همیشه نسخه بازسازی شده (ریمستر یا ریمیک) بازیهای ویدیویی مختلف، برایم جذابیت خاصی به همراه دارد و همواره با نگاه کردن به گذشته و خاطراتی که با آن عناوین ساختهام، حس خوب و شیرینی دریافت میکنم. این نسخه بازسازی شده میتواند بازسازی سطحی (در حد رزولوشن و نرخ فریم!) از یک بازی نه چندان به یادماندنی باشد یا یک بازسازی درست و حسابی و فکر شده از یکی از بهترین و خاطره انگیزترین عناوین ساخته شده در صنعت بازیهای ویدیویی. در هر صورت، عناوین ریمستر و ریمیک، میتوانند دو ویژگی بزرگ و قابل توجه داشته باشند؛ اولین نکته این است که خاطرات ما را از دورانی خاص زنده میکنند و حس خوبی به ما میدهند و دومین نکته، مشاهده پیشرفتهایی است که در نسخه بازسازی ایجاد شدهاند و باعث میشوند به مسیر طی شده، با چشم و بصیرت دیگری نگاه کنیم.
از آن جایی که در نسل و دورانی قرار داریم که بازیهای بازسازی شده و ریمستر، همیشه حرفی برای گفتن داشتهاند و حتی با وجود مطرح بودن فلسفه سود جویی شرکتهای ناشر، باز هم طرفداران بسیاری پیدا میکنند، به نوعی باید با این عناوین کنار بیاییم و آنها را در کنار بازیهای جدیدی که در هر سال عرضه میشوند، قرار دهیم. برخی مواقع، نسخه بازسازی شده یک عنوان، آن قدر فکر شده و با دید متفاوت ساخته میشود که شاید شباهت زیادی بین نسخه اصلی و نسخه بازسازی آن یافت نشود اما در برخی مواقع، سازندگان تنها از سخت افزار قدرتمند کنسولهای جدیدتر استفاده کرده و علاوه بر میزان وضوح و رزولوشن تصویر، نرخ فریم بازی خود را نیز بالاتر میبرند تا تجربهای بهتر به بازیبازان و طرفداران ارائه دهند. حال، در ماههای آخرِ نسلی که پر بود از بازیهای ریمستر و ریمیک خوب و به یادماندنی، شاهد عرضه دو بازی به یادماندنی از نسل هفتم کنسولها، به صورت بازسازی شده هستیم. بسته یا مجموعهی Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle که به مناسبت ده ساله شدن دو عدد از بهترین و به یادماندنیترین عناوین استودیوی پلاتینوم گیمز است، در حالی عرضه شد که طرفداران نینتندو و دارندگان کنسول نینتندو سوییچ، به شدت منتظر بازی Bayonetta 3 هستند اما از طرفی، افراد و بازیبازان دیگر میدانند که اولین نسخه از Bayonetta و البته بازی Vanquish، از جمله عناوین استودیوی پلاتینوم گیمز (Platinum Games) میباشند که شرکت نینتندو، دخل و تصرفی در آنها ندارد و با وجود شرکت سگا (Sega) به عنوان ناشر و صاحب امتیاز، این دو بازی به یادماندنی در دسته عناوینی قرار میگیرند که فرصت تجربه آنها روی کنسولهای پلیاستیشن ۴ و ایکسباکس وان فراهم میشود. چه چیزی از این بهتر؟
هر دو بازی Bayonetta و Vanquish برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ در غرب برای کنسولهای پلیاستیشن ۳ و ایکسباکس ۳۶۰ منتشر شدند. استودیوی پلاتینوم گیمز که از افراد نخبه و نابغه سابقِ شرکت کپکام (Capcom) تشکیل شده بودند و تیم اصلی آن را نامهای بزرگی چون آتسوشی اینابا (Atsushi Inaba)، شینجی میکامی (Shinji Mikami) و هیدکی کامیا (Hideki Kamiya) شکل میدادند، آمده بودند تا هنر و افکار منحصر به فرد خود را درون بازیهای ویدیویی تزریق کنند و عناوینی بسازند که عاشقانه آنها را دوست دارند. پلاتینوم گیمز حتی در دوره و زمانه کنونی و زمانی که سعی میکند به کارگردانان و طراحهای جوانتر نیز فرصت عرض اندام بدهد، باز هم مسیر موفقیت آمیزی را طی میکند. به عنوان مثال، به بازی Astral Chain نگاه کنید که در سال ۲۰۱۹ میلادی برای کنسول نینتندو سوییچ عرضه شد و به یکی از بهترین عناوین اکشن سال نیز بدل گشت.
