داستان بازی‌ها

داستان بازی Red Dead Redemption

روایت مسیری ناهموار برای رستگاری

داستان بازی Red Dead Redemption شما را با روایت این بازی جذاب به‌صورت کامل آشنا می‌کند. داستان بازی رد دد ردمپشن، عمیق و پر پیچ‌وخم است. در ادامه همراه شوید.

بازی Red Dead Redemption، یک عنوان اکشن – ماجراجویی با درون‌مایه وسترن است که در سال ۲۰۱۰ توسط استودیوی راکستار (Rockstar Games) منتشر شده است.

رد دد ردمپشن در یک محیط گسترده شامل بخش‌های غربی حومه آمریکا و مناطق شمالی مکزیک اتفاق می‌افتد. قسمت اعظم داستان بازی که در سال ۱۹۱۱ اتفاق می‌افتد، مربوط به جان مارستون (John Marston) است که طبق دستور برخی ماموران دولتی فاسد، مجبور می‌شود که همکاران سابق خود را بکشد یا دستگیر کند.

بازی در آمریکای اوایل دهه ۱۹۰۰ جریان دارد؛ زمانی که دوران کابوی‌ها و گاوچرانی رو به پایان است! جان مارستون که قبلا از قانون‌‌شکنان نام‌دار و پر آوازه بود، مدت زیادی است که از دنیای خلاف کناره‌گیری کرده است. اما بعد از اینکه ماموران فدرال خانواده جان مارستون را تهدید می‌کنند، به ناچار به سمت نقاط مرزی آمریکا فرستاده می‌شود تا به حاکمیت قانون بر این مناطق کمک کند.

رد دد ردمپشن، نبردی حماسی برای بقا در یک جهان باز و زیباست که جان مارستون را در حال تلاش برای مدفون کردن گذشته آغشته به خون خود نشان می‌دهد.
پس برای ادامه داستان بازی Red Dead Redemption و روایت سرنوشت جان مارستون، با پیکسل آرتس همراه باشید!

داستان بازی Red Dead Redemption
داستان بازی Red Dead Redemption

داستان بازی رد دد ردمپشن

داستان بازی Red Dead Redemption با ورود جان مارستون، عضو سابق باند داچ ون در لیند (Dutch Van Der Linde)، در کنار دو نفر از ماموران دولتی، یعنی ادگار راس (Edgar Ross) و آرچر فوردهام (Archer Fordham) به منطقه بلک واتر (Blackwater) آغاز می‌شود. این دو مامور، جان مارستون را به سمت قطاری که مقصد اون شهر آرمادیلو (Armadillo) واقع در ایالت نیو آستین (New Austin) است، اسکورت می‌کنند. هدف جان، دستگیری یا کشتن شریک باند سابق داچ، یعنی بیل ویلیامسون (Bill Williamson) است. همچنین همسر و پسر جان مارستون به دست ماموران فدرال ربوده شده‌اند.

جان با بیل ویلیامسون در عمارت مخروبه فورت مرسر (Fort Mercer) ملاقات می‌کند، اما بعد از مدتی گفتگو، جان توسط افراد ویلیامسون مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و زخمی می‌شود. بانی مک فارلین (Bonnie MacFarlane) و همکار او، آموس (Amos)، جان را در صبح روز بعد پیدا می‌کنند، زخم‌هایش را درمان می‌کنند و در ازای کمک او، خانه کوچکی برای اقامت جان در مزرعه فراهم می‌کنند.

مارستون در مزرعه بانی مک فارلین مشغول به کار می‌شود و مدتی را هم صرف یاری رساندن به مردم آرمادیلو و مناطق اطراف و به خصوص کمک کردن به کلانتر لی جانسون (Marshal Leigh Johnson)، نایجل وست دیکنر تاجر (Nigel West Dickens)، مرد ایرلندی الکلی و کاوشگر دیوانه، ست برایرز (Seth Briars) می‌کند. وقتی ویلیامسون متوجه می‌شود که جان مارستون در مزرعه مک فارلین اقامت دارد، به گروه خود وظیفه می‌دهد که مزرعه را به آتش بکشند. جان مارستون پس از واقعه آتش زدن مزرعه، کلانتر جانسون، دیکنز، مرد ایرلندی و ست را استخدام می‌کند تا فورت مرسر، پایگاه اصلی ویلیامسون را در هم بکوبند. اگرچه نقشه آنها به خوبی پیش می‌رود، اما جان در می‌یابد که ویلیامسون در آن مکان حضور ندارد؛ چون که روز گذشته، او همراه با خاویر اسکوئلا (Javier Escuella)، یکی دیگر از اعضای باند داچ ون در لیند در گذشته، به منطقه نوئوو پراییسو (Nuevo Paraiso) در مکزیک فرار کرده است.

