مرز بین یک بازی خوب و یک بازی بد چیست؟ چه اتفاقی میافتد که یک بازی وقتی ایدههای جالبی دارد، نمیتواند از آنها استفاده کند و در منجلاب شکست فرو میرود؟ در طول تجربهی Generation Zero (که از این پس آن را GZ خطاب میکنیم) بارها متوجه ایدههایی بودم که به خودی خود جذابیت داشتند و میتوانستند یک بازی را تبدیل به عنوانی موفق کنند، ولی در نهایت GZ بهمانند یک پارچ آب سرد بود و یکی از ناامیدکنندهترین و ضعیفترین بازیهای سال ۲۰۱۹. بازی در جای جای خود پتانسیل بالایی دارد، ولی اجرای نادرست ایدههای جذاب باعث شده تا خروجی نهایی هم نتواند حرف چندانی برای گفتن داشته باشد. рефинансирование кредитов других банков онлайн заявка
Avalanche Studios را بیشتر بهخاطر سری Just Cause میشناسیم، البته اثر معروف دیگری که در کارنامهی این استودیو به چشم میخورد نیز Mad Max است. برای ساخت یک پروژه جدید و مستقل، آنها سوئد و دههی ۸۰ میلادی را انتخاب کردهاند. در GZ ما در سوئد دههی ۸۰ به جنگ با رباتهایی میپردازیم که از خود بیخود شدهاند و بر خلاف برنامهریزیهای اولیهشان، تبدیل به یک خطر جدی برای بشریت شدهاند و این معضل یک فضای نسبتا آخرالزمانی را به وجود آورده است. شخصیتی که شما خلق میکنید در این دنیای موحش باید به فکر پیدا کردن بقیهی بازماندگان باشد. داستان بازی همینقدر کلیشهای است و روایت آن هم دردی از آن دوا نمیکند. در حقیقت، داستان و روایت بازی چیزی نیست که بخواهید به آن دل ببندید و بتواند شما را مشتاق به ادامه دادن بازی کند. در حالی که انتظار میرفت به لطف ستینگ و کانسپت جذاب، بازی از لحاظ داستانی بتواند حرفهایی برای گفتن داشته باشد ولی به مانند دیگر بازیهای آوالانچ، از کنار آن راحت گذشته شده و نمیتوان از آن تعریف و تمجید خاصی کرد. با این حساب، شاید شما فکر کنید که گیمپلی بازی است که به آن کمک میکند نام خود را بر سر زبان بیندازد، ولی باز هم در اشتباه هستید!
در واقع GZ یک بازی کوآپ محور است، چیزی که شاید شما را به یاد نمونههای معروفی چون Left 4 Dead بیندازد. سازندگان تلاش کردهاند تا برای بازی یک هویت مستقل تعریف کنند و نشان دهند که بازی آنها یک کلون روباتی از عناوین مطرح نیست. بازی الهامگیریهای زیادی از خوبهای این سبک داشته و تقریبا در جای جای آن میتوانید عناصر آشنای عناوین PvE محور را پیدا کنید. این به خودی خود یک اشکال نیست و اتفاقا بازنویسی درست ایدههای جاافتاده در کنار تالیف یک سری ایدهی نو، میتواند یک بازی را از صرفا خوب بودن به ماندگاری برساند. با این حال، شاهد رخ دادن هیچ کدام از این اتفاقات در GZ نیستیم. بازی در حالی آغاز میشود که در ابتدا، شما از آن خوشتان میآید. طراحی خوب محیطها و اتمسفر جالب سوئد در این عنوان، به شما نوید یک بازی خوب را میدهد. شما به یک ساختمان میروید و لوت میکنید، و دقیقا مقداری آنطرفتر، باید از یک ماشین پلیس مهمات اولیه را برای اسلحهی اول خود بردارید. درست وقتی این کار را میکنید روباتها به سمت شما میآیند و جهنم شروع میشود. مگر میتوان بهصورت تکنفره از پس آنها خصوصا وقتی که چند تا از آنها متوجه حضور شما در منطقه میشوند برآمد؟ با یکی – دو ضربه شما باید از بستهی کمکهای اولیهی خود استفاده کنید که خودش زمان میگیرد و به شما اجازه نمیدهد تا بتوانید به آنها شلیک کنید. آنها بهشدت رفتار تهاجمی دارند و مقابله با آنها به صورت تکنفره، بعضی اوقات غیرممکن بهنظر میرسد و نیازمند بارها و بارها تلاش است.
