عنوان محبوب Alan Wake ساخته استودیوی فنلاندی Remedy Entertainment بوده که نسل قبل ابتدا به صورت انحصاری برای پلتفرم اکس باکس ۳۶۰ و مدتی بعد برای رایانههای شخصی منتشر شد. این عنوان که بیانگر داستان نویسندهای معروف به نام آلن ویک (Alan Wake) بوده، به واسطه داستان جذاب و گیمپلی جالب خود توانست به موفقیتی نسبی دست یابد و بین هواداران سبک وحشت روانی، به یک اثر به یادماندنی بدل شود. در این مقاله ما تلاش کردهایم تا با جمعآوری خلاصهای از داستان بازی Alan Wake و دو بسته الحاقی آن، این روایت گیرا را برای شما بازگو کنیم. در ادامه با ما در پیکسل آرتس همراه باشید.
پیشزمینه داستان بازی Alan Wake
قبل از بررسی داستان بازی Alan Wake ابتدا باید نگاهی کوتاه به بعضی شخصیتها و وقایع پیشزمینهای این عنوان داشته باشیم که در درک داستان آن به شما کمک خواهند کرد.
Bright Falls
Bright Falls به عنوان روستایی کوچک در کنار معدن دریاچه کالدرون (Cauldron Lake) ایجاد گشته تا مکانی برای زندگی معدنچیان این منطقه باشد. هرچند طولی نکشید که به لطف پارک طبیعی Elderwood این روستا به مکانی معروف برای توریستان بدل گشت.
برادران اندرسون (Anderson Brothers)
با افزایش محبوبیت Bright Falls، خوانندگان افسانهای سبک راک یعنی تور و اودین (Tor & Odin) از گروه Old Gods of Asgard (خدایان قدیمی ازگارد)، مزرعهای در این روستا خریده و در آنجا مشغول زندگی شدند. این مزرعه که به زودی «مزرعه اندرسونها» نام گرفت، در نزدیکی دریاچه کالدرون قرار داشت. این دو برادر برای تولید مونشاین (یک نوع ویسکی سفید) از مواد موجود در زمین کشاورزی و آب دریاچه کالدرون استفاده میکردند.
پس از مصرف این مونشاین، احساس قدرت به این دو برادر دست داد البته نه بخاطر مست شدنشان بلکه به خاطر اثرات آب. «حضوری تاریک» در دریاچه وجود داشت و باعث شد که آنها فکر کنند واقعاً خدا هستند؛ انگار که داستانهای موجود در آهنگهایشان به واقعیت بدل میشدند. با خوردن آب در دریاچه، اگر بخواهیم به صورت استعارهای صحبت کنیم، آنها «حضور تاریک» موجود در آن را بیدار کردند. این حضور خواستار آزادی بود اما تنها میتوانست با دنبال کردن داستانهای موجود در اثرات هنری خلاقانه همانند رمان، آهنگ و نقاشیها به این آزادی دست یابد.
این دو برادر به نوشیدن مونشاین خود ادامه داده و با وجود این «حضور تاریک» در بدنشان، نهایتاً دچار زوال عقل شدند.
تاماس زین (Thomas Zane)
تاماس زین شاعری بوده که برای سکونت به Bright Falls آمد. وی در کابین Bird Leg، خانهای در یک جزیره کوچیک در وسط دریاچه کالدرون ساکن گشت. هدف زین از آمدن به Bright Falls مشاهده مناظر زیبای آن و استفاده از آنها برای دستیابی به خلاقیتهای جدید و سراییدن اشعار تازه بود. تام همچنین علاقه زیادی به غواصی داشته و به صورت مداوم به گشت و گذار و غواصی پیرامون دریاچه میپرداخت.
تام دستیاری به نام امیل هارتمن (Emil Hartman) داشت. امیل قدرت دریاچه را کشف کرده و بیصبرانه منتظر بود تا تأثیر آن بر دنیا را ببیند.
