در باب نوستالژی، گیمرها همیشه کولهباری سنگین همراه دارند. کولهباری که پر است از آثار شیرین که در کودکی و نوجوانی زمانهای زیادی را پای آنها عشق کردیم. گاه که به عقب برمیگردیم و برخی از آن آثار را مرور میکنیم، متوجه میشویم که صرفاً با بازیهای معمولی و بعضاً ضعیفی خاطره داریم و همین خاطره است که ضعفهایشان را برایمان میپوشاند تا بدون درگیر شدن با مسائل گوناگون، از آنها لذت ببریم. از جملهی به یادماندنیترینها که تقریباً همه ما پای سیستمهایمان تجربه کردیم، همسایهی جهنمی بود. با پیکسل آرتس همراه باشید تا مروری بر بازگشت همسایهی جهنمی از جهنم در قالب Neighbours Back From Hell داشته باشیم.
شاید در اول کلام بهتر است این را بگویم که، پس از گذشت ۱۷ سال از انتشار این دو نسخه از بازی و تمام خاطراتی که با آن داریم، بهتر بود سازندگان به جای نسخهی ریمسترد، به ساخت دنبالهای برای آن فکر میکردند. خوشبختانه این مجموعه خالی از پتانسیل نیست و سیستم بازی به راحتی بستر مناسب برای مکانهای جدید، شخصیتهای جدید، المانهای جدید در گیمپلی و… را فراهم مینماید. البته اینکه پس از گذشت این همه سال بتوانیم یک عنوان نوستالژیک را روی کنسولهای حال حاضر با وضع بصری بهبود یافته بازی کنیم هم جذابیت خود را دارد.
وقتی دوباره کنترل وودی (Woody) را در Neighbours Back From Hell به دست میگیرید تا اعصاب و روان آقای همسایه را خراب کنید، با دژاووی لذتبخشی از کودکی و نوجوانیتان مواجه میشوید. کنترل بازی برای تجربه در کنسولها و کنترلر اختصاصی شده و به جای حالت Point & Click، کنترل وودی کاملاً به عهدهی خودتان است. داستان بازی، همان حکایت قدیمی و ساده است. وودی همسایهای پر سر و صدا و بیفرهنگ دارد که شدیداً او را آزار میدهد. پس تصمیم میگیرد برای انتقام از او، از یک برنامهی تلویزیونی دعوت کند تا در حالی که آقای همسایه را به ستوه میآورد، از او تصویربرداری کنند و به همین ترتیب بازیکن در قسمتهای مختلف این برنامه نقش وودی را ایفا میکند. کنترل جدید تقریباً بهتر از گذشته است و مواقعی که باید زمانبندیتان بسیار دقیق و هماهنگ با همسایه باشد، تأثیرش را حس خواهید کرد. مراحل نکتهی اساسی و جدیدی نسبت به گذشته ندارند و یکی از نکاتی که در دو فصل ابتدایی ممکن است توی ذوق بزند، ترفندهایی است که بارها در مراحل تکرار میشوند و حتی بازی به خودش زحمت نمیدهد که آنها را در یک قالب جدید یا با آیتمهای جدید ارائه دهد. رویدادها در لحظه اتفاق نمیفتند و همین قضیه میتواند از هیجان بازی بکاهد، چون هر زمان که چیزی را از دست دهید فقط میتوانید منتظر فرصت بعدی بنشینید، تا بار دیگر آن را اجرا کنید. اگر کارهای آقای همسایه بدون ترتیب خاص و به صورت اتفاقی انجام میشدند، چالش خوبی به وجود میآمد و دیگر حوصلهتان هنگام صبر کردن برای گذاشتن تله سر نمیرفت. همینطور سازندگان میتوانستند درجات سختی نیز اضافه کنند که در نتیجهی آن مثلاً سرعت جابهجایی همسایه میان محیطها بیشتر شود.
