نقد و بررسی

بررسی بازی Starfield

فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم

در تنهایی خودخواسته‌تان در دورترین سیاره کهکشان راه شیری نشسته‌اید و طلوع آفتابی را تماشا می‌کنید که شاید تا صدها سال دیگر کسی جز شما چشمش هم به آن نخورد. موسیقی به آرامی اوج می‌گیرد و متوجه اوپرایی می‌شوید که حرکت منظم ستارگان را در پی دارد؛ همانجا تصمیم می‌گیرید تا آخر عمرتان در گوشه دنج و خلوت خود بمانید و کاری به کار دنیا، جنگ‌های میان‌ستاره‌ای و درگیری‌های سیاسی نداشته باشید. یا شاید هم نه؛ شاید وقتی به ظلمات فضا خیره می‌شوید و فضا هم به شما خیره می‌شود، روح ماجراجویتان مشتاق‌تر از همیشه بخواهد به هزاران سوال بدون جواب بشریت پاسخ دهد، نظم و آرامش، یا تباهی و نابودی را به کهکشان بیاورد و طوری تاریخ‌سازی کند که مردم کهکشان جز با حیرت از او سخن نگویند. تصمیم‌تان هر چه که باشد، Starfield به آن احترام می‌گذارد و اجازه می‌دهد خالق داستان خودتان باشید، داستانی که هم راوی و هم قهرمانش خودتان هستید و آزادید هر طور که خواستید به چرخش ستارگان جواب دهید. همینجاست که می‌فهمید استارفیلد بازگشت همان آتشی است که بتسدا سال‌ها پیش روشنش کرده بود، آتشی که حال به وسعت یک کهکشان می‌سوزد.

بسیاری باور دارند بزرگترین موفقیت بتسدا در سال ۲۰۱۱ با اسکایریم بوده، برخی هم معتقدند که فالوت ۴ (۲۰۱۵) توانسته انتظارات را بر آورده کند و تعداد زیادی از عملکرد فالوت ۷۶ در زمان عرضه راضی نبودند، هر سرمایه‌دار معمولی‌ای در چنین شرایطی کارت‌های مطمئنش را رو می‌کند و برای مثال با بازگرداندن یکی از فرنچایزهای محبوب خود، کاری می‌کند که ارزش سهامش دوباره بالا برود و خطری متوجه کار و کاسبی‌اش نباشد؛ اما خوشبختانه بتسدا نه تنها نقش آن سرمایه‌دار معمولی را ایفا نکرده، بلکه مثل یک قمارباز که تمام دارایی‌اش را روی میز می‌گذارد، فرنچایزهای محبوب و دوست‌داشتنی‌اش را کنار گذاشته و تصمیم گرفته یک محصول کاملا جدید خلق کند، محصولی که سرنوشت و آینده استودیو را در دستانش دارد و می‌تواند عامل نجات و بازگشت استودیو به اوج، یا دلیل سقوط و از دست رفتنش باشد؛ اما استارفیلد کدام است؟ همان بازی‌ای که نوید بازگشت بتسدا به عرضه رقابت را می‌دهد، یا یک شکست ناامیدکننده؟ در نقد و بررسی این عنوان در پیکسل آرتس به واکاوی این قضیه می‌پردازیم.

اولین چیزی که حین شروع استارفیلد متوجه‌اش خواهید شد حضور همان DNA معروف و قدیمی بتسدا در بازی است. با اینکه دیگر در یک جهان فانتزی با اژدهایان و جادوگرها، یا دنیایی که با بمب اتم نابود شده حضور ندارید، اما می‌توانید از کوچک‌ترین جزئیات تا بزرگ‌ترین آنها بفهمید که خدایان این جهان هم همان‌هایی هستند که صدها ساعت در اسکایریم و فالوت ۴ سرگرم‌تان کردند. بازی مثل دیگر آثار این استودیو مقدمه کوتاهی تا مرحله خلق شخصیت فراهم می‌کند و نمایی کلی از وضعیتی که دارید ارائه می‌کند: یک معدنچی روزمزد که باید به استخراج مواد معدنی درون یک غار مشغول شود. همه چیز عادی است تا اینکه در اعماق معدن با شیء عجیب اما مشخصا دست‌سازی رو به رو می‌شوید که با هر چیز دیگری که در اطراف‌تان می‌بینید تفاوت دارد. برداشتن شیء ناشناخته با مکاشفه‌ای همراه است که تصاویر مبهمی از کهکشان با خود به دنبال دارد. شخصیت اصلی بیهوش می‌شود و بعد از بیدار شدن، بازی شروع می‌شود.

بگذارید همین ابتدای کار خیال‌تان را راحت کنم: اگر فکر می‌کنید شخصی سازی کاراکتر در فالوت ۴ خوب بود، باید استارفیلد را ببینید. خلق شخصیت کاملا در دستان خودتان است و می‌توانید هر طور که خواستید کاراکتر مدنظرتان را بسازید. گزینه‌های موجود برای تنظیم و طراحی ظاهر کاراکتر آنقدر زیاد هستند که امکان درست کردن شخصیت‌هایی را می‌دهند که برخلاف بسیاری عناوین مشابه، ظاهرتان صرفا شبیه یکی از NPCهای خود بازی نباشد و چیزی کاملا منحصر به‌فرد بسازید که در تمام کهکشان تک است. اما این فقط ظاهر کاراکتر نیست که قابل شخصی سازی است، چرا که استارفیلد به بازیکن اجاره می‌دهد که تاریخچه و ویژگی‌های غیرفیزیکی کاراکترش را هم مشخص کند.

در اسکایریم دیدیم که هر نژاد، خصوصیات مربوط به خود را داشت که دیگر نژادها از آن محروم بودند، در فالوت ۴ هم می‌توانستید امتیازات S.P.E.C.I.A.L خود را تعیین کنید که باعث می‌شد بیلد دلخواه‌تان را بسازید، اما استارفیلد برای عمیق‌تر ساختن بخش نقش‌آفرینی تصمیم گرفته که traitها را هم وارد بازی کند و اجازه دهد که با انتخاب موارد مورد علاقه‌تان، پیش زمینه‌ای برای کاراکترتان بسازید و از همان ابتدا، راوی داستان خود باشید. ویژگی‌ها و traitها از تنوع جذابی برخوردارند و به راحتی کاری می‌کنند که همان لحظه تصمیم می‌گیرید بعدا هم سراغ بازی بیایید و در یک save کاملا جدید، شخصیتی کاملا متفاوت خلق کنید تا تجربه جدیدی از استارفیلد به دست آورید. خوشبختانه در طول کل بازی (چه داستان اصلی و چه ماموریت‌های فرعی) تاثیر ویژگی‌هایی که انتخاب کرده‌اید را خواهید دید و به این نتیجه خواهید رسید که بازی صرفا نقاب نقش آفرینی به صورت نداشته و برای طراحی مسیرهای متفاوت برای هر بازیکن، راهی جداگانه خلق کرده.