مرد ایرلندی، جان مارستون را به مکزیک می‌برد، اما وسط راه به یک کمین بر می‌خورند. مارستون تصمیم می‌گیرد که با سرهنگ آلنده (Colonel Allende)، و سروان تحت فرمان او، یعنی وینسنت د سانتا (Vincente de Santa) همکاری کند. جان مارستون همچنین به صورت مخفیانه با تفنگداری پیر و هوشیار به نام لاندون ریکتز (Landon Ricketts) و ارتش شورشی به رهبری آبراهام ریس (Abraham Reyes) نیز کار می کند. سرهنگ آلنده به مارستون قول می‌دهد که در دستگیری بیل ویلیامسون و خاویر اسکوئلا به او کمک می‌کند، اما در عوض به مارستون خیانت می‌کند و سعی می‌کند که او را به طرزی غیرمستقیم در منطقه چوپاروسا (Chuparosa) بکشد. پس از خیانت و اقدام به قتل، مارستون به ریس و ارتش شورشی او می‌پیوندد. آنها موفق می‌شوند که خاویر اسکوئلا را در منطقه ال پرسیدیو (El Presidio) پیدا کنند و به جان این اختیار را می‌دهند که او را بکشد و یا زنده به ریس تحویل بدهد. در نهایت آبراهام ریس فرماندهی حمله به یک ویلا در اسکالرا (Escalera) را بر عهده می‌گیرد. طی این حمله، سرهنگ آلنده و ویلیامسون سعی می‌کنند که از دست جان مارستون و همراهانش فرار کنند؛ اما در نهایت آنها نیز دستگیر و کشته می‌شوند.

اگرچه جان مارستون موفق می‌شود که سرهنگ آلنده و بیل ویلیامسون را از بین ببرد، اما لوییزا فورتونا (Luisa Fortuna)، که یکی از دوستان مارستون در ارتش شورشی بود، در حین تلاش برای نجات آبراهام ریس از اعدام، توسط ماموران فدرال کشته می‌شود.
نهایتا بعد از یک نبرد طولانی و خونین، آبراهام ریس ویلای آلنده را تصاحب می‌کند و سپس به سمت مکزیکو سیتی نقل مکان می‌کند تا هدف آزادسازی و امن کردن مکزیک رو برآورده کند.

داستان بازی Red Dead Redemption
داستان بازی Red Dead Redemption

پس از مرگ (یا دستگیری، بسته به انتخاب بازیکن) خاویر اسکوئلا و بیل ویلیامسون، جان مارستون به بلک واتر باز می‌گردد و خواستار آزادی خانواده‌اش می‌شود. اما در عوض، ادگار راس قرارداد جان مارستون را تمدید می‌کند و تنها در صورتی به جان و خانواده‌اش اجازه آزادی می‌دهد که داچ ون در لیند، رهبر سابق باند را نیز پیدا کند و بکشد. داچ در این زمان، به جمعیت بومی سرخپوستان آمریکایی ملحق شده تا با ارتش آمریکا و دیگر قانون‌گذاران دولتی بجنگند. مارستون در مسیر شکار داچ، با اعضای باند او مبارزه می‌کند؛ با این حال داچ مثل گذشته همیشه یک قدم از دولت جلوتر است و همیشه می‌تواند از دستگیری جلوگیری کند.

جان مارستون شروع به همکاری با پروفسور هارولد مک دوگال (Professor Harold MacDougal) می‌کند. آنها همراه با یکی از بومیان آمریکایی به نام نستس (Nastas)، قادر به پیدا کردن و ارزیابی مخفیگاه جدید باند داچ می‌شوند. اما هارولد مک‌دوگال بعد از اینکه راهنمای بومی او، نستس، توسط یکی از اعضای باند داچ، یعنی انیپی (Enepay)، و با شلیک به سر کشته می‌شود، به سمت شرق فرار می‌کند و از ادامه همکاری با جان امتناع می‌کند.