از آن جایی که بازی Bayonetta زودتر از عنوان Vanquish وارد بازار شد، بد نیست ابتدا در مورد آن صحبت کنیم. Bayonetta دنیا و داستانی منحصر به فرد و در عین حال، کلیشهای دارد. از یک طرف، داستان بازی سعی میکند نبرد بین خیر و شر را با آوردن دنیاهای بهشت و جهنم، به تصویر بکشد و در طرف دیگر، این کار را به نحوی انجام میدهد که شاید نتوان نمونه آن را در اثر دیگری پیدا کرد. شخصیت اصلی بازی، یک جادوگر زیبا و ماهر به نام بایونتا است که به دلایل نامشخص، حافظه خود را از دست داده و حالا برای بازیابی آن و البته یافتن پاسخ سوالهای خود، باید سفری طول و دراز را در دنیاهای مختلف آغاز کند و چالشهای بسیاری را از پیش رو بردارد. داستان بازی در نوع خود، کلیشهای و تکراری به نظر میرسد و روی کاغذ، حرف خاصی برای گفتن ندارد اما کارگردانی فوقالعاده هیدکی کامیا و البته شخصیت پردازی کم نظیر شخصیت بایونتا، باعث شدهاند تا انتهای بازی، همیشه برای مشاهده اتفاق و واقعه بعدی، هیجان زده باشید و با لذت آن را دنبال کنید. شخصیت بایونتا که تقریبا تمام توجهها را در طول داستان به خود جلب میکند (چه از نظر ظاهری و چه از نظر ویژگیهای شخصیتی)، نمونه کامل یک پروتاگونیست با پتانسیل بالا است؛ جادوگری که تقریبا هر کاری از دستش برمیآید، سلاخی کردن دشمنان به او آرامش میدهد و با این که ذاتا بد و تبهکار نیست، اما هیچگاه در حد یک قدیس نیز ظاهر نمیشود. در واقع وجوه شخصیتی بایونتا، بزرگترین نقطه قوت بازی در زمینه روایت داستان است.
با این حال، کمتر کسی بازی Bayonetta را به خاطر داستان و روایت آن به خاطر میآورد! Bayonetta به معنای واقعی کلمه، یک اکشن تمام عیار است. سازندگان ماهر استودیوی پلاتینوم گیمز، با تمام تواناییها و مهارت خود، سیستم مبارزات و اکشنی را خلق کردهاند که هر سکانس مبارزه و درگیری در بازی نه تنها تکراری نمیشود، بلکه به شکل شگفت انگیزی لذت بخش و هیجان انگیز جلوه میکند. در واقع بازی Bayonetta (به همراه دیگر عناوین استودیوی پلاتینوم گیمز) باعث شدهاند که هماکنون به این استودیو، «استادان اکشن ساز» بگوییم و استانداردهایی که افراد این استودیو برای ساخت عناوین اکشن Hack and Slash خلق کردهاند را برتر از هر چیز دیگری بدانیم. بخش عمده گیمپلی بازی Bayonetta به مبارزه با فرشتهها و شیاطین مختلف و متنوع اختصاص دارد که معمولا در انتهای هر مرحله یا هر فصل، با یک باس یا غول آخر فوقالعاده تکمیل میگردد. در مبارزات بازی Bayonetta، زمان بندی برای جاخالی دادن یا Dodge کردن و البته ساختن کمبوها یا چند ضربهای متنوع و قدرتمند، حرف اول را میزنند و برای شکست دادن دشمنان سریع و باهوش بازی، باید در این دو زمینه مهارت خوبی کسب کنید. ریتم تند مراحل و مبارزات بازی در برخی از مواقع شما را به معنی واقعی کلمه دیوانه میکند و آن قدر درون جو مبارزه، نوع چند ضربی که ساختید و واکنش و بررسی رفتار دشمنان غرق میشوید که تنها پایان یافتن سکانس مبارزه میتواند شما را به دنیای واقعی بازگرداند!
