بازی Far Cry 6 جدیدترین نسخه از این مجموعهی جنون محور ساخت یوبیسافت میباشد که در جولای سال ۲۰۲۰ معرفی و سپس با منتشر شدنش در اکتبر سال ۲۰۲۱ طرفدارانش را وارد جزیرهی زیبای Yara کرد. البته موضوعی که باعث شد طرفداران بیشتر از نسخههای قبلی نسبت به Far Cry 6 هایپ شوند، وجود بازیگر محبوب هالیوود، Giancarlo Esposito در نقش شخصیت منفی اصلی این نسخه بود که بیشتر طرفداران او را بهخاطر ایفای نقش کاراکتر Gus در سریال Breaking Bad میشناسند. در ادامه برای داستان بازی Far Cry 6، با پیکسل آرتس همراه شوید.
جنون، این بار با طعم استوایی! | داستان بازی Far Cry 6
داستان بازی Far Cry 6 از سال ۲۰۱۴ و از جایی شروع میشود که فرزند Gabriel Castillo، رئیس جمهور پیشین Yara که به دست نیروهای آزادی خواه در سال ۱۹۶۷ کشته شد، بهنام Anton Castillo جانشین او میشود و وعده و وعید های مختلف مثل “Viviro” و هزار و یک چیز دیگر را داد که به گفته خودش دارویی از تنباکوی بومی Yara است که سرطان را درمان میکند و این کشور را تبدیل به بهشت میکند.
بعد از گذشت ۷ سال، او دستور اجرای یک ” قرعه کشی ” را داد و به کمک ارتش کشورش که Fuerzas Nacionales de Defensa یا به اختصار FND نام داشت، شهروندان فقیر پایتختش Esperanza را برای مزارع خود، به بردگی گرفت؛ و با بیشتر و بیشتر شدن تعداد افراد فقیر در Esperanza و به بردگی گرفته شدن تعداد زیادی از آنها، مردم دست به فرار کردن از Yara زدند. ماجرای قهرمان ما، یعنی Dani Rojas هم از اینجا شروع میشود.
در شروع بازی، Dani و دوستان خود یعنی Lita Torres و Alejo Ruiz نیز قصد دارند تا همراه تعدادی از پناهندگان دیگر به وسیلهی یک قایق و بصورت قاچاقی از Yara فرار کنند تا به آمریکا بروند. در همین هنگام ناگهان نیروهای ارتش وارد کوچه میشوند تا افرادی که در ” قرعه کشی” انتخاب شدهاند را برای بردگی به مزارع Viviro ببرند؛ اما آنها مقاومت میکنند اما این کار آنها به قیمت جانشان تمام میشود.
Alejo نیز که از کار ارتش خونش به جوش آمده بود؛ از بالای ساختمان فریاد زد ” لعنت به Castillo! ” و ارتش با شنیدن این جمله، در کسری از ثانیه او را مورد هدف قرار دادند و به سر او شلیک کردند و سپس برای دستگیری Lita و Dani، راهی خانهی آنها شدند. Dani و Lita هم درحالی که ارتش محلهی را برای آنها زیر و رو میکند پا به فرار میگذارند و راهی قایق میشوند؛ وقتی به قایق میرسند پسر جوانی را میبینند که سعی دارد وارد قایق شود اما پولی برای انجام اینکار ندارد. اما Dani با صحبت با ملوان او را راضی میکند که این پسر نوجوان را در قایق راه بدهد.
در حین حرکت Lita به Dani میگوید که فرار کردن درست نیست و ما باید در برابر Castillo مبارزه کنیم، ولی Dani در جواب او میگوید که ما برای این کار ساخته نشدهایم. و درست در حالی که فکر میکنند همه چیز تمام شده، Anton Castillo قایق را متوقف میکند و با قدمهای آرام به همراه ژنرال با وفای خود Sanchez، به سمت قایق میآیند و ملوان را میکشند. ترس، وجود Dani، Lita و تمام افراد قایق را فرا گرفته و نگاههای معنا دار آنها به یکدیگر کاملا بیانگر اتفاقی است که قرار است رخ دهد. Anton وارد قایق میشود و از صحبتهای او مشخص میشود که پسرش Diego در میان این افراد مخفی شده و قصد فرار از Yara را بههمراه دیگران داشته.
Anton پس از پیدا کردن Diego و خارج شدن از قایق، دستور غرق کردن قایق را با تیرباران کردن آن میدهد و در این حادثه تمامی افراد قایق کشته میشوند، بجز Dani و Lita که خود را فردای آن روز در ساحل پیدا میکنند. حال Dani خوب است اما لیتا مجروح شده و بهعنوان آخرین درخواست خود از Dani میخواهد تا جنبش چریکی ” آزادی خواهان یا Libertad ” به رهبری Clara Garcia را پیدا کند و Dani به او قول انجام این کار را میدهد و Lita با خیال راحت تسلیم جراحات خود میشود و میمیرد.
سپس Dani با پشت سر گذاشتن مکافاتهای مختلف پایگاه مخفی Libertadها را پیدا میکند و پس از دیدار با رهبر آنها یعنی Clara و جاسوس سابق و اسلحهساز Libertadها که Juan Cortez نام دارد تصمیم میگیرد به آنها کمک کند و راه Libertadها را در پیش بگیرد. در ادامه Clara، قهرمان قصهی ما یعنی Dani را به ماموریتی میفرستد که او باید با کمک به فرقههای مهم و موثری که در سرتاسر Yara وجود دارند کاری کند که آنها با Libertadها متحد شوند که بتوانند از تمام قوای موجود برای حمله به Esperanza و نابود کردن Castillo کمک بگیرند.