در نهایت، مارستون با ارتش در حمله به مخفیگاه داچ همراه می‌شود. بعد از نبرد و تعقیب و گریزی طولانی، جان مارستون با داچ در بالای یک صخره روبرو می‌شود. داچ شکست خود را می‌پذیرد و به عنوان مرثیه‌ای برای خود، توضیح می‌دهد که دوران مفید بودن او و مارستون در دنیایی که به سرعت در حال پیشرفت است، به سر آمده. داچ همچنین به جان هشدار می‌دهد که حتی پس از مرگ وی، اداره فدرال هیچوقت اجازه نخواهد داد که او و خانواده‌اش رنگ آرامش را ببینند. بعد از این صحبت‌ها، داچ با پریدن از بالای صخره به پایین، خودکشی می‌کند.

ادگار راس به توافق با جان مارستون احترام می‌گذارد و خانواده مارستون را آزاد می‌کند. جان در مزرعه مک فارلین زندگی جدیدی را با خانواده‌اش از سر می‌گیرد. آنها با شروع دوباره و راه‌اندازی مزرعه خود، تعدادی گاو از مزرعه مک فارلین خریداری و چند اسب وحشی را هم برای استفاده، رام می‌کنند. همچنین جان، پسرش جک (Jack) را به چندین سفر برای شکار می‌برد.

با این حال، جک یک روز صبح، مخفیانه به بیرون از خانه می‌رود و سعی می‌کند که علی‌رغم بی‌تجربگی و کمبود منابع، یک خرس گریزلی را شکار کند. عمو (Uncle)، جک را در حالتی زخمی و درون دره می‌بیند و به بلافاصله به جان خبر می‌دهد. جان و سگش روفوس (Rufus)، به سوی جنگل می‌روند و با بالا رفتن از کوه، تلاش می‌کنند که جک را پیدا کنند. جان در بالای صخره نکوتی (Nekoti Rock)، جک را زخمی اما زنده پیدا می‌کند. اما خرس گریزلی به سمت آن دو حمله‌ور می‌شود؛ با این حال جان موفق می‌شود که خرس گریزلی را از پا در بیاورد و جک را به سلامت برگرداند.

همانگونه که داچ پیش‌تر هشدار داده بود، ادگار راس همراه با ارتش به مزرعه جان مارستون و خانواده‌اش حمله می‌کند. جک و جان سعی می‌کند که با آنها مبارزه کنند، اما تعداد نیروهای ادگار راس بسیار زیاد است و در نتیجه، عمو به ضرب گلوله آنها کشته می‌شود. جان مارستون پس از درک این موضوع که هیچ‌وقت نمی‌تواند از گذشته خود فرار کند، به همسر خود، ابیگیل (Abigail) و جک می‌گوید که فرار کنند.

وقتی ارتش مزرعه را کاملا محاصره می‌کند، جان از مخفیگاه خود درون انبار بیرون می‌آید و سعی می‌کند تا جایی که می‌تواند به افراد ادگار راس شلیک کند و آنها را از پا در بیاورد. اما تعداد آنها، حتی برای تیرانداز ماهری مثل جان مارستون هم بسیار زیاد بود و فقط به چند نفر از آنها صدمه می‌بینند؛ پس از آن با تمام توان شروع به شلیک می‌کنند و جان، مورد اصابت ده‌‌ها گلوله قرار می‌گیرد و پس از افتادن بر روی زمین و چند نفس عمیق، جان می‌سپارد. ادگار راس صحنه مرگ جان مارستون را تماشا می‌کند و پس از روشن کردن سیگار خود، به همراه سربازان و ماموران باقی‌مانده مزرعه را ترک می‌کنند. این پایان داستان بازی Red Dead Redemption نیست و همچنان ادامه دارد.

