شاید مرگ عزیزان، از تلخترین اتفاقاتی باشد که ممکن است برای افراد بیفتد و موجب افسردگی و غمگینی آنها شود. معمولا افراد پس از چنین واقعهای، مدتی تحت تاثیر آن قرار میگیرند و ممکن است باور آن و پذیرفتن مرگ برایشان سخت باشد. شاید بازیهای زیادی با این تم وجود داشته باشند، اما When The Past Was Around توانسته تا به روشهای خاص خود، متفاوت عمل کند. جدیدترین ساخته استودیوی Mojiken، که میتوان لقب اثر هنری را به آن داد، داستانی عاشقانه و غمانگیز را روایت میکند که در آن شخصیت اصلی داستان، پس از مرگ معشوق خود، تلاش بر آرام شدن دارد. با بررسی عنوان When The Past Was Around در پیکسل آرتس همراه ما باشید.
هنگامی که تصاویر، سخن میگویند
Eda دختری است که در راه آرزوها و پیدا کردن عشق گم شده است. اما با جغدی آشنا میشود که او را از گمراهی خارج ساخته، عشق و دلشکستگی را میآموزد. Eda پس از از دست دادن اشتیاق خود برای موسیقی، صدایی میشنود که باعث میشود تا در میان نُتها پرواز کند و دوباره عاشق موسیقی شود. آن صدا، صدای ویولن زدن جغد است. اِدا و جغد، بهترین لحظات زندگی خود را با هم سپری میکنند، اما متاسفانه همه چیزهای خوب، روزی به پایان می رسند و جغد داستان ما بیمار شده و از دنیا میرود.
When The Past Was Around، سفری دلپذیر است که در آن به Eda کمک میکنیم تا خاطرات خطخطی شده خود را به یاد بیاورد. سفری که در پایان آن، از شدت زیبایی، اشک از چشمان شما جاری خواهد شد. جغد به عنوان سایهای که در قفس ذهن Eda زنده است، با هر پَری که به او میبخشد، فصلی در دفتر خاطرات وی نوشته و دری به سوی گذشته او باز میکند. دری که در این سفر اندوهناک، بارها Eda از آن عبور کرده تا در نهایت، معشوق خود را از قفس آزاد کرده و به رستگاری دست یابد. اتفاقات بازی، مرور شخصیت اصلی بر زندگی خویش است تا از این دورهی غمانگیز خارج شده و آرام شود. روایت بازی به صورت خطی و مستقیم پیش نمیرود و به طور مداوم در حال تغییر زمان داستان است، اما به شکلی نیست که شما در آن گم شوید.
هر قطعه پازل، پلهای به سوی تکامل
گیمپلی بازی When The Past Was Around بصورت Point-and-Click و معمایی است که در هر بخش از آن، با حل کردن معماها، در داستان پیشروی میکنید. معماهایی که هرکدام، مانند تکهای از پازل، به Eda کمک میکنند تا گذشته خود را به یاد بیاورد. معماهای بازی از سختی خاصی برخوردار نیستند و گیمپلی بازی صرفا به روایت داستان خدمت میکند. معماها جزوی از داستان بازی هستند و به اندازه خود، به داستان میافزایند. در برخی از بخشهای بازی، برای حل کردن معمایی، باید کمی پیشروی کنید و سپس پس از پیدا کردن نحوه حل کردن آن، به معمای مورد نظر بازگردید. از نکات مثبت گیمپلی بازی، میتوان به داشتن سیستم راهنما اشاره کرد که در آن، اشیائی که میتوان با آنها تعامل داشت، مشخص میشوند تا به شما در حل معماها کمک کنند. از دیگر مکانیزمهای گیمپلی، کلیک روی نُتهای موسیقی در کاتسینهای بازی است که موجب شده تا کاتسینهای بازی حالت تعاملی پیدا کنند. این مکانیزم در بخش پایانی بازی نیز مشاهده میشود و بازیباز را در حین پخش شدن Credits سرگرم نگه میدارد. از نکات دیگر گیمپلی، میتوان به توانایی به هم ریختن و یا نابود کردن اشیا هنگام ناراحتی و یا عصبانیت Eda اشاره داشت. برای مثال هنگامی که دنبال داروی معشوق خود هستید، تمامی کتابها و اشیا خانه را میتوانید به هم بریزید، و یا هنگامی که در مراسم خاکسپاری وی حضور دارید، میتوانید تمامی سنگ قبرها را نابود کنید. این ویژگی میتواند کمی کمک کند تا احساسات شخصیت به شما منتقل شود. از مشکلات بازی میتوان به سیستم ذخیرهسازی ناقص آن اشاره کرد. بازی قابلیت ذخیرهسازی دستی را ندارد و ویژگی ذخیرهسازی خودکار نیز تنها پس از اتمام هر فصل عمل میکند. برای مثال من در اواسط فصل دوم، از بازی خارج شدم و هنگامی که برگشتم، بازی از ابتدای فصل دوم شروع شد. با توجه به اینکه بازی حدود ۲ ساعت به طول میانجامد، و هر فصل کوتاه است، نمیتوان از این مشکل به عنوان مشکلی اساسی نام برد.
سمفونی رنگها
طراحی هنری، از قویترین موارد When The Past Was Around است. تمامی طراحیهای بازی به صورت دستی کشیده شدهاند. در تمامی صفحههای بازی، قابی سفید رنگ در حاشیهی تصویر قابل رویت است که حس نقاشی را به شما میدهد. ترکیب رنگ بازی نیز نسبت به حسی که Eda دارد، تغییر میکند. هنگامی که Eda خاطرات خوش خود را مرور مینماید، با ترکیب رنگی گرم و چشمنواز مواجه میشویم، اما هنگامی که ناراحت است شاهد ترکیب رنگی سرد هستیم که حتی در آن حاشیه تصویر به رنگ سیاه تغییر میکند. موسیقی بازی نیز همانند دیگر عناصر آن، مینیمال است. آهنگساز این عنوان، با استفاده از ساز ویولن، توانسته است تا در لحظات مختلف بازی، احساسات را به درستی به بازیباز منتقل کند و از آرام ترین لحظات تا پر استرسترین آنها، شما را همراهی نماید. با توجه به اینکه ویولن، نقشی اساسی را در داستان ایفا میکند، استفاده از ویولن به عنوان موسیقی بازی، بُعد دیگری به زیباییهای When The Past Was Around میافزاید. بُعدی که در آن، احساس میکنید که هنگام مرور خاطرات، نوای موسیقی معشوق در ذهن Eda پخش میشود. ترکیب گرافیک زیبا و موسیقی دلنشین این بازی، تجربهای همانند موزه را به شما میدهد، موزهای پر از نقاشیهای زیبا و بیزبان که هرکدام در حال روایت داستانی هستند. در این بازی هیچ دیالوگی وجود نداشته و تصاویر به جای شخصیتها با شما صحبت کرده و داستان را روایت میکنند.
در پایان، میتوان گفت که تمامی عناصر When The Past Was Around هماهنگی خاصی را باهم دارند و با حفظ قالب مینیمال خود، دست در دست هم دادهاند تا تجربهای گرم را تقدیم بازیبازان کنند و میتوان آن را جواهری در دنیای بازیهای مستقل شمرد. این بازی میتواند به کسانی که به دلایل مشابهای افسرده هستند، کمک کند تا نسبت به خود، آگاهی بیشتری کسب نمایند و با رهایی از زنجیرهای گذشته، نسبت به آینده خود امیدوار شوند.
+ داستان زیبا و تاثیرگذار
+ موسیقی عالی
- معماهای ساده و فاقد چالش