باید پذیرفت که دوران اوج بازیهای اشاره و کلیک سالهاست که به پایان رسیده است. امروزه نه عزم جدیی از طرف سازندگان بزرگ وجود دارد که در این ژانر بازی بسازند و نه جامعهی بزرگی از مخاطبان که بخواهند این ساختهها را تجربه کنند. با این وجود هر از گاهی بازیسازان مستقلی پیدا میشوند که با ایدههای جدید به سراغ این ژانر بروند و سعی کنند خون تازهای در رگهای آن جاری نمایند. استودیوی فرانسوی ARS GOETIA را باید یکی از همین بازیسازان دانست که در اولین تجربهی خود به سراغ یک عنوان اشاره و کلیک به نام The Blind Prophet رفته است. این عنوان با وجود پاییبندی به اصول ژانر اشاره و کلیک، از نوآوریهایی در روایت داستان استفاده میکند که باعث تمایز این بازی از سایر بازیهای همژانرش میشود. در ادامه سعی میکنیم این تمایز و همچنین نکات مثبت و منفی بازی را با دقت بررسی کنیم.
اتفاقات عجیبی در شهر Rotbork در حال روی دادن است و انسانها در حال تبدیل شدن به موجودات اهریمنی و حمله به دیگر انسانها هستند. قهرمان یکچشم بازی که Bartholomeus نام دارد به طور اتفاقی یکی از این حملهها را مشاهده کرده و به کمک قربانی میشتابد. او که در واقع از بهشت به روی زمین فرستاده شده و قدرتهای ویژهای برای مبارزه با موجودات شیطانی دارد، موفق میشود جان یک دختر بیگناه را از مهلکه نجات دهد. در ادامه وی متوجه میشود که شهر به طرز عجیبی به تسخیر شیاطین درآمده و آنها در حال تلاش برای نابودی همهی انسانها هستند. بنابراین او وارد یک ماجراجویی طولانی میشود تا هم تکتک موجودات اهریمنی را از بین ببرد و هم هویت کسی را که پشت همهی این ماجراها پنهان است آشکار کند.
بازی در مجموع از چندین Act تشکیل شده است که برخی از آنها از نظر داستانی قابل قبول هستند و برخی دیگر حوصلهسربر. برای مثال در Act سوم، شما وارد یک گروه مخفی زیرزمینی میشوید تا پرده از اهداف شوم این گروه برداشته و آن را نابود کنید. این بخش از بازی به لطف شخصیتهای جذاب و ایجاد تعلیق در ملاقات با رهبر گروه جالب از آب درآمده است. در نقطهی مقابل، Act دوم بازی به دلیل دیالوگهای بسیار طولانی و روند غیرمنطقی، ضعیف و خستهکننده است. در مجموع با وجود برخی بخشهای درخشان نمیتوان داستان را یکی از نقاط قوت بازی دانست. دلیل اصلی این موضوع را باید در تعداد بسیار زیاد اتفاقات و شخصیتهایی دانست که سازندگان به بازی اضافه کردهاند. در بسیاری از این موارد این اتفاقات غیرمنطقی و تحمیلی به نظر میآیند و بهتر بود تعدادی از آنها از بازی حذف شوند تا با داستانی جمع و جورتر طرف بودیم.
از طرف دیگر معرفی تعداد زیادی شخصیت در بازی بدون روشن کردن اهدافشان نتیجهای به جز شلوغ کردن داستان و کاستن از جذابیت آن ندارد. برای مثال هیچگاه روشن نمیشود مرد مرموزی که گاهی در بازی ظاهر شده و در مسیریابی به قهرمان داستان کمک میکند کیست. این مرد عجیب چه هدفی از کمک کردن به قهرمان بازی دارد؟ آیا او هم یکی از شیاطین است؟ چرا از جایی به بعد دیگر خبری از او نمیشود؟ اینها همه سوالات بیپایانی هستند که مدام در مورد شخصیتها و وقایع بازی در ذهن گیمر شکل میگیرند و متاسفانه تا انتها نیز پاسخی به بسیاری از آنها داده نمیشود.