 

بررسی بازی Resident Evil 4 Remake
خواندن

نکته جالب ماجرا اینجاست که شخصیت‌های همراه که توسط خود بازی کنترل می‌شوند هم هر یک ویژگی‌های مخصوصی دارند که مجددا روی تجربه شما از کلیت بازی تاثیر خواهند گذاشت. برای مثال اگر خدمه سفینه خود را پر از افرادی کنید که تماما به آرایش دفاعی اعتقاد دارند و در این زمینه به مهارت دست پیدا کرده‌اند، احتمال اینکه در نبردهای فضایی آسیب ببینید و سفینه‌تان منفجر شود بسیار کم خواهد شد؛ یا اگر همراه‌تان در دیپلماسی و مذاکره حرفه‌ای باشد، در میانه دیالوگ‌هایی که با دیگر کاراکترها دارید می‌توانید از همراه‌تان کمک درخواست کنید و او نیز با توجه به استعدادی که دارد، به داد شما خواهد رسید و دیالوگ را برنده خواهید شد.

حال که از دیالوگ حرف زدیم، بد نیست که نگاهی هم به این عنصر مهم در عناوین نقش آفرینی (و در این کیس، استارفیلد) بیندازیم. از قدیم الایام که سخت‌افزارهای گرافیکی می‌توانستند نهایتا بازی‌ها را با ۱۶ بیت و گرافیک پیکسلی اجرا کنند، دیالوگ راه نجات بازی‌سازها و البته برای بعضی، تنها راه سرگرم کردن بازیکن بود. شاید با در نظر گرفتن همین قضیه اغراق آمیز نباشد اگر بگوییم که داستان در کنار دیالوگ و حق انتخاب، بزرگ‌ترین المان‌های عناوین نقش آفرینی بودند. استارفیلد با اینکه دیگر در آن دوران به سر نمی‌برد و ده‌ها سیستم مختلف برای ساعت‌ها سرگرم‌کردنتان در اختیار دارد، اما قدیمی‌ترین و شناخته‌شده‌ترین المان بازی‌های RPG را فراموش نکرده و در زمینه دیالوگ غوغا به پا کرده است.

خوشبختانه و بر خلاف فالوت ۴ که در دیالوگ‌ها همیشه چهار گزینه پیش فرض تعیین شده بودند که اغلب هم به یک نتیجه یکسان می‌رسیدند، در استارفیلد شاهد سیستمی مشابه سیستم The Elder Scrolls IV: Oblivion هستیم. شما با توجه به استعدادها و ویژگی‌هایی که دارید جملات خود را انتخاب می‌کنید، وارد مذاکره می‌شوید و خدا می‌داند که در انتهای دیالوگ به چه نتیجه‌ای خواهید رسید! سیستم ترغیب شخصیت‌ها به گوش دادن به حرف‌هایتان فوق العاده طراحی شده و صرفا با انتخاب یک جمله صحیح نمی‌توانید به موفقیت برسید، بلکه مثل نقش آفرینی‌های بزرگی مثل Shin Megami Tensei که توجه زیادی از بازی روی مذاکرات و انتخاب دیالوگ‌های صحیح بود، در استارفیلد هم باید هنر مذاکره را یاد بگیرید و با تحلیل موقعیت و شخصیتِ طرف مورد بحث، جمله‌ای را انتخاب کنید که وی را برای ادامه صحبت مشتاق نگه دارد و در نهایت جواب مثبت را به شما بدهد.

این اما انتهای ماجرا نیست، چرا که هر چه به Levelهای بالاتر برسید و مهارت‌های مرتبط به شاخه دیالوگ را باز کنید، این سیستم گسترده‌تر از قبل می‌شود و گزینه‌های بسیار بیشتری برای ارائه به هنگام صحبت با دیگر کاراکترها به شما می‌دهد. بعد از تقریبا ۷۰ ساعت تجربه بازی هنوز هم که هنوز است مهارت‌های مختلفی در زمینه دیالوگ باقی مانده‌اند که نتوانسته‌ام آن‌ها را باز کنم و مطمئنم که با باز شدن هر کدام، دنیای جدیدی از راه‌های مختلفِ بازی کردن به رویم باز خواهند شد. در یک کلام، استارفیلد کاری می‌کند که هر جا گزینه مذاکره را دیدید انتخاب کنید و هر طور که شده نظر خود را روی کرسی بنشانید، چون این دقیقا همان کاری است که یک نقش آفرینی خوب باید انجام دهد.

بورد ماموریت‌ها یادآور تابلوی ماموریت‌های ویچر ۳ است
بورد ماموریت‌ها یادآور تابلوی ماموریت‌های ویچر ۳ است

اما فکر نکنید مهارت‌های مختلف هم به سادگی به دست می‌آیند؛ اصلا! مکانیزم‌های مختلفی در استارفیلد وجود دارند که مخلوطی از همان مکانیزم‌ها در فالوت و الدر اسکرولز هستند، اما شاید جذاب‌ترین این ترکیب‌ها را بتوانیم در درخت مهارت‌ها ببینیم. شما برای باز کردن هر یک از مهارت‌ها باید چالش‌های مختلفی را انجام دهید و ثابت کنید که لایق دریافت امتیازات بالاتر هستید؛ این چالش‌ها در پنج سطح مختلف قرار دارند و با انجام هر یک، سطح بالاتری برایتان باز می‌شود و اجازه پیشروی در آن مهارت را پیدا می‌کنید. برای مثال دیگر مثل اسکایریم و فالوت فقط با فشردن دکمه «نشستن» نمی‌توانید از مردم دزدی کنید، بلکه اول باید نشان دهید که لایق به دست آوردن مهارت دزدی هستید، تا بازی به شما اجازه ورود به این دنیا را بدهد، و راستش وقتی در ابتدا با این سیستم مواجه شوید شاید با خود فکر کنید که خب، چرا؟ اما پس از کمی پیشرفت در طول بازی متوجه جذابیت و حس چالش برانگیزش خواهید شد که هوش سازندگان را نشان می‌دهد، چرا که با طراحی همین سیستم به ظاهر اذیت کننده و ساده، کاری کرده‌اند که بازیکن وقت بیشتری برای به دست آوردن مهارت‌ها بگذراند و به معنی واقعی کلمه یک Build مخصوص خود داشته باشد.

