چیزی جز حقیقت محض نیست. از سال ۲۰۱۷ و با عرضه Assassin’s Creed Origins این فرنچایز بیشتر و بیشتر به سمت المانهای RPG و تبدیل شدن به یک بازی ARPG قدم برداشت و این مسئله در دو نسخه بعدی یعنی Odyssey و Valhalla نیز پررنگ و پررنگتر شد. خیلی از طرفداران قدیمی مجموعه، دوست داشتند تا به دوران تمرکز روی مخفیکاری و پارکور برگردند، المانهایی که نمیتوان گفت حذف ولی در گذر زمان کمرنگتر شده بودند. جدیدترین نسخه سری یعنی Assassin’s Creed Mirage با همین هدف ساخته شده؛ یک نامه عاشقانه به طرفداران قدیمی که پارکور و تمام آن چیزهایی که باعث به وجود آمدن یک فرنچایز تاریخی شد را در خود جای داده و سعی کرده با یک تیر دو نشان بزند: هم طرفداران قدیمی را به مجموعه برگرداند و هم افرادی که از سمت و سوی فعلی اساسینز کرید راضی هستند را ناراضی نکند! با بررسی اساسینز کرید میراژ همراه پیکسل آرتس باشید تا ببینیم آیا با یک بازی شعارزده طرف هستیم یا واقعا چیزی برای امیدواری طرفداران دوآتشه در این بازی وجود دارد.
میراژ به سراغ یکی از چهرههای آشنای سری میرود: باسم ابن اسحاق (Basim ibn Ishaq) که با او در جریان اتفاقات اساسینز کرید والهالا آشنا شدیم و اگر آن بازی را تجربه کرده باشید، میدانید که باسم شخصیتی با پتانسیل فراوان به حساب میآمد و انتخاب او به عنوان پروتاگونیست میراژ، تصمیم بسیار درستی بوده است. باسم جوانیاش را به انجام خردهبزههای مختلف در انبار، یکی از شهرهای اطراف بغداد میگذرانده و ما در حالی کنترل او را در دست میگیریم که او و یکی از نزدیکاناش به اسم نهال، مشغول انجام یک سری کار غیرقانونی برای یک مشتری هستند که عضوی از گروه اساسینها یا همان The Hidden Ones به شمار میآید. باسم جوان و کلهشق، آرزوی پیوستن به این گروه را در سر میپروراند و خیال میکند اگر به شکلی خودسرانه اقدام به انجام یک ماموریت دیگر برای آنها کند، راه خود را برای تبدیل شدن به یک اساسین یک شبه طی خواهد کرد. این ماموریت اما صرفا خرابی به بار میآورد و باسم به لطف روشن، همان مشتری که در موردش صحبت کردیم و اصالتی ایرانی دارد، به سختی جان سالم به در برده و به الموت برده میشود.
بله، خانه امن تاریخی فرقه اساسینها در میراژ ساخته شده و بخشی از بازی هم در آن جریان دارد، جایی که باسم یاد میگیرد تا به نفس خویش غلبه کرده و مسیر تبدیل شدن به یک اساسین را نه به شکلی احمقانه و یکشبه، بلکه به شکلی اصولی طی کند. طی فعل و انفعالاتی، روشن و برخی دیگر از اعضای ردهبالای فرقه باید به بغداد برگردند و در این راه باسم هم راهی سرزمین مادریاش میشود. اساسینها متوجه میشوند که بغداد هم تحت سیطره The Order قرار دارد و خلافت عباسی صرفا یک پوشش برای اعضای اوردر به حساب میآید و در حقیقت، آنها بازیگران پشت پرده و مسبب ظلم و ستمهای فراوان به مردم تهیدست و بیگناه بغداد هستند. از اینجا، ماجرای باسم و همکیشاناش برای از بین بردن اعضای اوردر شروع میشود و البته، باسم در طول راه باید به سوالهای بدون پاسخ خودش نیز بپردازد و در مسیر خودشناسی، به تکامل بهتری برسد.