در طرف دیگر میدان، بازی Vanquish قرار میگیرد که بخش دومِ مجموعه یا بستهی Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle محسوب میشود. Vanquish که به وسیله شینجی میکامی سرشناس و افسانهای کارگردانی شده، باز هم یک اکشن هیجان انگیز و فوقالعاده است اما این بار دیگر با یک اکشن Hack and Slash طرف نیستیم بلکه با یک شوتر سوم شخص مواجه میشویم. اگر یادتان باشد، میکامی بر سر ساخت بازی به یادماندنی و افسانهای Resident Evil 4، با معرفی زاویه دوربین روی شانه، نه تنها تحولی را درون سری و مجموعهی Resident Evil به وجود آورد، بلکه به نوعی مسیر عناوین سوم شخص را تعیین کرد. پس از گذشت چند سال از زمان ساخت و عرضه آن بازی افسانهای، حال میکامی این بار در استودیوی پلاتینوم گیمز، شوتر سوم شخصی را خلق کرده که باز هم خلاقیتهای بسیاری دارد و استانداردهای جدیدی را برای این سبک معرفی میکند. سیستم تیراندازی خاص و سریع، مکانیکهای منحصر به فرد گیمپلی (مانند مکانیک Sliding Boost)، عناصر Beat’em Up و… سبب شده بودند بازی Vanquish به یک تجربه اجباری برای طرفداران عناوین اکشن تبدیل شود.
داستان بازی Vanquish در آیندهای نزدیک رخ میدهد و نشان دهنده زمانی است که افزایش چشمگیر جمعیت در سطح جهان سبب شده تا منابع به سختی در اختیار هر کشور قرار بگیرند. همین موضوع باعث شده تا کشوری توسعه یافته مانند ایالات متحده آمریکا، برای تامین انرژی و منابع مورد نیاز خود از فرستندههای مایکرویو خورشیدی استفاده نماید. مشکل از جایی آغاز میشود که روسیه و دولت این کشور، علیه ایالات متحده دست به حرکتی بزرگ میزند و با حمله نظامی به این کشور، سعی دارد فرستنده انرژی آمریکا را نابود و در نتیجه، دولت و مردم ایالات متحده را تسلیم خود کند. حال، بازیباز در نقش یک سرباز خبره به نام Sam و ارتشی بزرگ و پیشرفته به مقابله با نیروهای روسی میپردازد. همان طور که مشاهده میکنید، داستان بازی به طرز نه چندان غافلگیر کنندهای، کلیشهای و تکراری است و حتی روایت آن نیز نمیتواند شما را آن طور که باید و شاید جذب کند اما باز هم میتوان گفت که گیمپلی و اکشن برای استودیوی پلاتینوم گیمز، مهمترین عامل بوده و بیشترِ تمرکز آنها روی این بخش گذاشته میشود. لباس نظامی خاص و منحصر به فردی که Sam در طول بازی به تن میکند، قابلیتهای فراوانی را به بازیباز میدهد. این لباس پیشرفته، علاوه بر این که نقش یک حفاظ را برای Sam ایفا نموده، به او قدرتهای متنوعی میدهد که پیشروی در بازی را برای مخاطبان جذاب میسازد. به عنوان مثال، قابلیت AR Mode که به طرق مختلفی باعث آهسته شدن زمان و برتری دادن به بازیباز خواهد شد، از حمله عناصر و مکانیکهایی هستند که گیمپلی بازی Vanquish را به شدت جذاب ساختهاند.