بررسی بازی AeternoBlade 2: Director's Rewind
خواندن

درخت مهارت‌ها در پنج دسته‌بندی کلی قرار گرفته که مجموعا ۸۲ مهارت مختلف را در خود دارند. با نیم نگاهی به این مهارت‌ها می‌توان پی برد که سازنده می‌توانسته تعداد دسته بندی‌ها را بیشتر از پنج هم قرار دهد، اما برای جلوگیری از سردرگمی خاطب، نهایت تلاشش برای گنجاندن هر مهارت در مجموعه‌ای مرتبط را کرده که اتفاقا موفق هم شده. این پنج دسته که به نیروی فیزیکی، مبارزه، دانش، مهارت‌های اجتماعی (مثل دزدی!) و فناوری تقسیم می‌شوند، تعیین‌کننده سرنوشت شما در میدان ستارگان خواهند بود. برخلاف چند بازی قبلی استودیو بتسدا، شما با صرفا سرمایه‌گذاری در یکی از این شاخه‌ها نمی‌توانید امورات خود را بگذرانید و برای داشتن تجربه‌ای بهتر و طبیعتا جذاب‌تر، مجبور به گرفتن امتیازات مختلف از تمام شاخه‌ها خواهید بود؛ البته این بدین معنی نیست که بازیکن نمی‌تواند یکی از این پنج شاخه را به عنوان مهارت اصلی خود انتخاب کند، اتفاقا با انجام چنین کاری تجربه خودتان از بازی بهتر می‌شود و شخصیت‌تان عمق داستانی بیشتری پیدا می‌کند، اما هر چه که باشد، یک درخت بدون رشد همه شاخه‌هایش نمی‌تواند در برابر طوفان‌های میان‌ستاره‌ای چندان پابرجا بماند.

اما از همه این‌ها که بگذریم، می‌رسیم به گیم‌پلی بازی، جایی آنقدر بزرگ که شاید در ابتدای مواجه‌تان سردرگم‌ شوید و حتی حس کنید که به حال خودتان رها شده‌اید و نمی‌دانید که باید چه کنید. توصیه من این است که اجازه بدهید خود بازی همانطور که برنامه دیده به آموزش‌تان بپردازد و با تمام جزئیات ضروری آشناتان کند، چون هر چه که باشد استارفیلد جهانی کاملا نو و به شدت عظیم است که بدون دانستن چم و خم‌هایش، شاید به مذاق‌تان خوش نیاید و نتوانید آنقدر که می‌خواستید، ازش لذت ببرید.

در ابتدا متوجه خواهید شد که سیستم مبارزات بازی به شکل عجیبی روان و رضایت‌بخش هستند. شلیک هر گلوله مثل پرتاب سفینه‌ای به سمت آسمان است و به دست گرفتن هر نوع سلاح جدیدی، مثل این است که سفینه‌های جدید و تازه‌ای به دست آورده‌ باشید. دقت و ظرافتی که در گان‌پلی بازی وجود دارد کاری با شما خواهد کرد که بی‌مهابا به دنبال ازدوگاه‌های دشمنان بگردید و آرزو کنید که ای کاش تعدادشان کمتر از ۱۰ نفر نباشد! هر سلاحی حس و حال متفاوت خود را دارد و تنوعی فوق العاده به انبار مهمات‌تان می‌دهد. نحوه مبارزه نیز مثل دیگر اجزای بازی بر عهده خود بازیکن است، چه بخواهید به شکل مخفیانه دشمنان‌تان را از پا در آورید، چه همه را به رگبار ببندید، چه با بوست‌پک پرواز کنید و مثل اجل معلق بر سر دشمن فرود بیایید و چه بسیاری راه‌های دیگر، استارفیلد از هر روشی که بخواهید استفاده کنید استقبال می‌کند و لوازم مورد نیاز را برایتان فراهم می‌کند.

یکی دیگر از مواردی که مبارزات را جذاب‌تر می‌کند، سیستم انیمیشن کاملا جدیدی است که انگار به لطف Creation Engine 2.0 به دنیا آمده. برخلاف بازی‌های قبلی استودیو بتسدا، شما در مبارزات شاهد چند انیمیشن پیش فرض و ساده نخواهید بود، بلکه صحنه‌های اکشنی خلق خواهید کرد که خون را در رگ‌هایتان به جریان می‌اندازد و حس جان ویک فضانورد را به بازیکن تلقین می‌کند. دشمنان به ضرباتی که به اعضای مختلف بدن‌شان وارد می‌شود واکنش نشان می‌دهند و صرفا مثل یک آدمک نیستند که با ضربه به هر نقطه، یک اتفاق تکراری برایشان بیفتد. شما می‌توانید ابتدا به پای دشمن شلیک کنید و وقتی به زمین افتاد بوست‌پکش را هدف بگیرید و منفجرش کنید؛ یا با شاتگان به وسط سینه‌اش شلیک کنید و شاهد پرواز دشمن در فضای بدون جاذبه باشید و از معلق ماندنش در آسمان پر از ستاره لذت ببرید. یا شاید هم بخواهید با تفنگی که انرژی مغناطیسی دارد دشمن را خسته کنید و در ابتدا شاهد به زانو در آمدنش باشید، سپس در کمال آرامش با هفت‌تیرتان بالای سرش رفته و با یک ضربه به سر، کارش را تمام کنید. حتی همین الان که مشغول نوشتن هستم، دلم می‌خواهد زودتر یک دزد فضایی ببینم و با تمام روش‌های ممکن دخلش را بیاورم! و تازه، این تمام ماجرا نیست و وقتی وارد مبحث مبارزات فضایی می‌شویم خواهیم فهمید که سازندگان چه تلاشی کرده‌اند که بازی آنقدر راه برای سرگرم‌کردن‌تان داشته باشد که فکرک نید در یک شهربازی بزرگ حضور دارید و نمی‌دانید کدام وسیله را انتخاب کنید، چون همه بدون استثنا جذاب و لذت‌بخش به نظر می‌رسند.

مبارزات فضایی که با سفینه‌ها انجام می‌شوند، از بخش‌های اصلی و حیاتی استارفیلد هستند، و با اینکه در ابتدای کار (مثل دیگر اجزای بازی) ناشناخته به نظر خواهند رسید، پس از اندکی تمرین و تکرار تبدیل به یکی از بهترین راه‌هایی خواهند شد که می‌توانید وقت خود را در کهکشان بی انتها با آن بگذرانید. هر سفینه انواع سلاح‌ها را در اختیار دارد: موشک‌های بالستیک، لیزر، سلاح‌های الکترومغناطیسی، و چندین مدل دیگر که می‌توانید به دلخواه خود شخصی سازی کنید و با پرداخت پول، سفینه‌تان را تبدیل به غولی کنید که شاید از همه آنها استفاده کند و شکست ناپذیر باشد. گروه اصلی‌ای که در مبارزات فضایی شما را به چالش خواهند کشید Crimson Fleet نام دارند که با حکومت‌های رسمی اتحادیه کولونی‌ها (United Colonies) و جمعیت ستارگان آزاد (Freestar Collective) خصومت دارند و عمدتا مشغول ایجاد ناامنی در منظومه‌ها و کل کهکشان راه شیری هستند. کنترل سفینه و مبارزات فضایی حساب و کتاب دقیق خود را دارند و با نگه داشتن یک دکمه یا اسپم کردن چند دکمه موفق به پیروزی نخواهید شد؛ ابتدا باید تصمیم بگیرید که هر یک از سیستم‌ها (حفاظ، سرعت، سلاح‌ها) تا چه میزان در نبرد درگیر باشند و از آنها کار بکشید، سپس باید استراتژی جنگی خود را با توجه به نوع و تعداد سفینه‌های دشمن انتخاب کنید و بعد از آن وارد مبارزه شوید، البته اگر شانس پیروزی خود را کم می‌دانستید می‌توانید با پرش در فضا (Grav Jump) از مخمصه فرار کنید و جانتان را نجات دهید.