در میان این ماموریتها، Dani و Diego دوبار با یکدیگر مواجه میشوند و ارتباطی دوستانه بین آنها شکل میگیرد. اولین مواجهه Dani با Diego هنگامی انجام میگیرد که Dani به کمک یکی از Libertadها قصد دارد تا Anton را در یک سخنرانی عمومی ترور کند که شکست میخورد و این موضوع باعث دستگیری و شکنجهی Dani میشود. اما Diego جان Dani را با کشتن ژنرال Sanchez نجات میدهد و پدرش را متقاعد میکند تا Dani را آزاد کند.
پس از فرار Dani از دست Anton به لطف Diego و متحد کردن فرقههای مختلف Yara بر علیه Castilloها، خبر میرسد که Clara توسط Anton گروگان گرفتهشده و Anton قصد معامله با Dani و آزاد کردن Clara را در ازای قبول کردن شرطی که گذاشته را دارد. با رسیدن Dani به ویلای شخصی Anton، او راز خود را برملا میکند و به Dani میگوید که ۱۳ سال است که وی از سرطان خون حاد رنج میبرد و حتی “Viviro” هم ۶ ماه پیش از درمان او قطع امید کرده.
در نهایت او به Dani میگوید که تحت تاثیر پشتکار و یکدل بودن او قرار گرفته و در ازای آزادی Clara او میخواهد بعد از مرگ او، Diego راهنما و الگویی برای خود داشته باشد البته به شرطی که Dani ژنرال او شود. در همین هنگام Juan که قصد ترور Anton با تک تیر انداز را داشت از رادیو به Dani خبر میدهد که به دلیل موانع قادر به شلیک به Anton نیست و به جای او میخواهد Diego را بکشد. Dani با شنیدن این خبر به سرعت Diego را به کنار میاندازد و Anton با متوجه شدن این موضوع اینکه آنها نقشهی ترور او را کشیدهاند، Clara را می کشد؛ نیروهای امنیتی Castillo نیز که از صدای شلیک باخبر شدند، وارد اتاق شدند و Anton و Diego را به سمت شهر فراری دادند.
Dani که حالا رهبر Libertad است، نیروهای آزادی خواه را از سرتاسر Yara به شهر آورده تا آنرا محاصره و Castillo را نابود کنند؛ پس از نبردی سهمگین میان نیروهای Libertad و Castillo و در نهایت شکست خوردن ارتش Anton، Dani وارد کاخ او میشود تا به این قصه پایان دهد. Diego با دیدن پدری که بیماریاش بر او چیره شده و نفسهای آخرش را میکشد، از Dani میخواهد که او را زنده بگذارد و به او رحم کند؛ Dani به Anton قول میدهد که از پسرش محافظت کند اما Anton میگوید که در زمانی که آزادی خواهان پدرش را کشتند و او را شکنجه کردند؛ او دقیقا همسن دیگو بود؛ یعنی فقط ۱۳ سال، و اینکه به Dani اعتماد ندارد.
سپس پسرش را در آغوش میکشد و از او میپرسد ” چه چیزی در زندگی وجود دارد که تا ابد حقیقی باقی خواهد ماند؟ مرگ.” و به سینهی او شلیک میکند و بعد از آن شاهرگ خود را میزند تا به Dani فرصت کشتنش را ندهد. در نهایت با از بین رفتن Castilloها، نیروهای Libertad تصمیم میگیرند تا Dani Rojas را بهعنوان رهبر Yara انتخاب کنند ولی او قبول نمیکند و این مسئولیت را به نیروهای انقلابی میسپارد. Juan و Dani هم پس از خاکسپاری Clara، به شکار افراد باقی مانده از وفاداران Castillo میروند تا آنها را بهطور کامل از Yara پاکسازی کنند.
در صحنهی بعد از تیتراژ پایانی، Juan را میبینیم که درحال فروختن Viviro به یک قاچاقچی ناشناس است و به Juan میگوید که ” Castillo با کشتن فرزند خودش جنونی غیرمعقول را مرتکب شده”
همچنین طبق سنت همیشگی فرانچایز FarCry، ایستر اگ تمام کردن بازی در لحظات ابتدایی آن در این نسخه هم وجود دارد. اما با یک تغییر. این بار بازیکنان باید حداقل مراحل اولیهی بازی را تا ملحق شدن به Clara جلو ببرند. با انجام این کار، او یک قایق را در اختیار Dani میگذارد و به او میگوید ” یا بمان یا برو؛ تصمیم با خودت است” اگر بازیکن قایق مورد نظر را بگیرد و به سمت دریا حرکت کند، پیامی با مضمون اینکه ” شما در حال خارج شدن از Yara هستید ” برای او به نمایش در میآید و با نادیده گرفتن آن، ناگهان Dani را ۳ ماه بعد از حوادث Yara میبینیم که در سواحل میامی آمریکا در حال آفتاب گرفتن است و همچنین رادیوی او از نابودی گروه Libertad و کشته شدن Clara به دست نیروهای ویژه Castillo خبر میدهد.
امیدوارم از داستان بازی Far Cry 6 لذت برده باشید.