اخیراً بازی The Wild at Heart به عنوان محصولی مستقل و بی ادعا برای پلتفرمهای مایکروسافت عرضه شده که از همان روز اول در اختیار مشترکین سرویس گیم پس قرار گرفته است. این موجب شده محصولی که احتمالاً گمنام میماند حالا به عنوان اثری قابل تقدیر شناخته شود. بازی از فرمول مجموعه Pikmin بهره میبرد. فرمولی که کمتر توسعه دهندهای به سراغ آن رفته است از این رو The Wild at Heart به خصوص برای کسانی که کنسولهای نینتندو را نداشتهاند بکر و نوآورانه به نظر خواهد رسید.
داستان بازی در مورد پسر بچهای به نام Wake است که از خانواده پر ایرادش فرار کرده و میخواهد به دوستش Kirby بپیوندد. او در جنگل گم شده و خود را میان موجوداتی افسانهای مییابد که محافظان جنگل هستند. در ادامه ویک دوستش را هم پیدا میکند و آن دو به محافظان جنگل یاری میرسانند. بازی از منظر داستانی و فضایی که ارائه میدهد وامدار کتاب ماجراهای آلیس در سرزمین عجایب است. بازی درست به مانند کتاب آلیس ظاهراً داستانی کودکانه را تعریف میکند اما برخی از جنبههای آن نمادین هستند. همچنین در بی سروته بودن دنیا و شخصیت که به نمایش کشیده شدهاند هم میتوان بازی را با دنیای خیالی آلیس مقایسه کرد. مجموعاً داستان بازی با اینکه طنز است و موجودات زنده بامزهای دارد، شادمانی توهم گونهای را القا میکند که از ذهن یک کودک بیمار بر میآید. با این حال خوشبختانه این چیزی است که اصلاً مخاطب معمولی را که خیلی به مفاهیم بازی عمیق نمیشود آزار نخواهد داد.
شما در بازی کاراکترهای ویک و کربی را کنترل میکنید. ویک به وسیله مکنده و کربی به کمک فانوس جادویی که دارد در بازی پیش میروند و شما باید با سوییچ کردن بین این دو موانع پیش پای خود را بردارید. اما انجام دادن مأموریتهای بازی بدون وجود اسپریتلینگها ( Spritelings) معمولاً ناممکن است. اینان موجودات کوچک و دوست داشتنی هستند که میتوانید آنان را در نقشه جمع آوری کرده یا حتی آنان را تولید کرده و با خود همراه سازید. در ابتدای بازی تعداد کمی اسپریتلینگ را در اختیار دارید اما با پیشرفت در داستان و ارتقا یافتن قابلیتهایتان، تنوع و تعداد آنان افزایش مییابد. شما آنان را به سمت موانع، دشمنان و… که میخواهید بر آنان فائق آیید پرتاب میکنید و اسپریتلینگها نیز آن کار را برای شما انجام میدهند. هوش مصنوعی آنان هم خوب است و با توجه به موقعیتی که در آن قرار دارند وظیفه خود را به درستی میفهمند. البته بعضی مواقع هم اگر در مانعی گیر کردند میتوانید به وسیله ابزار مکنده آنان را به سمت خود برگردانید. همه اسپریتلینگها یک سری اعمال مثل بلند کردن تخته سنگ یا ساختن پل را میتوانند انجام دهند؛ با این وجود برخی کارهای دیگر مثل مبارزه با دشمنی آتشین یا حذف مانعی که یخی است نیاز به دسته خاصی از آنان دارد که به تدریج به آنان دست مییابید. به طور کلی میتوان گفت بیشتر بار ماموریتهای بازی بر دوش اسپریتلینگها است و شما فقط باید آنان را مدیریت کنید.