بررسی بازی Embr
خواندن

اینکه در مبارزات فضایی هم می‌توانید دوربین بازی را اول شخص یا سوم شخص کنید باعث جذابیت بیشتر آن شده و کاری کرده که حس و حال اکشن بازی بیش از پیش به رخ کشیده شود و بسیاری اوقات فکر کنید در جنگ ستارگانی حضور دارید که فقط درگیری امپراتوری و شورشی‌ها را کم دارد. سیستم قفل خودکار هم در مبارزات فضایی بسیار به کار می‌آید و پیشنهاد می‌کنم در چند مبارزه اول که هنوز با کنترل همزمان سفینه و مبارزه با دشمن آشنا نیستید، از آن استفاده کنید تا دست‌تان به جنگ‌های میان‌ستاره‌ای عادت کند. در کل می‌توان گفت استارفیلد برای هر نوع آشوب و هرج و مرجی آماده است و می‌تواند اکشن‌ترین تجربه‌تان در فضا باشد، یا هم دیپلماتیک‌ترین سفرتان به اقصی نقاط کهکشان.

Starfield Discovery scaled

اما این کهکشان که می‌گوییم چقدر بزرگ است؟ سیاره‌ها چقدر محتوا دارند و چطور می‌توانند بدون تکراری شدن شما را سرگرم خود نگه دارند؟ قبل از هر چیز خوب است که بدانید کهکشان و در اصل منظومه‌های قابل زندگی و اسکان بشر بین دو گروه بزرگ اتحادیه کولونی‌ها (UC) و جمعیت ستارگان آزاد (FC) تقسیم شده‌اند. هر یک از این دو گروه سه منظومه را در اختیار خود دارد و طبق معاهده‌ای که داشته‌اند، هیچ یک از طرفین حق تصاحب منظومه‌های بیشتر را ندارد. UC که منظومه شمسی را هم تحت مالکیت خود دارد، همان نظام پر زرق و برق کاپیتالیستی است که از دل آمریکای زمین بیرون آمده و نام پایتختش هم نیو آتلانتیس است. شاید در نزدیک‌ترین تشبیه بتوانیم UC را معادل همان امپراتوری در فرنچایز الدر اسکرولز بدانیم. در طرف دیگر اما FC که پایتختش شهر آکیلا است، اصطلاحا از مردم و مسئولینی «خاکی» تشکیل شده که با وجود امکانات کمتر نسبت به UC، انگار محبوبیت بیشتری در کهکشان دارد و توانسته با ایجاد نظامی آزاد و دموکراتیک، در جنگ با UC برنده شده و آن‌ها را مجبور به امضای قرارداد صلح کرده است. خارج از شش منظومه اصلی که در اختیار این دو گروه قرار دارد، باقی سیاره‌ها آزاد هستند و برخی توسط تشکیلات کوچکتر اداره می‌شوند، یا هم میزبان دزدها و غارت‌گرها هستند.

حتما در جریان مارکتینگ بازی شنیده بودید که استارفیلد بیش از صد منظومه خواهد داشت که در مجموع به هزاران سیاره در این عنوان ختم می‌شود؛ و راستش را بخواهید در طول ۷۰ ساعت تجربه‌ام از بازی شاید در خوشبینانه‌ترین حالت از ۱۰ الی ۱۵ درصد این منظومه‌ها (و نه سیاره‌ها) دیدن کرده باشم. آیا دنیاهای تکراری دیده‌ام؟ بله. آیا احساس کمبود محتوا کرده‌ام؟ خیر. چرا؟ چون در دورافتاده‌ترین سیاره‌ای که برای آزمودن بازی به آن سر می‌زنید هم بتسدا حضور دارد. شاید با خود بگویید امکان ندارد در فلان سیاره که در فلان منظومه قرار دارد ماموریتی گذاشته باشند، اما وقتی بخشی از آن سیاره را می‌کاوید، به گروهی از دزدها بر می‌خورید که به دنبال گنجی در همان سیاره هستند و همین خود آغازگر داستانی فوق العاده و شگرف می‌شود و بیش از پیش تعجب می‌کنید که چطور در هر سیاره‌ای، چیزی برای سرگرمی‌تان قرار داده شده.

بررسی بازی Tales of Vesperia: Definitive Edition
خواندن

استفاده از واژه «نقشه» برای بازی استارفیلد واقعا کوچک جلوه دادن جهان بازی است؛ چون این عنوان نه تنها از «نقشه‌ها» تشکیل شده، بلکه کهکشان را در اختیارتان می‌گذارد و اجازه می‌دهد نقشه‌ای که دوست دارید را طراحی کنید. احساس می‌کنم این نوع آزادی عمل که استارفیلد به بازیکن می‌دهد در سال‌های آتی منبع الهام بسیاری از بازی‌های بزرگ شود و همانطور که تا الان هم شاهد تاثیرپذیری بسیاری عناوین از اسکایریم هستیم، استارفیلد هم تبدیل به یکی از همان بازی‌های مرجع شود که تا سالیان سال به عنوان معیار و استاندارد باقی می‌مانند. اما منظور از اینکه «نقشه خود را بسازید» چیست؟

IMAGE 2023 08 31 175306

اگر فالوت ۴ را بازی کرده باشید حتما با سیستم ساخت و ساز settlement آشنا هستید، سیستمی که به شما اجازه می‌داد شهرک‌های معینی را طراحی کنید که در مناطق مشخصی از نقشه بازی قرار داشتند و وسعت‌شان از یک حد و اندازه بیشتر نمی‌شد. استارفیلد پا را چند قدم فراتر گذاشته و به شما اجازه می‌دهد در هر نقطه‌ای از کهکشان شهرک‌های خود را بسازید و حتی آن‌ها را به هم وصل کنید (که برای جلوگیری از اطناب کلام و عدم اسپویل مکانیزم های جزئی‌تر بازی به شرح این مورد نمی‌پردازم)! البته در ابتدای کار قادر به ساخت پناهگاه‌های خود در سیاره‌هایی که شرایط جوی مناسب ندارند نخواهید بود، اما با کسب مهارت‌های بیشتر این گزینه هم برایتان فراهم می‌شود و پس از آن دیگر چیزی جلودارتان نیست که خودتان دست به خلق سومین گروه حاکم بر کهکشان نزنید (خود من در یکی از سیاره‌ها که شباهت زیادی به سیاره آراکیس در تلماسه داشت چندین دستگاه استخراج مواد معدنی گذاشتم و آنجا را تبدیل به یک پالایشگاه غول آسا کردم که همانندش در کهکشان یافت نمی‌شود)!