داستان بازی Red Dead Redemption
داستان بازی Red Dead Redemption

جک و ابیگیل صدای تیراندازی ماموران را می‌شنوند و برای همین به سمت انبار باز می‌گردند؛ جایی که متوجه می‌شوند جان به دست ادگار راس و نیروهایش کشته شده است. آنها جنازه جان مارستون را همراه با عمو دفن می‌کنند. در سال ۱۹۱۴ و سه سال پس از مرگ جان، ابیگیل نیز به دلایل نامعلومی می‌میرد و در کنار مقبره جان دفن می‌شود. حالا جک مارستون (که اکنون بالغ شده است)، به دنبال گرفتن انتقام از ادگار راس است.

جک خبر بازنشستگی ادگار راس را از یک مامور بلک واتر می‌شنود و همچنین مقاله‌ای را در روزنامه پیدا می‌کند که بازنشستگی ادگار راس را تایید می‌کند. جک همسر ادگار راس، امیلی راس (Emily Ross) را پیدا می‌کند؛ امیلی به جک می‌گوید که ادگار همراه با برادرش برای شکار، به سفری حوالی رودخانه سن لوییس (San Luis River) رفته است. جک به سمت رودخانه حرکت می‌کند و در آنجا، ادگار راس را در حال شکار اردک می‌بیند. جک پس از معرفی خودش به ادگار، او را به قتل پدرش متهم می‌کند و سخنان تندی را رد و بدل می‌کنند. ادگار راس به جک می‌گوید که پدرش در واقع با سبک زندگی و تصمیماتی که در پیش گرفته بود جان خود را گرفت و حمله به مزرعه، فقط اتفاقی برای تمام کردن زندگی او بود؛ همچنین به جک می‌گوید که اگر جک همین الان فرار نکند، او را نیز خواهد کشت. جک به او می‌گوید که جایی نمی‌رود و در نتیجه آنها دست به یک دوئل می‌زنند.

جک در دوئل پیروز می‌شود و راس را با گلوله‌های هفت‌تیر خود می‌کشد. او سپس به اسلحه‌ای که پدرش با آن کشته شده بود نگاه می‌کند و به آرامی به سمت اسبش می‌رود. جک می‌داند که با کشتن ادگار راس، ناخواسته پا در مسیر قانون‌شکنی گذاشته است؛ دقیقا همان سبک زندگی که پدرش طی کرد و سعی کرد جک را از پیش گرفتن همان مسیر نجات دهد.

بازی با نمایش روزنامه‌ای که سرنوشت دیگر شخصیت‌های این دنیا را شرح می‌دهد، به پایان می‌رسد. لی جانسون از سمت کلانتری منطقه آرمادیلو بازنشسته شد و تا جایی که ممکن بود از شهر فاصله می‌گیرد. آبراهام ریس، حتی با وجود اینکه وعده داده بود مکزیک را وارد دوره آزادی کند، پس از رسیدن به قدرت دچار طمع شد و و به یک فرد فاسد و ظالم تبدیل شد. بانی مک فارلین در نهایت ازدواج می‌کند. مرد ایرلندی، بیرون حیاط خانه‌ای خود را به ضرب گلوله می‌کشد. ست برایرز سرانجام گنجی را که به دنبالش بود پیدا می‌کند و ثروتمند می‌شود. لاندون ریکتز، بی سر و صدا و در خواب جان می‌بازد و در نهایت، دوران قانون‌شکنی و یاغی‌گری به اتمام می‌رسد و بخش دیگری از دنیای غرب وحشی سقوط می‌کند و در بین تاریخ مدفون می‌شود.

به پایان داستان بازی Red Dead Redemption رسیدیم. امیدواریم که از داستان بازی رد دد ردمپشن لذت برده باشید.

شما می‌توانید درباره نسخه دوم این بازی هم در اینجا مطالعه کنید:

یادداشتی بر داستان Red Dead Redemption 2
خواندن
۱۱ نکته‌ی مخفی که از Red Dead Redemption 2 باید بدانید
خواندن
منبع
https://reddead.fandom.com/wiki/Red_Dead_Redemption
عضویت
اطلاع از
guest

1 دیدگاه
بیشترین رای
جدیدترین دیدگاه‌ها قدیمی‌ترین دیدگاه‌ها
Inline Feedbacks
دیدن همه دیدگاه‌ها
گمنام
گمنام
3 ماه قبل

کلا داستان بدی داره
البته نه از نظر حماسی بلکه از نظر پایان

دکمه بازگشت به بالا
1
0
Would love your thoughts, please comment.x