نقطهی قوت The Blind Prophet نه داستان آن بلکه چگونگی روایت داستان است. یکی از مشکلات اکثر بازیهای اشاره و کلیک ناتوانی در به تصویر کشیدن لحظات اکشن و هیجانانگیز است. این ناتوانی اساسا از ذات این ژانر و محدودیت در طراحیش ناشی میشود. بنابراین بیشتر بازیهای اشاره و کلیک روندی آرام و کمهیجان دارند و به نوعی برای مخاطب امروزی حوصلهسربر و خستهکننده هستند. سازندگان The Blind Prophet برای غلبه بر این مشکل دست به یک نوآوری جالب زدهاند. لحظاتی از بازی که اتفاق مهمی در حال روی دادن است، داستان به صورت تصاویر کمیکبوکی روایت میشود؛ تصاویری که همه با دست کشیده شدهاند و از کیفیت طراحی بالایی برخوردارند. دیدن صحنههای نبرد قهرمان بازی با یکی از موجودات شیطانی در قالب این تصاویر کمیکبوکی بسیار لذتبخش است و نمونهی آن را شاید نتوان در هیچ بازی اشاره و کلیک دیگری پیدا کرد. بنابراین سازندگان موفق میشوند هیجان لحظات اکشن و مهم بازی را با این ایدهی جالب به گیمر منتقل کنند. موسیقی بازی نیز در لحظات حساس بسیار خوب عمل میکند و موفق شده تا هیجان نبردها و یا لحظات غمانگیز داستان را به درستی به گیمر انتقال دهد.
در بازی یک نقشه در اختیار شما قرار میگیرد که بخشهای مختلف شهر را نشان میدهد. برای شروع هر ماموریت شما باید به مکان خاصی بروید و در آنجا با محیط یا شخصیتها ارتباط برقرار کنید. متاسفانه روی نقشهی بازی نام مکانها نوشته نشده است، بنابراین پیدا کردن این مکانها روی نقشه به خصوص در اوایل بازی کاری سخت و کلافهکننده است. عملا شما باید با سعی و خطا نقاط مختلف شهر را امتحان کنید تا در نهایت نقطهی آغاز ماموریت را بیابید.
خوشبختانه پس از آغاز هر یک از ماموریتها یا Actها، محیطی که بازی برای پیشبرد داستان در اختیارتان قرار میدهد محدود است. این بدین معنیست که همهی اشیا و شخصیتهای قابل ارتباط در چند مکان مشخص جمع شدهاند و پیدا کردن آنها کار دشواری نیست. همین موضوع به شما کمک میکند تا حد زیادی از یکی از مشکلات بزرگ برخی بازیهای اشاره و کلیک یعنی سردرگمی در فضای بازی برای پیدا کردن اشیای مورد نیاز و یا صحبت کردن با شخصیتهای خاص در امان بمانید.
یکی از اصلیترین بخشهای هر بازی اشاره و کلیک، حل معماهاست؛ معماهایی که شاید تا حد زیادی بار گیمپلی بازی را به دوش میکشند. در The Blind Prophet این معماها به دو دسته تقسیم میشوند: دستهی اول معماهایی هستند که با تعامل با اشیا و ترکیب آنها حل میشوند و دستهی دوم را نیز مینیگیمها تشکیل میدهند. در دستهی اول، بازی کاملا استاندارد عمل میکند و مانند سایر عناوین همژانرش ترکیب دو یا چند شی و استفادهی درست از آنها به حل معما میانجامد. اما در دستهی دوم کاستیهایی به چشم میخورد. هر چند بازی از نظر کمیت مینیگیمها در سطح قابل قبولی قرار دارد اما کیفیت آنها چندان چنگی به دل نمیزند. متاسفانه اکثر مینیگیمهای بازی بسیار ساده و پیشپا افتاده هستند و میتوان آنها را بدون فکر و یا در مواردی با آزمون و خطا حل کرد. اساسا وقتی میتوان یک معما یا مینیگیم را باکیفیت دانست که گیمر برای پیدا کردن راهحل آن به فکر فرو رود و در نهایت از حلش احساس لذت کند. متاسفانه مینیگیمهای بازی موفق به انجام این کار نمیشوند. شاید کم کردن از تعداد مینیگیمها در بازی و تمرکز بیشتر بر طراحی و کیفیت آنها میتوانست به نتیجهای بسیار بهتر بیانجامد.
The Blind Prophet موفق میشود با ایدهی استفاده از تصاویر کمیکبوکی در روایت داستان خود، یک تجربهی هیجانانگیز و منحصر به فرد را بیافریند؛ تجربهای که شاید نتوان مشابه آن را در سایر عناوین اشاره و کلیک یافت. بدون شک انتخاب یک خط داستانی قویتر در کنار بالا بردن کیفیت معماها میتوانست به یک بازی به مراتب بهتر بیانجامد.
موسیقی خوب
تنوع معماها و مینیگیمها
برخی از Actهای جذاب
محدود بودن مکانهای قابل تعامل در هر Act
سادگی معماها و مینیگیمها
برخی از Actهای خستهکننده
مشخص نبودن نام مکانها بر روی نقشهی بازی