سیستم پناهگاه‌سازی در استارفیلد شباهت‌های زیادی به فالوت ۴ دارد و می‌توان گفت نسخه تکامل یافته همان است. شما می‌توانید با توجه به منابع خود، پناهگاه‌تان را تبدیل به یک ایستگاه خیلی بزرگ با جمعیت زیاد کنید، یا هم صرفا یک اردوگاه کوچک بسازید که حکم خانه تابستانی‌تان را داشته باشد. امیدوارم با آپدیت‌های بازی یا بسته‌های الحاقی این سیستم بزرگ‌تر و بزرگ‌تر شود، چون پتانسیل تبدیل شدن به نوعی Sims در فضا را هم دارد و می‌تواند در کنار حس و حال جنگ ستارگان و جان ویک، سیمز را هم در خود جا دهد، چرا که همین الان هم تبدیل شده به «آنچه خوبان همه دارند تو یکجا داری.»

این کهکشان بی سر و ته اما فقط خانه اتحادیه کولونی‌ها و جمعیت ستارگان آزاد نیست، بلکه گروه‌های دیگری هم در بازی حضور دارند که شاید برخی زیرمجموعه آن دو گروه بزرگ باشند، و برخی هم گروه‌های جداگانه‌ای هستند که هر یک سیستم عقاید و نظام‌های باور مخصوص خود را دارند و از شما نیز می‌خواهند که همانند خود آنها باشید. شخصا گروه مودر علاقه من در بازی «نگهبانان ستارگان آزاد» یا همان Freestar Rangers بودند. این گروه که مثل کابوی‌های فضایی هستند، در اصل محافظان کهکشان‌اند (البته فقط مناطق تحت کنترل FC) و امکان ندارد شما را به یاد NCR در دنیای فالوت و صحرای موهاوی نندازند. البته UC هم گروه محافظان کهکشان مخصوص خود را دارد که پیشتازان (Vanguard) نام دارند و به تبع از زرق و برق بیشتری برخوردارند. عضو هر کدام از این دو گروه هم که باشید، حتما عاشق فاز کاراگاهی و اکشن‌شان خواهید شد و اگر از طرفداران کتاب‌های کمیک باشید، شباهت‌های زیادی بین این دو گروه با فانوس‌های سبز دی سی (Green Lanterns) یا محافظان کهکشان مارول (Guardians of the Galaxy) خواهید یافت.

دیگر گروه‌ها نیز حضور تاثیرگذار اما به نسبت کمتری نسبت به دو مورد ذکرشده دارند و هر یک داستانی تعریف می‌کنند که دلتان نمی‌خواهد از دست‌شان بدهید؛ اما آیا قصه‌هایی که در خط داستانی factionهای بازی تجربه می‌کنیم، مثل آثار قبلی بتسدا از خط داستان اصلی بهتر هستند؟

شاید تا الان که حرف از داستان اصلی نزدم با خود گفته باشید احتمالا استارفیلد هم مثل اسکایریم یا فالوت ۴ داستانی متوسط و رو به بالا دارد و تمرکز اصلی قصه‌ها روی روایت‌هایی هستند که در جهان پیرامون بازیکن رخ می‌دهد. اگر چنین تصوری داشتید باید بگویم که سخت در اشتباه بودید، درست مثل خود من.

بررسی بازی Generation Zero
خواندن

داستان استارفیلد آنقدر فراز و نشیب، گره داستانی و لحظات خیره‌کننده دارد که انگار در حال خواندن کتابی هستید که با همکاری آیزک آسیموف، نولان و آرتور سی کلارک نوشته شده است. در ابتدای بازی با خود می‌گویید حتما مثل خیلی آثار مشابه علمی-تخیلی دیگر باید دنیا را نجات بدهم، اما هر چه از داستان می‌گذرد بیشتر و بیشتر متوجه می‌شوید که جهان و کهکشان در حال بازی با شما هستند، و این شما هستید که قرار است توسط آنها نجات پیدا کنید یا نابود شوید. بازی ذره به ذره عظمت خود را نشان می‌دهد و هر بار که می‌گویید خفن‌تر از این نمی‌شود، یک پلات توییست خفن‌تر به گذرتان می‌خورد و فک‌تان را می‌اندازد.

یکی از مواردی که در مورد داستان استارفیلد دوست داشتم این بود که بازی به هیچ عنوان برای شروع ماجرای اصلی عجله نمی‌کند و در ابتدا همه قطعات پازل را در یک گوشه جمع می‌کند، و بدون هول شدن آنها را به وقتش سر جایشان می‌گذارد، بر خلاف چیزی مثل اسکایریم که در همان ساعت اول وظیفه نجات جهان را بر عهده می‌گرفتید، یا مثل فالوت ۴ که همان مرحله نخست شما را به تعقیب قاتل و دزدی وا می‌داشت که خانواده‌تان را نابود کرده. استارفیلد ارزش و البته عمق داستانش را درک می‌کند و مثل غذایی که باید در چند مرحله سرو شود، با شما که قرار است غذا را نوش جان کنید به بهترین روش برخورد می‌کند.

در نگاهی کلی به داستان شاید فکر کنید این هم کلیشه‌ای مثل خیلی علمی‌تخیلی‌های دیگر است: گروهی از کاوشگران با نام Constellation که به دنبال پاسخ سوالاتی مثل آیا ما در کیهان تنها هستیم و موجودات هوشمند فضایی وجود دارند یا نه هستند و می‌خواهند به قول خودشان راز هستی را پیدا کنند. اما موضوع اصلی هر چقدر هم به نظرتان تکراری بیاید، قول می‌دهم که تم و نحوه روایت داستان شما را مجذوب خود خواهد کرد و زودتر از هر بازی دیگری که بتسدا تا کنون تعریف کرده، اقدام به تمام کردنش خواهید کرد. قبل از استارفیلد شاید کمپین اصلی در بازی‌های بتسدا مثل نوشیدنی‌ای بود که بعد از غذای اصلی می‌نوشیدید، اما این بار داستان اصلی همانقدر حیاتی و جذاب ساخته شده که هر عنصر دیگری در بازی.

نکته دیگری در روایت داستان اصلی که احتمالا در سال‌های آتی شاهد نمونه‌های کپی شده فراوانی از آن باشیم، جایی است که بازیکن داستان اصلی را رسما به اتمام می‌رساند و با تیتراژ پایانی رو به رو می‌شود. دقیقا همان لحظه‌ای که به دلیل نورم‌های موجود در داستان‌پردازی و بازی‌سازی با خود فکر می‌کنید که دیگر داستان اصلی به اتمام رسیده، حالت New Game Plus وارد می‌شود و دنیایی کاملا نو در اختیارتان می‌گذارد که بدون تمام کردن کمپین اصلی هیچوقت تجربه‌اش نخواهید کرد. پس شدیدا توصیه می‌کنم که در اولین کار قصه اصلی را به اتمام برسانید و استارفیلد را در حالت نیو گیم پلاس تجربه کنید، چون چیزی که انتظارتان را می‌کشد بسیار بزرگتر و جذاب‌تر از ان است که بخواهید از دستش بدهید. سازندگان بازی گزاف نگفته بودند وقتی که مدعی شدند استارفیلد تا وقتی که کمپین اصلی را به اتمام نرسانید اصلا شروع نمی‌شود؛ چون واقعا هم بازی با همین مقصد نوشته شده و برای شروع، ابتدا باید یک بار به خط پایان برسید!