بیاغراق باید گفت که از زمان Assassin’s Creed Black Flag که در سال ۲۰۱۳ عرضه شده بود، چنین داستان و روایت مناسبی را در مجموعه اساسینز کرید ندیده بودیم. در حقیقت، بعد شخصی داستان میراژ در ترکیب با شخصیتهای جانبی جالب توجه، اتفاقات و برهه تاریخی بکر و جذاب و البته، مسیر روایی کلی بازی همگی بازی را به آن درجهای میرسانند که سالها بود در این فرنچایز آن را ندیده بودیم. اشتباه برداشت نکنید؛ سه نسخه اخیر به خصوص Origins هم در لحاظ داستانی عملکرد قابل قبولی داشتند، اما میراژ گویی همهچیز را به عقب میبرد و ریشههای فرقه اساسینها، مسیری که افراد در این فرقه طی میکنند و همه چالشها، تهدیدها و فرصتهایی که پیش پای آنها قرار میگیرد را به خوبی برای مخاطب به تصویر میکشد. باسم یک دزد خیابانی است و به لطف برخوردن با روشن و اساسینها، زندگیاش تغییرات زیادی را به خود میبیند اما این تغییرات لزوما راحت به دست نیامده و کشمکشهای درونی باسم و بسیاری دیگر از شخصیتها هم در جریان بازی نقش خود را ایفا میکنند.
به طور مثال، یکی از شخصیتهای فرعی بازی علی نام دارد که به نوعی رهبر گروه قیامگران است. او در کنار بشی، دیگر رهبر این گروه، کمک زیادی به اساسینها میکنند اما به صورت کلی علی عقایدش اختلاف زیادی با عقاید اساسینها و حتی بشی، دوست خوبش دارد. همین خصوصیات شخصی و انگیزههایی که در طول بازی میبینیم در طی یک داستان کوتاهتر از نسخههای قبلی، به خوبی برای مخاطب ملموستر جلوه میکنند و به همین جهت است که میراژ از این لحاظ عملکرد بسیار خوبی دارد. از سوی دیگر کارگردانی بازی هم از دیگر نقاط قوت آن است و نوعی حس شاعرانگی در بازی وجود دارد که مدتها در فرنچایز غایب بود. کاتسینها به خصوص در این میان کارگردانی خوبی دارند و در انتقال آن زیبایی منحصر به فرد خاورمیانه به مخاطب عالی عمل میکنند. اینجا خبری از چشماندازهای حیرتآور نروژ و … نیست و زیباییها به سادگی داشتن یک منظره سرسبز به مخاطب منتقل پیدا نمیکند، به همین جهت است که کارگردانی بازی جای تمجید دارد.
ماهیت اصلی بازی با چند نسخه اخیر تفاوت چندانی نکرده، چرا که شما هنوز هم باید اعضای رده بالای اوردر را از بین ببرید. برای از بین بردن آنها، قدم اول شناسایی آنهاست که با جمعآوری سرنخهای مختلف قابل پیگیری است. این پیگیری سرنخها اگرچه چیز جدیدی نیست، اما حالا به لطف طراحی مراحل بهتر، از همیشه جذابتر است. حالا پیگیری سرنخها واقعا به شما حس پیگیر بودن یک ماجرای مهم را میدهد و دیگر خبری از مراحلی سطحی و پیش پا افتاده نیست. چرا؟ چون با یک بازی کوتاهتر و فشردهتر اما منسجمتر طرفیم! هر چقدر از مزایای این کوتاهتر شدن میراژ بگوییم گویی کم است؛ مزیتهایی که آنقدر گلدرشت هستند که دیگر لازم نیست بگوییم یکی از مزایا قیمت کمتر این بازی نسبت به عرف استاندارد روز است!
بعد از پیگیری یک سری سرنخ، آنوقت هویت واقعی آن عضو ارشد اوردر برای شما فاش میشود و نوبت به از بین بردن او میرسد. اینجا هم با توجه به الهام گرفتن بازی از نسخههای ابتدایی سری و حتی دیگر فرنچایزهای محبوب سبک مخفیکاری مثل Hitman شما راههای مختلفی را برای از بین بردن هدف مدنظرتان دارید. برای رفتن به سراغ برخی از این روشها، شما باید با شخصیتهای دیگری که در آن منطقه هستند همکاری کنید و این تعامل با محیط پیرامون پروتاگونیست، چیزی است که میراژ به بهترین نحو ممکن آن را انجام میدهد. در حالی که کشتن یک هدف به شکلی مخفیانه شاید به صورت عادی هم امکانپذیر باشد، اما شاید کمک به یک تاجر برای بازپسگرفتن محمولهاش باعث شود تا هدف شما بیشتر در معرض خطر قرار بگیرد و کشتن او کار سادهتری شود. همین باعث شده تا عمق مراحل بیش از پیش باشد و ارزش تکرار بازی هم به همین نسبت بالاتر رود.