نقشه بازی یک محیط به هم پیوسته و بزرگ است که تنوع خوبی دارد. هر گوشهای از نقشه پازل و مانعی جای خوش کرده و منتظر است تا راه حل آن را پیدا کنید. طبعاً هرچه ابزار و قدرتهای بیشتری به دست آورید راهها نیز به روی شما باز خواهند شد. برای ارتقا پیدا کردن چیزهایی مثل میزان سلامتی شخصیتها یا ساخت اسپریتلینگها نیاز به جمع آوری منابع دارید اما بازی اصلاً در این زمینه سخت گیری نمیکند. یعنی هر چه که شکستهاید تا منبعی به دست آورید بعداً دوباره ظاهر میشود و دوباره میتوانید فهرست اموال خود را پر کنید. از این رو به غیر از محدودیت کولهای که همراه دارید، مدیریت منابع خیلی در بازی مطرح نیست. حتی در زمینه ساخت و ساز هم کافی است سه شی که جمع کردیاید را بیهدف با هم ترکیب کنید تا یک وسیله کاربردی تولید شود؛ در این بخش بازی اصلاً چیزی به نام سوختن آیتم یا پوچ بودنِ نتیجه وجود ندارد. اگر عنصر مدیریت منابع در بازی مهمتر بود شاید سختی و هیجان آن بیشتر میشد اما در آن صورت از سرعت بازی کاسته و شاید مخاطب حوصلهاش زود سر میرفت.
بازی The Wild at Heart ریتم سریعی دارد. البته بازی یک چرخه شب و روز دارد که شاید در ابتدا به نظر برسد باعث افت ریتم بازی میشود اما باید گفت اینطور نیست. شبها ارواح خبیث معمولاً اطراف شما ظاهر شده و میتوانند سریع دخل قهرمانان بازی را بیاورند. از این رو با توجه به توصیه بازی مجبور هستید به کمپی که روشنایی در آن وجود دارد برگردید و استراحت کنید تا صبح شود. توجه داشته باشید که شما بالاخره مجبورید به طور منظم برای ساخت و خرید آیتمها و… به استراحتگاههای خود برگردید پس بهتر است این کارها را به همان موقع شبهای خطرناک واگذار کنید تا روند بازی از ضرباهنگ نیفتد.
از ویژگیها و نقاط اصلی بازی The Wild at Heart گرافیک دو بعدی اما خیره کننده آن است. سبک گرافیکی بازی شبیه به تذهیبهای انجیل در قرون وسطا است به خصوص که پرسپکتیو تقریباً در طراحی گرافیک حذف شده است. از سوی دیگر با اینکه طراحی بصری بازی ساده است جزییات ریزی هم مثلاً در لباسهای شخصیتها رعایت شده تا حال و هوای بازی زنده به نظر برسد. همه اینها موجب میشود از نظر بصری با اثر منحصر به فردی طرف باشیم. به علاوه پویانماییهای بازی هم انگار که با تکنیک Cut out تولید شده باشند اما نرمتر و چشمگیرتر از آن روش هستند. در مجموع میتوان گفت بازی از نظر گرافیک و پویانمایی شبیه به فیلم شاهکاری مثل Song of The Sea است. البته موسیقیهای بازی هم واقعاً به کمک فضاسازی فانتزی بازی میآیند و حسی آرامش بخش را به مخاطب منتقل میکنند. ای کاش بازی در زمینه صداگذاری از دیالوگ هم برخوردار بود به خصوص که دیالوگهای بازی بعضی مواقع زیادی به درازا میکشند.
در یک جمعبندی کوتاه باید گفت بازی The Wild at Heart از بهترین آثار مستقلی است که در سال ۲۰۲۱ میلادی عرضه شده. البته میتوان بازی را در مقابل اثر بزرگتری مثل Pikmin 3 قرار داد و به آن کمی ایراد گرفت اما قطعاً امتحان این بازی حداقل برای کسانی که سری Pikmin را تجربه نکردهاند ضروری است.
این بازی شاید در مقابل سری Pikmin خیلی مهم نباشد اما اگر مستقل به آن نگاه کنیم اثر قابل تقدیری به خصوص در زمینه ویژگیهای بصری است.
+ سبک بصری خیره کننده
+ روند متنوع بازی
- صداگذاری بازی محدود است