Starfield Banner scaled

یکی دیگر از سنت‌شکنی‌های بتسدا اما نه در داستان و گیم‌پلی، یا طراحی جهان و نقشه است، بلکه توجه تمام عیار به مسائل فنی استارفیلد بوده. معمولا وقتی بازی‌های این استودیو را تجربه می‌کنیم (هر چند که یک دهه هم از انتشارشان گذشته باشد) با این ذهنیت سراغ‌شان می‌رویم که باگ‌ها و گلیچ‌های فراوانی خواهم دید که شاید منجر به بسته شدن بازی هم بشوند. تنها در حوزه مسائل فنی است که فکر خواهید کرد این بازی اصلا برای بتسدا نیست، چون محصول آنقدر بهینه شده و خوب اجرا می‌شود که تقریبا باورکردنی نیست. تعداد باگ‌هایی که در بازی مشاهده خواهید کرد شاید به تعداد انگشتان دست هم نرسند و حتی در شلوغ‌ترین مبارزات در پر هرج و مرج‌ترین محیط‌ها هم افت فریم نخواهید گرفت. مشخص است که استودیو در یک سال گذشته واقعا مشغول بهینه سازی بازی بوده و تمام تلاشش را برای ارائه تجربه‌ای روان به کار گذاشته که به خوبی هم جواب داده و تبدیل به همان بازی بی‌نقصی شده که سالیان سال از بتسدا انتظار داشتیم.

بررسی بازی Dragon Ball Z: Kakarot
خواندن

جلوه‌های بصری بازی هم خارق العاده‌اند و چشمان‌تان را مسحور خود خواهند کرد. نورپردازی‌ها در سطح سیارات به معنی واقعی کلمه چشم‌نوازند و دقت به جزئیات در طراحی هر چیزی که پیرامون‌تان را گرفته، مخصوصا لباس‌ها و سلاح‌ها و ساختمان‌ها بی‌داد می‌کند و بیش از پیش شما را به تعجب وا می‌دارد. حضور در یک سیاره با جاذبه کم و پرواز با یک پرش ساده می‌تواند آنقدر زیبا باشد که اگر بگویم پرتکرارترین تفریحم در استارفیلد بوده، دروغ نگفته‌ام. همه این‌ها را با گرافیک زیبا و مناظر چشم‌نواز ترکیب کنید و در آخر هم موسیقی فضایی اینون زور را اضافه کنید، تا پی ببرید که استارفیلد از آن بازی‌هایی است که تا سالیان سال زنده و پابرجا خواهد ماند.

اما گرافیک و جلوه بصری فقط به مناظری که قرار است در کهکشان ببینید ختم نمی‌شوند و طبیعتا مدل‌ها و طراحی‌ها نیز حرف زیادی برای گفتن در این زمینه دارند؛ یکی از جاهایی که مدل‌پردازی بازی می‌درخشد، در طراحی لباس‌ها و البته سفینه‌هاست. کافی است کمی روی شخصیت خود زوم کنید، یا با استفاده از حالت عکاسی (Photo Mode) به جزئیات فراوان حاضر در سفینه خود دقت کنید: سازندگان تا جایی که می‌توانسته‌اند به جزئیات دقت کرده‌اند و نشان داده‌اند که چقدر عاشق ریزه‌کاری‌های خود هستند. این مورد وقتی بیشتر به چشم می‌خورد که وارد حالت شخصی سازی سفینه می‌شوید، حالتی که اگر حواستان نباشد، شاید ساعت‌ها مشغول‌تان کند و چیزی از گذر زمان نفهمید.

نگرانی‌ای که قبل از تجربه استارفیلد داشتم این بود که اگر فقط چند مدل پیش فرض برای سفینه‌ها وجود داشته باشد و خلاقیت بازیکن برای شخصی سازی سفینه محدود باشد چه؟ با همین ذهنیت کار ساخت و ساز سفینه را شروع کردم و نتیجه نهایی شوکه‌ام کرد، چون بازی نه تنها محدودیتی در قالب کلی سفینه نداشت، بلکه اجازه می‌داد حتی تا کم‌اهمیت‌ترین و کوچک‌ترین قطعات سفینه را هم تغییر دهم و مادامی که به پروازِ سفینه آسیب وارد نکند، به طرح مورد علاقه‌ام دست پیدا کنم.

احتمالا در بازی‌هایی مثل Need For Speed یا Forza Horizon دیده‌اید که اتوموبیل‌ها در گاراژ قابلیت شخصی سازی دارند و می‌توانید ماشین‌ خود را تبدیل به چیزی کنید که می‌خواهید؛ سفینه‌سازی در استارفیلد هم دقیقا همان حکم را دارد، اما با چندین برابر جزئیات بیشتر. چه بخواهید سفینه خود را تبدیل به یک گربه پرنده کنید، یا شمایل حشره‌مانند به آن بدهید و چه میلنیوم فالکون جنگ ستارگان را طراحی کنید، استارفیلد مشکلی با سلیقه‌تان ندارد و آماده است که از مضحک‌ترین سفینه تا خفن‌ترین آن‌ها را در میدان ستارگانش میزبانی کند. جزئیاتی که پشت هر یک از قطعات سفینه وجود دارند دود از سرتان بلند خواهند کرد و در مدتی کوتاه خود را بهترین خلبان کل کهکشان قلمداد خواهید کرد، و سفینه‌ای خواهید ساخت که در کل هستی مثلش هم وجود ندارد، دقیقا مثل کاراکتری که ساختید، یا انتخاب‌هایی که داشتید، یا پناهگاه‌هایی که بنا کردید.

یکی از استفاده‌های مفیدی که می‌توانید از پناهگاه‌ها یا ساختمان‌های امن بکنید، ساخت و ساز (Crafting) و تحقیقات علمی است. اگر فالوت ۴ را بازی کرده باشید حتما با سیستم ساخت و ساز آشنا هستید که به شما اجازه می‌داد سلاح‌ها و لباس‌های خود را تکامل دهید (یا حتی بدترشان کنید). استارفیلد هم از این مکانیزم بی‌بهره نمانده و تقریبا همان سیستمی را دارد که در فالوت ۴ دیده بودیم؛ اما نکته‌ای که استارفیلد را از فالوت ۴ متفاوت می‌سازد و عمق بسیار بیشتری به ساخت و ساز می‌دهد، در تحقیقات علمی نهفته.