گفتیم که مخفیکاری در این نسخه اهمیت زیادی دارد. باسم یک دزد بوده و حالا به تازگی قدم در راه اساسین بودن گذاشته، به همین علت با یک مبارز همهفنحریف که از دوران کودکی همهچیزش را وقف فرقه کرده طرف نیستیم. او یک انسان عادی است و به همین جهت، وقتی وارد مبارزات میشوید ضرباتی که دریافت میکنید مقدار قابلتوجهتری از نوار سلامتی شما را خالی میکند. این تغییر بزرگ نسبت به نسخههای پیشین باعث شده تا خود به خود تمایل شما برای وارد شدن به مبارزات کمتر شود چرا که در آن صورت کار سختتری در پیش خواهید داشت. از سوی دیگر، تمامی ابزارهای شما هم در راستای دادن برتری به شما در هنگام مخفیانه پیش بردن ماموریتهاست. از دارت سمی و چاقوی پرتابی گرفته تا بمب صدا یا بمب دودزا، همگی یا به مخفی ماندن شما کمک میکنند یا به مخفی شدنتان! خبری هم از سیستم سطحبندی نیست و باسم میتواند دشمناناش را بدون توجه به سطح آنها به شکل مخفیانه از بین ببرد. البته که هوش مصنوعی دشمنان ضعفهای همیشگی خود را دارد و همین ضعفها هم میتواند گاهی تمرکز شما را بر هم بزند، ولی به هر حال، میتوان در بازی مخفی ماند و از این مخفی ماندن لذت برد.
بازگشت به ریشههای مجموعه و قهرمانی که بزرگترین مزیتاش پنهان ماندن و استفاده از محیط به نفع خود است، چیزی بود که سالها طرفداران منتظر آن بودند و با میراژ میتوان با قطعیت گفت که حالا به آن رسیدهاند و میتوانند از این بازی لذت ببرند. لازم به ذکر است که درخت مهارتها در این بازی وجود دارد و برخی از مهارتها هم به شما کمک میکنند تا در مبارزات بهتر و راحتتر عمل کنید، ولی باز هم همهچیز شما را به مخفیانه پیش بردن بازی سوق میدهد و پیش از هر چیز، میراژ یک بازی مخفیکاری است. حتی حالا دشمنان هم به جز قویتر بودن، سمجتر شدهاند تا بیشتر از قبل در صورت پرسروصدا بودن شما، موی دماغتان شوند. حالا بازی از نوعی سیستم جرم بهره میبرد و به این صورت عمل میکند که مخفی ماندن هویت شما با انجام کارهای پرخطر و درگیری مستقیم با دشمنان به خطر میافتد و اگر چنین شد، شما یا باید پوسترهای خودتان را از سطح شهر بکنید یا با پرداخت رشوه به مبلغین، از بدنام شدنتان جلوگیری کنید. همه اینها، در ترکیب با افرادی که در بازی هستند و با پرداخت پول به آنها میتوانید با آنها در سطح شهر حرکت کنید و در بینشان از چشم دشمن در امان بمانید یا استراحت روی نیمکتهای سطح شهر و … همگی ویژگیهای قدیمی مجموعه هستند که با میراژ بار دیگر راه خود را به نسخه جدید پیدا کردهاند.