در میان عناوین استودیوی پلاتینوم گیمز، شاید کمتر بازیهای شوتر را مشاهده کنیم و بیشتر شاهد اکشنهای Hack and Slash ممتاز و به یادماندنی هستیم اما نکته جالب در مورد عنوانی مانند Vanquish این است که این بازی نیز با وجود شوتر بودن، ارتباط مستقیمی با عناوین دیگر، مانند Bayonetta دارد. شاید در هنگام تجربه بازی Vanquish، گاهی اوقات حس میکنیم حتی با همان اسلحه و از راه دور، در حال قلع و قمع کردن دشمنان هستیم و ذاتِ بازی، همان اکشن دیوانه واری است که در عناوین Hack and Slash این استودیو مشاهده میکنیم. این حس شگفت انگیز که تقریبا در تمامی عناوین استودیوی پلاتینوم گیمز وجود دارد، به کار آنها ارزش و اعتبار بسیاری میدهد.
عرضه یک بسته و مجموعه بازسازی شده به نام Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle در ابتدای سال ۲۰۲۰، قطعا یک حرکت مثبت از سوی پلاتینوم گیمز و سگا محسوب میشود. تجربه این عناوین اکشن و هیجان انگیز حالا با جلوههای بصری بهتر و نرخ فریم بالاتر، میتواند حال هر کسی را جا بیاورد اما با این حال، نمیتوان از نکاتی در همین مورد چشم پوشی کرد. Bayonetta و Vanquish به خودی خود، عناوین ممتاز و خوبی هستند که به خاطر تمام نوآوریها و عناصر برجستهشان، به خوبی نیز عمر کردهاند اما به نظر میرسد مجموعه Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle میتوانست خیلی بهتر از این باشد. این مجموعه به جرئت، هیچ چیز جدیدی را به این دو بازی به یادماندنی اضافه نمیکند و عملا هیچ نکته برجستهای در خود ندارد. اگر از استیل بوک و آیتمهای نسخه فیزیکی بازی صرف نظر کنیم و تمرکز خود را تنها روی محتوای این بسته یا مجموعه قرار دهیم، خیلی راحت میتوان دید که این عناوین دقیقا همان بازیهای ۱۰ سال گذشته هستند و حتی به موتور گرافیکی جدیدتر و پیشرفتهتری نیز انتقال داده نشدهاند.
شاید بزرگترین نقطه قوت Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle این باشد که با استفاده از کنسولهای میان نسلی سونی و مایکروسافت، یعنی پلیاستیشن ۴ پرو و ایکسباکس وان ایکس، میتوان این دو عنوان را با رزولوشن 4K و نرخ فریم ۶۰ بر ثانیه تجربه کرد که نمونه آن را پیش از این، به غیر از نسخه رایانههای شخصی Bayonetta، مشاهده نکرده بودیم و تجربهای خوب و کامل را برایمان به ارمغان میآورد. با این حال، به هیچ وجه نمیتوان Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle را در کنار عناوین یا مجموعههای ریمستر یا ریمیک برتر در این نسل قرار داد و از این بسته به عنوان یک اثر قابل توجه نام برد. اگر تا به حال دو بازی Bayonetta و Vanquish را تجربه نکردهاید، بستهی Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle قطعا میتواند یک راه فوقالعاده برای انجام این کار باشد اما اگر این عناوین را در گذشته و روی پلتفرمهای دیگر تجربه کردهاید، بسته و مجموعه بازسازی شدهی جدید، نکته یا محتوای خاصی را برایتان به ارمغان نمیآورد. با تمام این تفاسیر، وجود دو نام بایونتا و ونکوییش در نسل هشتم و روی کنسولهای پلیاستیشن ۴ و ایکسباکس وان، به نوعی خوشحال کننده و شادی آور است.
اگر تا به حال دو بازی Bayonetta و Vanquish را تجربه نکردهاید، بستهی Bayonetta & Vanquish 10th Anniversary Bundle قطعا میتواند یک راه فوقالعاده برای انجام این کار باشد اما اگر این عناوین را در گذشته و روی پلتفرمهای دیگر تجربه کردهاید، بسته و مجموعه بازسازی شدهی جدید، نکته یا محتوای خاصی را برایتان به ارمغان نمیآورد. با تمام این تفاسیر، وجود دو نام بایونتا و ونکوییش در نسل هشتم و برروی کنسولهای پلیاستیشن 4 و ایکسباکس وان، به نوعی خوشحال کننده و شادی آور است.