Starfield 04 Temple scaled

از آنجایی که استارفیلد پر از جزئیات لعنتی است و بتسدا سعی داشته ثابت کند که هنوز هم همان تیم باحوصله و خلاق را دارد، بخشی با نام تحقیقات علمی به بازی اضافه شده که آن را می‌توان مکمل بخش ساخت و ساز دانست، مکملی ضروری که بدون آن نمی‌توان چیزی ساخت یا تکامل داد. تحقیقات علمی به شما اجازه می‌دهد که با جمع آوردی مواد مختلف مثل مواد معدنی، نمونه موجودات فضایی، یا هر نوع چیزی که به نفع تحقیقات‌تان باشد آزمایش‌هایی را انجام دهید و در زمینه‌هایی مثل ساخت و ساز لباس، سلاح، وسایل پزشکی یا صنعتی پیشرفت کنید. با کامل کردن تحقیقات، امکان ساخت برخی آیتم‌های قدرتمندتر فراهم می‌شود و هر چقدر در درخت مهارات بازی روی این موضوع تمرکز کنید و امتیار به دست آورید، قادر به تحقیقات بیشتر و در نتیجه ساخت و ساز بهتر در همه زمینه‌ها خواهید بود. چیزی که باعث جذاب‌تر شدن این بخش برای من شد، پیوستگی اجزا و هماهنگی بی‌نقص‌شان بود. به این معنی که تا وقتی در سیاره‌های مختلف به ماجراجویی نپردازید و نمونه‌های مختلف به دست نیاورید، قادر به انجام تحقیقات نخواهید بود، و تا وقتی که در شاخه علمی پیشرفت نکرده باشید، نمونه‌های مختلف را درک نخواهید کرد. این پیوستگی در سراسر بازی وجود دارد و نشان می‌دهد که گرچه استارفیلد مجموعه‌ای از ده‌ها منظومه و صدها سیاره است، اما در نهایت یک کهکشان است و همه چیز در راستای این کلِ واحد پیش می‌رود.

تمام مواردی که تا الان گفته شدند به تجربه نقش آفرینی جذاب در استارفیلد کمک می‌کنند، اما این بازی ضربه نهایی را با جهان‌پردازی (World Building) و لور (Lore) فوق العاده‌اش وارد می‌کند که همیشه یکی از نقاط قوت بتسدا بوده. به بازی‌های RPG نگاهی بیندازید و آثار موفق را از بازی‌های شکست خورده جدا کنید، یکی از مواردی که تقریبا همه بازی‌های شکست خورده در این ژانر از آن عذاب می‌برند، کمبود یا عدم ارائه صحیح لور به بازیکن است. البته که بازی‌های باسابقه که جهان‌پردازی‌شان را در طول چندین نسخه انجام داده‌اند از این قضیه مستثنی‌اند و نمی‌توان آن‌ها را با فرنچایزهای جدید و تازه‌کار مقایسه کرد. برای مثال بیایید نگاهی به سایبرپانک ۲۰۷۷ داشته باشیم: این عنوان از جهان‌پردازی خوبی برخوردار بود و ایده‌های جذابی در خود جا داده بود، اما نتوانست در اجرا قوی ظاهر شود و خیلی‌ها صرفا داستان اصلی و گیم‌پلی این بازی را دوست داشتند. اما چه شد که اقبال به سمت این عنوان بازگشت و محبوبیت فوق العاده‌ای پیدا کرد؟ انیمه‌ای که از این بازی ساخته و پخش شد؛ اما چرا؟ چون این سریال توانست مردم را با دنیای غنی و دوست‌داشتنی سایبرپانک بیشتر آشنا کند و نشان دهد که در جهان نایت سیتی چه شگفتی‌هایی که رخ نمی‌دهند. یکی دیگر از نگرانی‌هایی که برای استارفید داشتم دقیقا به همین موضوع ارتباط داشت. آیا بازی جدیدی که قرار است از صفر ساخته شود و هنوز یک نفر هم از جهان‌پردازی‌اش اطلاع ندارد، می‌تواند بدون نیاز به چند سال آپدیت و اقتباس تلویزیونی Lore خود را به درستی ارائه دهد و مردم را به سمت خود جذب کند؟ خوشبختانه استارفیلد موفق به این کار شده بود و اتفاقا ماموریتش را خیلی بهتر از چیزی که انتظارش را داشتم انجام داد.

داستان‌گویی با استفاده از محیط، همیشه یکی از کارهای ظریفی بوده که بتسدا به آن علاقه زیادی داشته، مثلا در فالوت ۴ می‌توانید به یک خانه متروکه سر بزنید و ببینید که اهالی خانه نوشیدنی به دست، روی مبل نشسته بوده‌اند و تلویزیون می‌دیده‌اند، که بمب اتم منفجر شده و همزمان با تماشای اخبار انفجار، کل خانواده هم نابود شده‌اند و چیزی جز اسکلت‌هاشان روی مبل پوسیده باقی نمانده. استارفیلد هم پر شده از این جزئیات که با استفاده از محیط، داستان دنیای بازی را تعریف می‌کنند و در طول تجربه‌تان، همیشه و بدون وقفه در حال ماندگار شدن در ذهن‌تان هستند. تجربه نشان داده که معمولا کتاب‌هایی که با نثر سنگین نوشته می‌شوند، موفقیتی در میان عموم مردم پیدا نمی‌کنند و صرفا مورد علاقه قشر خاصی از مخاطبان می‌گردند؛ از طرف دیگر اگر همین کتاب‌های اصطلاحا سنگین دارای تفسیر و توضیح یا نسخه آسان‌خوان باشند، در صورت جذابیت با استقبال همه رو به رو می‌شوند و در مدتی کم تبدیل به اثر مورد علاقه هر قشری می‌گردند؛ استارفیلد هم دقیقا همان کتابی است که با محتوای زیاد و سنگین نوشته شده، و تیمی از سازندگان وظیفه آسان‌خوان کردن آن را بر عهده داشته‌اند. شما می‌توانید با روحیه آرپی‌جی دوستِ خود سراغ بازی بروید و اصلا نیازی به توضیحات اضافه نداشته باشید، یا هم می‌توانید با استفاده از دیالوگ‌ها، نوشته‌ها، موزه‌ها، نوارهای صوتی و بسیاری موارد دیگر با دنیای استارفیلد آشنا شوید و خود را در Lore این عنوان غرق کنید. دقیقا همینجاست که می‌بینیم جدیدترین بازی استودیو بتسدا نه تنها طرفداران هاردکور ژانر نقش آفرینی را مجذوب خود می‌کند، بلکه برای کسانی که اولین بارشان است که سراغ این نوع بازی‌ها می‌روند نیز فوق العاده خواستنی است.

بررسی بازی Tales of Vesperia: Definitive Edition
خواندن
شاید دو روز و ۱۵ ساعت پلی‌تایم به‌نظر برای تجربه کامل یک بازی کافی به‌نظر برسد اما به شما قول می‌دهم این تازه شروع ماجراجویی است!
شاید دو روز و ۱۵ ساعت پلی‌تایم به‌نظر برای تجربه کامل یک بازی کافی به‌نظر برسد اما به شما قول می‌دهم این تازه شروع ماجراجویی است!

استارفیلد همان چیزی است که از بتسدا می‌خواستیم و بلکه بیشتر. بازی آنقدر عظیم و باجزئیات است که در دنیای وسیعش گم می‌شوید و نمی‌دانید با کدام سیستم جذابش خود را سرگرم کنید. این عنوان یک نقش آفرینی عالی، یک اکشن عالی، و یک شبیه‌ساز عالی از همه چیز است. اگر صدها ساعت برای ماجراجویی در کهکشان دارید، استارفیلد منتظر شماست و اگر صدها ساعت برای ماجراجویی در کهکشان ندارید، بهتر است هر چه زودتر وقتش را جور کنید!