یکی دیگر از ویژگیهای نمادین سری اساسینز کرید، بحث پارکور بود که در نسخههای اخیر استفاده از آن کمتر و کمتر شده بود. میراژ بار دیگر فرنچایز را به دورانی میبرد که بازی در شهرهای پرتراکم و شلوغ جریان دارد و به همین خاطر، پارکور بهترین دوست اساسینها برای جابجایی سریع در محیط است. بغداد یک شهر شلوغ است که اگرچه از لحاظ وسعت اصلا قابل قیاس با نسخههای اخیر مجموعه نیست، اما تراکم جمعیت در آن چشمگیر است و حتی با وجود این که امکان استفاده از اسب و شتر در بازی وجود دارد، ولی با توجه به همان شلوغی معابر و آزاردهنده بودن همیشگی سیستم کنترل مرکب در اساسینز کرید، همان استفاده از پارکور توصیه میشود. طراحی بغداد به شکلی عالی صورت گرفته تا شما در هنگام پارکور همیشه راهی برای فرار از مهلکه داشته باشید.
با این حال، در حالی که شخصا از این تغییر مسیر به سمت استفاده بیشتر از المان پارکور راضی بودم، ولی چون سیستم کنترل شخصیت بر اساس نسخههای اخیر سری صورت گرفته و اساسا پارکور در آنها نقش خاصی را ایفا نمیکرد، حالا شاهد بروز مشکلاتی هستیم. احتمالا یادتان است که در گذشتههای دور گاها در نسخههای کلاسیک اساسینز کرید هم به خاطر مشکلات سیستم پارکور گاهی مسیر به اشتباه انتخاب میشد و مواردی از این دست، حالا بد نیست بدانید که در میراژ هم این اتفاق رخ داده و این بار بحث تکنیکی مطرح نیست، بلکه مکانیک کنترل شخصیت به طور کلی مناسب یک عنوان که روی پارکور تمرکز دارد نیست و به همین خاطر ممکن است مدام به جایی بپرید که نمیخواهید یا لبهای را بگیرید که قصد گرفتناش را نداشتید. همین ضعف در سیستم کنترل شخصیت، به کلی میتواند تجربه زیبای شما از بازی را مختل کند و شاید بتوان گفت که بزرگترین نقطه ضعف میراژ است. اگر بخواهیم بهترین سیستم پارکور در مجموعه را انتخاب کنیم، احتمالا هنوز هم باید به سراغ Unity برویم و فرصت بکری که سازندگان با میراژ داشتند به ثمر ننشسته است.
گفتیم که بغداد طراحی کمنظیری دارد. توجه سازندگان به جزئیات واقعا شایان تحسین است. بغداد شهری شلوغ و پرتراکم است و هر کدام از شخصیتهای جانبی در گوشهای مشغول به کار خود هستند. با این که بازی از قبل کوچکتر شده، ولی هنوز هم ماموریتهای جانبی فراوان و برخی برخوردهای تصادفی با شخصیتهای دیگر در بازی وجود دارد که میتواند شما را برای مدتی قابل توجه سرگرم نگه دارد. طبیعتا نمیتوان میراژ را از این حیث با بازیهای Rockstar Games مقایسه کرد ولی گلیم خودش را میراژ به خوبی از آب بیرون میکشد. طراحی یک شهر اسلامی در دوران عباسی به خوبی صورت گرفته و ما هم به عنوان مخاطبانی که به هر حال آشنایی خوبی با اتفاقات و فضای آن دوران داریم، بدون شک لذتی مضاعف از وقتگذرانی در این شهر خواهیم برد.
گرافیک بازی در سطح خوبی قرار دارد. گفتن این حرف در مورد بازیهای یوبیسافت طبیعی است چرا که همیشه بازیهای این شرکت از لحاظ بصری در سطحی استاندارد قرار دارند. مناظری زیبا در بغداد وجود دارد که از دیدن آنها لذت خواهید برد و از سوی دیگر، نورپردازی بازی واقعا تحسینبرانگیز است. حتی یک فیلتر نوستالژی با حال و هوای نسخه اول مجموعه هم برای افرادی که دوست دارند بازی را به آن شکل تجربه کنند طراحی شده که میتوان مورد استفاده قرار داد. با این حال، عملکرد گرافیکی بازی تحتالشعاع مشکلات فنی مختلف آن قرار گرفته است. نسخهای که پیکسل آرتس برای بررسی مورد استفاده قرار داده نسخه Xbox Series X بازی است که مشکلات فراوانی در زمینه نرخ فریم دارد. بازی در حالت پرفورمنس مدام با افت فریم مواجه است و مضاف بر این افت فریمها باید بحث پارگی تصویر یا Screen Tearing را هم در نظر گرفت که میتواند مخل اعصاب باشد. گلیچها هم که پای همیشگی بازیهای اساسینز کرید هستند و میراژ از این قائده مستثنی نیست.
