باید اعتراف کرد که آواتار (Avatar) یکی از نامهای بزرگ و مورد احترام دنیای سرگرمی است و با توجه به موفقیت بیحد و حصر این فرنچایز در دنیای سینما، تقریبا کسی را نمیتوان یافت که تمایلی به آوردن آواتار به فرمهای دیگر سرگرمی نداشته باشد. شرکت یوبیسافت در بحبوحه بازیهای اورجینال خود، یک بار با آواتار شانس خود را برای آوردن این فرنچایز به دنیای بازیهای ویدیویی امتحان کرد. Avatar: The Game اما بازی خوبی نبود و نتوانست به اندازه فیلم، موفق ظاهر شود. حالا که دومین فیلم از مجموعه هم اکران شده و دوباره پس از سالها نام آواتار بیشتر به گوش میرسد، یوبیسافت بار دیگر، این بار با رویکردی متفاوت، تلاش کرده تا یک بازی بر اساس دنیای آواتار بسازد و حاصل Avatar: Frontiers of Pandora نام گرفته که اگرچه نسبت به بازی قبلی بسیار محصول قابلتوجهتری است، اما کماکان خالی از اشکال نیست. با بررسی Avatar: Frontiers of Pandora همراه پیکسل آرتس باشید.
در ابتدا باید به این نکته اشاره کرد که برای تجربه فرانتیرز آو پندورا، نیازی به تماشای فیلمهای مجموعه ندارید. طبیعتا اگر فیلمها را تماشا کرده باشید، بیشتر با دنیای پندورا، حال و هوای آن و ساکنین آن آشنایی دارید و این روی تجربه شما از بازی هم تاثیرگذار است، اما اگر هم فیلمها را ندیدهاید، مشکلی برای تجربه بازی نخواهید داشت. همین مسئله که شما فیلمها را تماشا کردهاید یا نه، تاثیر مهمی روی پیشنهاد کردن یا نکردن این بازی به شما دارد. در ادامه متن بیشتر در این مورد صحبت خواهیم کرد.
از همان ابتدا، متوجه شباهت عجیب و غریب فرانتیرز آو پندورا با دیگر بازیهای یوبیسافت، به خصوص سری Far Cry میشوید. این شباهت تا جایی است که حتی شاید فکر کنید این بازی را هم سازندگان فار کرای توسعه دادهاند، اما اینطور نیست. Avatar: Frontiers of Pandora دستپخت استودیوی Massive Entertainment است که آنها را با The Division میشناسیم. درست است که مدتهاست یوبیسافت به یک فرمول مطمئن برای توسعه بازیهای اکشن – ماجرایی خود که اپن ورلد هستند رسیده، اما کماکان این حجم از شباهت عجیب است و حتی نیازی هم نبود که از آن الگوهای همیشگی برای توسعه یک بازی در دل دنیای آواتار پیروی شود.
شباهتها از همان داستان و روایت شروع میشود. در فرانتیرز آو پندورا با یک ناوی (Na’vi) طرف هستیم که در کودکی توسط سازمان RDA ربوده شده و تحت آموزشهای نظامی مختلف قرار میگیرد. طی فعل و انفعالاتی، این کودکان بزرگ شده و در خطر نابودی توسط سازمان قرار میگیرند اما به هر نحوی است، زنده میمانند و پس از بیدار شدن از نوعی خواب مصنوعی، بالاخره موفق به فرار از دست RDA میشوند. حالا، وقت کمک به قبیله برای بیرون راندن RDA و حفظ منابع طبیعی پندورا فرا میرسد. همین خط داستانی هم با تمامی پیچیدگیهای خود، به مانند سری فار کرای است و اتفاقا همانقدر هم ساده روایت میشود. در واقع، بازی از لحاظ داستانی عملکردی کاملا متوسط دارد و خبری از پیچیدگیهای عجیب و غریب یا سیر داستانی خیرهکننده و زیبا نیست. داستان بازی صرفا یک چاشنی برای ادامه دادن مراحل اصلی است و اگر در همین حد به آن نگاه کنیم، با آن به مشکل خاصی برنمیخوریم.
وقتی به گیمپلی بازی مینگریم هم باز همان ردپای پررنگ فرنچایز فار کرای را در آن مشاهده میکنیم. فرانتیرز آو پندورا یک بازی اول شخص است و این یعنی تجربهای جدید برای استودیوی مسیو انترتینمنت که چند سال اخیر را حسابی سرگرم فرنچایز دیویژن، لوتر-شوتر سوم شخص یوبیسافت بوده. با این که میتوان گفت انتقال تجربه بین استودیوهای داخلی یوبیسافت به خوبی صورت میگیرد و به طور مثال گانپلی جذابی را در این بازی شاهد هستیم و این یعنی بازی به دام تجربه کم توسعهدهندگان در ژانر اول شخص نیفتاده، ولی کماکان همهچیز رنگ و بوی یک فار کرای دیگر را میدهد. بازی مبارزات سهمگین و جذابی دارد که در آن المان جابجایی نقشی پررنگ را ایفا میکند، درست مثل چیزی که در فار کرای هم تجربه کردهایم. حتی ساختار مراحل هم حال و هوایی شبیه به فرنچایز قدیمی یوبیسافت دارد. البته که به صورت کلی، تمام هرج و مرج موجود در مراحل مختلف آواتار به صورت کلی تجربه جالبی به شمار میآید، اما نوعی حس تکراری بودن در خود دارد و این قطعا به مذاق گیمرهایی که سالانه اکثر بازیهای روز را تجربه میکنند، خوش نخواهد آمد. تمام ماجراهای شما در پندورا، علیرغم جذابیتهای مختلف، نوعی حس تکراری بودن دارد. آواتار تجربه منحصر به فردی را برای مخاطب خلق نمیکند و این شاید بزرگترین نقطه ضعف بازی باشد.