بررسی بازی Starfield
انتخاب سردبیر

استارفیلد همان چیزی است که از بتسدا می‌خواستیم و بلکه بیشتر. بازی آنقدر عظیم و باجزئیات است که در دنیای وسیعش گم می‌شوید و نمی‌دانید با کدام سیستم جذابش خود را سرگرم کنید. این عنوان یک نقش آفرینی عالی، یک اکشن عالی، و یک شبیه‌ساز عالی از همه چیز است. اگر صدها ساعت برای ماجراجویی در کهکشان دارید، استارفیلد منتظر شماست و اگر صدها ساعت برای ماجراجویی در کهکشان ندارید، بهتر است هر چه زودتر وقتش را جور کنید!

+ داستان و روایت فوق العاده و بهتر از انتظار
+ مبارزات لذت بخش و اعتیاد آور، چه در زمین و چه در هوا
+ جهان‌پردازی غنی با ضرباهنگ صحیح
+ تنوع فراوان در همه مکانیزم‌های گیم‌پلی
+ ماموریت‌ها و قصه‌های فرعی جذاب
+ دقت فراوان به جزئیات و طراحی مدل‌ها
+ بخش نیو گیم پلاس!
- ندارد!

امتیاز بازی : 10 [شاهکار ]
خواهش می‌کنیم این بازی را تجربه کنید! امتیازی که به‌ندرت بازی می‌تواند آن را کسب کند و به‌معنای سرآمد بودن آن در ژانر خود است. هیچگاه بازی را نخواهید یافت که بی‌نقص و کامل در تمام بخش‌ها باشد اما بازی که نمره ۱۰ را کسب کند نزدیک‌ترین عنوان به این حالت است. در این بازی المان‌ها و ویژگی‌هایی به‌کار رفته است که تبدیل به الگویی برای دیگر توسعه‌دهندگان و سازندگان می‌شود و در سال‌های متمادی از آن به‌عنوان سرآمد بازی‌های آن ژانر و حتی بازی‌های ویدیویی یاد می‌شود.
شاهکار

رضا مدرسی

An adventurer with no arrow in the knee
عضویت
اطلاع از
guest

17 Comments
بیشترین رای
جدیدترین دیدگاه‌ها قدیمی‌ترین دیدگاه‌ها
Inline Feedbacks
دیدن همه دیدگاه‌ها
Hadi
Hadi
1 سال قبل

بهترین نقدی که از بازی دیدم????

farzad66667777@gmail.com
farzad66667777@gmail.com
1 سال قبل

مرسی
نمیدونستم شما کد نقد دریافت کردید

just_naser
just_naser
1 سال قبل

باعث افتخارمه که یک ایرانی بین این همه منتقد خارجی حضور داره و واقعا از این بررسی لذت بردم، به همه‌ی نکات تا جایی که امکانش بوده پرداخته شده. دمتون گرم????

Taha
Taha
1 سال قبل

سوپر ابر فرا شاهکار

Ebiruo
Ebiruo
1 سال قبل

مرسی از نقدتون،
عالی بود نقد
سایت تر و تمیزی دارید و اولین باره باهاش آشنا میشم!
امید به پیشرفت هرچه بیشترتون.

Masoud
Masoud
1 سال قبل

بزرگترین نگرانی من ضعف بخش داستانی بازی در مقابل جهان بزرگش بود
که با نقد شما دوست عزیز برطرف شد
بسیار بسیار عالی و بسیار ممنونم از شما

McLaren
McLaren
1 سال قبل

خیلی ممنون از نقد که انجام دادید رابط سایت و توضیحات که دادید کامل بود ممنونم

Amir
Amir
1 سال قبل

اینکه بخاطر مپ افتضاح و لودینگ های بازی نمره کم نکردین فن بوی بودن شما رو نشون میده.

SMONRDN
SMONRDN
Reply to  Amir
1 سال قبل

اینکه بازی نکردی و اومدی میگه کسی که ۲ روز و ۱۵ساعت بازی کرده اشتباه میکنه خیلی عجیبه. حالا توضیح بده لودینگ و مپ از چه نظر افتضاحن؟ و با فرض اینکه افتضاح باشن، آیا با وجود اینهمه نقطه قوت نمیشه از این دو نقطه ضعف کوچیک چشم‌پوشی کرد؟ مگه منتقدها از سندباکس ضعیف GOW چشم‌پوشی نکردن؟

matin
matin
Reply to  Amir
1 سال قبل

جناب چند ساعت بازی کردید؟ ۰؟ ممنون از نظرتون

atefeh
atefeh
Reply to  Amir
1 سال قبل

دقیقا. بازی بهیچ وجه شاهکار نیست. اصلا اون عظمتی که تو نقد نوشتید نداره. بشدت وابسته به جامپ وتله پورت هست.در فضا و رو سیاره سفینه هیچ کاربردی نداره فقط در فضا یکم فایت داره. بازی اصلا یک بازی فضایی نیست. کافیه از یه سیاره بصورت دستی به سیاره دیگه بری بعد هفت ساعت که برسی بازم باید با تله پورت روش فرود بیای. مره بازی ۷.۵ از ۱۰ هست نه بیشتر. خیلی فن بوی هستید و عین تاد هاوارد بزرگنمایی کردید. نقدتون بی ارزشه

خان دایی جان
خان دایی جان
1 سال قبل

سلام نقدتون خوب و عالی بود بازی هم از ابتدا معلوم بود شاهکاره

Parvaz
Parvaz
1 سال قبل

عالی بود تشکر

Sanavaps
Sanavaps
1 سال قبل

دیگه یه فن بوی ۱۰نده کی بده

مهدیار
مهدیار
1 سال قبل

شاهکار????
واقعا برام سواله که اگه این بازی اینقدر شاهکاره اون منتقده چطور بهش۵.۸داده؟

محسن
محسن
Reply to  مهدیار
1 سال قبل

اون منقد سایت meristation هستش،ک ی سایت اسپانیاییه،جالبه ک تو کانال یوتیوبشون خود اسپانیایی ها کلی ب نقدش ایراد وارد کرده بودن،و ی نکته ی جالب همین مری استیشن ب فور اسپوکن ۷.۳ داده بود یعنی ۱.۵ نمره بیشتر از استارفیلد،فوراسپوکنی ک فوق العاده ضعیف بود و یکی از ضعیف ترین بازی های سال بعد از ردفال بود،حالا شما حساب کن تعصب منتقدش ب سونی،ودر ضمن اون نقدش ب طرز وحشتناکی باعث معروف تر شدنشون شد،شاید خیلیا هیتشون کنن ولی کاری کردن ک تا مدت ها خیلیا میگن این همونیه ک ب استارفیلد نمره پایین داد،خودشونو خواستن معروف کنن حتی… ادامه مطلب »

Sanavaps
Sanavaps
1 سال قبل

کلی خندیدم متا بازی ۸۶

دکمه بازگشت به بالا
17
0
Would love your thoughts, please comment.x