طراحی مراحل بازی هم تعریف آنچنانی ندارد. در اکثر مواقع شما باید بین دو نقطه جابجا شوید و در این راه، هرچه روبات در سر راه دیدید را نابود کنید. مراحل نهچندان جذاب بازی اگرچه دست شما را برای نحوهی پیشروی و انتخاب مسیر باز میگذارند، ولی باز هم در خود ایرادات مضحکی مثل عدم نمایش نقطهای که شما باید به آن بروید و مواردی از این دست دارند. باگهای متعدد بازی را هم به این مسئله اضافه کنید تا متوجه شوید که در بعضی لحظات، GZ چقدر میتواند ضعیف و اعصاب خرد کن عمل کند. در این بین اگر چند نفر شما را همراهی کنند، بازی وضعیت بهتری پیدا میکند. البته، بهتر است به سراغ دوستان خود بروید چرا که در طول چندین باری که تلاش کردم بازی را به صورت چندنفره پیش ببرم، همواره در تیمی قرار گرفتم که یا افراد ترول در آن حضور داشتند، یا افرادی که کنترلر را به گوشهای پرتاب کرده بودند و اصلا بازی نمیکردند و در گوشهی دیگری از نقشه، مثل یک مجسمه ایستاده بودند! چنین مسائلی واقعا میتواند هر کسی را از GZ فراری دهد. بعید میدانم که در آینده هم تغییری در این روند ایجاد شود و بنیان بازی آن قدری سست است که بعید است به این راحتیها بتوان آن را از این منجلاب بیرون کشید.
گفتیم که محیطهای بازی جذاب است و آن حس ایزوله بودن در یک دنیای آخرالزمانی تا حدی به شما منتقل میشود. با اینکه بازی از لحاظ بصری جذابیت دارد، ولی طراحی داخلی و خارجی اکثر ساختمانها شبیه به یکدیگر است. این مشکل زمانی حادتر میشود که میبینیم اساسا دنیای بازی به جز همین ساختمانها بسیار خالی است و شخصیتهای چندانی هم در آن وجود ندارد. مکانهای بازی به همین ساختمانها محدود میشود که آن قدری تکراری هستند که مدام این حس که قبلا چنین چیزی را دیدهاید، همراه شماست. گفتیم که بازی باگهای مختلفی هم دارد و در بازی به باگهای آن برخورد میکنید که اعصابخردکن، خندهدار و عجیب هستند. از لحاظ صوتی هم بازی عملکرد خوبی دارد و بیشتر شما را به جو بازی فرو میبرد.
برای دوست داشتن GZ باید تلاش زیادی کنید و در نهایت هم احتمالا ناموفق باقی خواهید ماند. بازی اگرچه نویدبخش یک اثر جذاب و ماندگار داشت که میشد با آن ساعتها سرگرم شد، ولی الآن نسخهی عرضه شده از آن از مشکلات و نواقص متعددی رنج میبرد و همین قضیه باعث میشود تا نتوان آن را به کسی توصیه کرد. شاید روزی وضعیت بازی بهتر شود، کسی نمیداند ولی چیزی که معلوم است، دید اشتباهی آوالانچ به یک بازی PvE محور است.
برای دوست داشتن GZ باید تلاش زیادی کنید و در نهایت هم احتمالا ناموفق باقی خواهید ماند. بازی اگرچه نویدبخش یک اثر جذاب و ماندگار داشت که میشد با آن ساعتها سرگرم شد، ولی الآن نسخهی عرضه شده از آن از مشکلات و نواقص متعددی رنج میبرد و همین قضیه باعث میشود تا نتوان آن را به کسی توصیه کرد. شاید روزی وضعیت بازی بهتر شود، کسی نمیداند ولی چیزی که معلوم است، دید اشتباهی آوالانچ به یک بازی PvE محور است.