طراحی محیطها در Neighbours Back From Hell به خوبی صورت گرفته است و با پیشروی بازی گستردهتر هم میشوند. در دو فصل اول که در خانهی آقای همسایه جریان دارند، بازی به خوبی از یک چیدمان و سناریوی ساده شروع میکند و به مرور با درگیر کردن اتاقهای دیگر و اضافه کردن برخی عوامل و موانع، تجربهتان را پیچیدهتر میکند. دامنهی حرکات آقای همسایه گستردهتر شده و با گذشت مراحل، دیگر در هیچ یک از بخشهای محیط در امان نخواهید بود و آقای همسایه از تمام آنها عبور میکند. بلاهایی که سر آقای همسایه میآورید عمدتاً خلاقانه و باحال هستند و این وظیفه به عهدهی شماست که آیتمها را از محیط جمعآوری کرده و نتیجه بگیرید که کجا باید آنها را استفاده کنید. در همین راستا با بخشهای بامزهای مواجه خواهید شد که لجظات جالبی را خلق میکنند. گاهی برای برداشتن برخی آیتمها باید یک مینیگیم انجام دهید، گاهی باید مراقب باشید که سگ یا طوطی آقای همسایه را خبردار نکنید و با موانعی از این دست، بازی سعی میکند مسیرتان از یکنواختی دربیاورد. البته پاداش خاصی برای اینکه ترفندها منظم و به ترتیب، طوری که آقای همسایه آه از نهادش بلند شود، در نظر گرفته نشده و بهتر بود برای چنین موردی به بازیکنان انگیزه داده شود.
نیمهی دوم Neighbours Back From Hell، علیالخصوص فصل پایانی، واقعاً چالشبرانگیز است. علاوه بر خود آقای همسایه، مادر او نیز به یکی از افرادی که نباید شما را ببیند اضافه میشود. این دو دائماً بین بخشهای مختلف محیط جابهجا میشوند و باید خیلی دقیق زمانبندی کنید که گیرشان نیفتید. همینطور استفاده از آیتمها پیچیدهتر میشود و باید واقعاً دقت و تلاش زیادی کنید تا متوجه شوید چه آیتمی مربوط به کدام بخش است. حتی گاهی دو آیتم باید در ترکیب با یکدیگر استفاده شوند، و یا در یک موقعیت خاص در کنار هم یک مصیبت اضافهتر برای آقای همسایه خلق کنند. تنوع محیطها نیز واقعاً در سطح خوبی قرار دارد و علاوه بر خانهی آقای همسایه که خود به مرور گستردهتر میشود، در تعطیلات آقای همسایه که در کشتی، چین، هند و مکزیک جریان دارد نیز دست از سر آقای همسایه برنخواهید داشت.
البته انتظار نداشته باشید که آزار دادنِ آقای همسایه تا پایان جذابیتش را حفظ کند. از ابتدا تا انتهای بازی، فقط در حال انجام یک کار ثابت هستید و افزایش چالش فقط سبب خستهکننده شدن بازی میشود، چرا که کلیت بازی فقط و فقط روی یک چیز تأکید میکند و تکرار بیش از اندازهی آن، سبب میشود تا در آخر جذابیتش را از دست بدهد. انیمیشنهای بازی نیز دیگر منقصی شدهاند و از این بابت ممکن است کمی توی ذوقتان بزنند. به نظر بهتر بود سازندگان دستی به سر و روی انیمیشنهای بازی بکشند تا تجربهای روانتر و حداقل در حد نسل ارائه دهند. البته سبک گرافیکی بازی که مشابه انیمیشنهای استاپموشن قرن ۲۰ است، همچنان جذابیت دارد و حس و حال منحصربفردی را منتقل میکند، به خصوص اینکه حس و حال بازی مانند برنامههای سیتکام دهه ۲۰۰۰ است و اتمسفر نوستالژیک به همراه موسیقی جذاب (اما نه چندان متنوع)، به خوبی بر دل مخاطب مینشیند.
طبیعتاً Neighbours Back From Hell در قالب یک تجربه استراتژی-ماجراجویی کوتاهِ ۱۵ دلاری ارزش قیمتش را دارد، اما اینکه قرار است به مذاقتان خوش بیاید یا خیر، موضوع قطعیی نیست.
بازی Neighbours Back From Hell از جمله شیرینترین تجدید دیدارها با گذشته است. مجموعهای کوتاه، که با قیمتی 15 دلاری، شما را ساعاتی در خاطراتتان غرق میکند. با این حال اگر قبلاً این بازی را تجربه نکردهاید، بعید میدانم اکنون در سال 2020 بتوانید آنطور که باید از آن لذت ببرید. انیمیشنهای منسوخشده، تکراری شدن در برخی نقاط و روند قابلپیشبینی، میتوانند تجربهتان را خدشهدار کنند و از Neighbours Back From Hell یک تجربهی نهچندان خوب بسازند. سخن را کوتاه کنم؛ اگر با این بازی خاطره دارید، حتماً ارزش 15 دلار را خواهد داشت.

+ استایل گرافیکی استاپموشنِ منحصربفرد که هنوز هم جذاب است
+ کنترل اختصاصیشده برای کنسولها
- انیمیشنهای خشک و منسوخشده
- بهرهگیری از برخی ترفندهای تکراری در چند اپیزود
- بازی انگیزهای برای صد درصد کامل کردنِ مراحل به شما نمیدهد