از مشکلات فنی که گذر کنیم، باید گفت که بخش صوتی در فضاسازی خوب میراژ نقش به سزایی داشته است. بسیاری از شخصیتها صداگذاری جالبی دارند که میتوان ریشه خاورمیانهای را در لهجه آنها یافت. این مسئله چیز بدی نیست، چرا که اساسا عجیب خواهد بود که ساکنین بغداد انگلیسی را به شکلی که گویا زبان مادریشان است صحبت کنند! گاهی اوقات از کلماتی آشنا نیز در بازی استفاده میشود که حتی این هم چیز عجیب یا حتی جدیدی نیست و در نسخههای قبلی هم شاهد آن بودهایم. در این بین صداپیشگی کاراکتر روشن واقعا عالی است. از لهجه برخی بازیگران فرعی هم میتوان تشخیص داد که آنها عموما ایرانی – و نه عرب – بودهاند که باز با در نظر گرفتن محصول استودیوی بوردو بودن این بازی، چیز عجیبی به حساب میآید! شاید هم کار صداگذاری در کانادا انجام شده که در آن صورت، لهجه ایرانی بسیاری از بازیگران منطقی به نظر میرسد. از لحاظ موسیقی هم بازی سطح خوبی دارد و اگرچه در حد بهترینهای فرنچایز نیست، ولی همانطور که گفته شد در انتقال آن اتمسفر حاکم بر بغداد خوب عمل میکند.
اساسینز کرید میراژ برای خاطرهبازی هواداران قدیمی این فرنچایز ساخته شده و تمامی مواد اولیهای که نسخههای ابتدایی این مجموعه را ماندگار کردند، حداقل تا حدی، در خود دارد. بازی اگرچه المانهای نسخههای اخیر را هم در خود جای داده، ولی با پررنگتر بودن نقش پارکور و مخفیکاری در آن، یک تجربه منحصر به فرد است. اگرچه چند مشکل آزاردهنده نمیگذارد تا میراژ را بهترین نسخه چند سال اخیر سری اساسینز کرید معرفی کنیم، ولی بدون شک تجربه منحصر به فردی که این بازی از خود به جای میگذارد ارزش آن را دارد تا به سراغاش بروید و ماجراهای باسم، دزد خردهپایی که تبدیل به یک اساسین مهم میشود را از نزدیک تجربه کنید.
اساسینز کرید میراژ یک نامه عاشقانه به طرفداران قدیمی اساسینز کرید است و تمامی مواد اولیهای که نسخههای ابتدایی این مجموعه را ماندگار کردند، حداقل تا حدی، در خود دارد. بازی اگرچه المانهای نسخههای اخیر را هم در خود جای داده، ولی با پررنگتر بودن نقش پارکور و مخفیکاری در آن، یک تجربه منحصر به فرد است. اگرچه چند مشکل آزاردهنده نمیگذارد تا میراژ را بهترین نسخه چند سال اخیر سری اساسینز کرید معرفی کنیم، ولی بدون شک تجربه منحصر به فردی که این بازی از خود به جای میگذارد ارزش آن را دارد تا به سراغاش بروید و ماجراهای باسم، دزد خردهپایی که تبدیل به یک اساسین مهم میشود را از نزدیک تجربه کنید.
+ بازگشت به ریشهها با پررنگتر کردن مخفیکاری و پارکور
+ طراحی عالی بغداد، شهری شلوغ و پرتراکم
+ محتوای زیاد علیرغم کوتاهتر بودن بازی نسبت به قبل
- هوش مصنوعی بحثبرانگیز دشمنان
- مشکلات فنی قابلتوجه
ببخشید میتونم کل متن رو توی ویدیوی یوتیوب بخونم؟ اگر زکر منبغ کنم چی؟