البته، پندورایی که سازندگان خلق کردهاند، یک زمین بازی محشر را برای این بازی اکشن فراهم کرده است. گشت و گذار در پندورا با تمام زیباییهای آن، لذتبخش است. سازندگان به وضوح خیلی خوب فرنچایز آواتار را زیر نظر داشتهاند و در خلق یک دنیای پویا که گیمر مدام به اقصی نقاط آن سرک میکشد، سنگ تمام گذاشتهاند. حیات وحش پندورا، پوشش گیاهی آن و مواردی از این دست، همگی در بهترین وضعیت ممکن هستند و به نوعی شاید همین دنیای بازی، امضای اصلی آن باشد. هر چقدر که المانهای گیمپلی بازی تکراری به نظر برسند، دنیای آن منحصر به فرد، درگیرکننده و از لحاظ زیبایی، مدهوشکننده است. در کنار طراحی بسیار خوب دنیای بازی، باید در مورد سیستم حرکت بازی هم صحبت کرد که شما را قادر میسازد تا در این محیط بزرگ و زیبا، به راحتی جابهجا شوید. در واقع سیستم حرکت بازی و مکانیکهای وابسته به آن خیلی خوب از آب درآمدهاند و به همین جهت، وقتگذرانی در این جهان تبدیل به امری لذتبخش گشته است.
فرانتیرز آو پندورا یکی از زیباترین بازیهای نسل نهم است. چند سالی از شروع این نسل گذشته و شاید هنوز آنطور که باید و شاید با عناوینی کاملا نسل بعدی که از لحاظ بصری حرفهای زیادی برای گفتن دارند، مواجه نشدهایم. فرانتیرز آو پندورا اما این قاعده را تغییر داده است. با یک بازی بسیار خوشرنگ و لعاب طرف هستیم که همهچیز آن، به خصوص نورپردازی شگفتانگیزش شما را میخکوب میکند. جزئیات محیطها بسیار بالاست و با بافتهای بسیار باکیفیتی هم روبرو هستیم. مدلسازیها نیز در سطح بسیار خوبی قرار دارند. در مجموع، بار دیگر مسیو انترتینمنت نشان داده که موتور Snowdrop توانایی بالایی در تحت تاثیر قرار دادن مخاطبان دارد و فرانتیرز آو پندورا، حسابی انتظارات ما از نسخه بعدی دیویژن را نیز بالا میبرد. البته، باید اعتراف کرد که بازی از گزند مشکلات گرافیکی در امان نیست و به خصوص بحث ثابت نبودن نرخ فریم، میتواند آزاردهنده باشد. با این که بازی دو حالت گرافیکی قابل انتخاب دارد، ولی هر دو حالت، به خصوص حالت پرفورمنس که نرخ فریم ۶۰ را هدف گرفته باثبات عمل نمیکنند و افت فریم جزو مشکلات بازی به شمار میآید. از سوی دیگر، بازی از لحاظ موسیقی عملکرد بسیار خوبی دارد. کار پینار توپراک (Pinar Toprak) موسیقیدان نهچندان مطرح ترکتبار در ایجاد آدرنالین در گیمر تاثیر بهسزایی دارد و ضربآهنگ بازی به خوبی توسط موسیقیها به شما انتقال مییابد.
بدون شک Avatar: Frontiers of Pandora از لحاظ بصری یک بازی شگفتانگیز است. با این حال، همهچیز در ویژگیهای بصری بازی خلاصه نمیشود و خیلی اوقات، حس میکنید که مشغول به تجربه دیگر بازیهای یوبیسافت مثل Far Cry هستید. این مسئله، به خودی خود روی تجربه شما از این بازی تاثیر میگذارد و شاید تا حدی جلوی تبدیل شدن این عنوان به یک بازی به یاد ماندنی را میگیرد. به هر حال، اگر یوبیسافت تصمیم داشته باشد تا هنوز بر اساس آواتار بازی بسازد، تجربههای به دست آمده از این بازی میتواند به مسیو انترتینمنت کمک کند تا در تلاش بعدی، اثری شایستهتر را خلق کند.
بدون شک Avatar: Frontiers of Pandora از لحاظ بصری یک بازی شگفتانگیز است. با این حال، همهچیز در ویژگیهای بصری بازی خلاصه نمیشود و خیلی اوقات، حس میکنید که مشغول به تجربه دیگر بازیهای یوبیسافت مثل Far Cry هستید. این مسئله، به خودی خود روی تجربه شما از این بازی تاثیر میگذارد و شاید تا حدی جلوی تبدیل شدن این عنوان به یک بازی به یاد ماندنی را میگیرد. به هر حال، اگر یوبیسافت تصمیم داشته باشد تا هنوز بر اساس آواتار بازی بسازد، تجربههای به دست آمده از این بازی میتواند به مسیو انترتینمنت کمک کند تا در تلاش بعدی، اثری شایستهتر را خلق کند.
سیستم حرکتی روان و مطلوب
گرافیک فوقالعاده
افت فریم