در زمان اقامتش در Bright Falls، تام با باربارا جَگِر (Barbara Jagger) ملاقات کرده و مدتی بعد عاشق او شد. رفته رفته باربارا به اشعار تام علاقمند گشته و دریاچه نیز توجه تام را به خود جلب کرد. وی افسانهای شنیده که از وجود گنجی در اعماق دریاچه سخن میگفت. تام همچنین با ساکنین بیشتری از روستا ملاقات کرده، که یکی از آنها سینتیا ویور (Cynthia Weaver) نام داشت. از آنجایی که سینتیا خود نیز به تام علاقمند بوده، نسبت به رابطه باربارا با او حسادت میورزید.
تام پس از کشف قدرت مرموز دریاچه («حضور تاریک» که توسط برادران اندرسون بیدار شده بود) دست از نویسندگی برداشت. بجای آن، وی شروع به کند و کاو برای یافتن گنجینه موجود در دریاچه کرد. تام در این مورد با باربارا نیز سخن گفته که باعث شد باربارا نیز به دنبال گنجینه بگردد، هرچند باربارا پس از رفتن به دریاچه دیگر بازنگشت. تام سریعاً لباس غواصی خود را برداشته و بدنبال باربارا رفت، هرچند در یافتن او ناموفق بود و خودش تنهایی به کابین Bird Leg بازگشت.
امیل به تام گفت که هنوز نباید امیدش را از دست بدهد: او میتواند با نوشتن بازگشت باربارا در داستانهایش او را واقعاً به زندگی بازگرداند. تام ترس خود از قدرتهای دریاچه را نادیده گرفته و اینکار را انجام داد. باربارا به زندگی بازگشت.
هرچند باربارا فرق کرده بود. رفتار فعلیش با اخلاق مهربان و دلسوز همیشگی باربارا متفاوت بود. پس از گذشتن روزهای بسیار، بالاخره تام کشف کرد این شخص اصلاً باربارا جَگِر نیست. از این رو تام او را به یک صندلی بسته و در اثنای خشم خنجری در قلب او فرو کرد. هرچند با انجام اینکار، متوجه شد که این موجود اصلاً قلبی ندارد.
تام تصمیم میگیرد تا از قدرت دریاچه برای برگرداندن کارهایش استفاده کند؛ تا هر چیزی که ساخته بود را از بین برده و قدرت دریاچه را نابود کند. وی داستانی نوشت که در آن جزئیات وقایعی که در آینده Bright Falls رخ میدهند مشخص شده بود. دقیقاً معلوم نیست تام چجور داستانی نوشته است. وی سینیتا ویور را به «زن چراغی دیوانه» تبدیل کرد که نسبت به نور وسواس پیدا کرده بود. تام وظیفه محافظت از روستا و نگه داشتن آن در نور را به سینتیا داد. وی سینتیا را مجبور کرد تا در نیروگاه برق زندگی کرده و اطمینان حاصل نماید که چراغهای روستا همیشه روشن باشند. پس از آن تام در داستانش خود را به آورنده نور بدل کرد تا بتواند در مقابل «حضور تاریک» بایستد. همچنین ممکن است که تام در مورد آلن ویک و این موضوع که او نهایتاً تاریکی را شکست میدهد نیز نوشته باشد.
پس از آن، تام در داستانش وجود خود را از واقعیت پاک کرد. وی نوشت که تمام متنهای نوشته شده توسطش نابود و فراموش شوند، به استثنای چیزهایی که در یک جعبه کفش گذاشته بود. این جعبه شامل یک کلید نور و توضیحاتی بود که آلن با استفاده از آنها میتوانست باربارا را از بین ببرد. در آخرین تلاشش برای نابودی موجودی که خود را به شکل باربارا در آورده بود، تام لباس غواصیش را پوشیده، باربارا (که هنوز دست و پایش بسته بود) را برداشته و به درون دریاچه رفت. این آخرین شیرجه غواصی تام بود. پس از آن دیگر هیچوقت تام بازنگشت.
تصور مردم بر آن بوده که تام و باربارا هر دو آن شب جان باختند که این موضوع باعث به وجود آمدن نام جدید جزیرهای بوده که کابین Bird Leg روی آن قرار داشت: «جزیره غواص» (Diver’s Isle).
موجودی که خود را شبیه باربارا کرده بود از تلاش تام برای نابودیش نجات یافته و شروع به استفاده از بدن باربارا برای ارتباط با دیگران و مجبور کردن آنها به انجام کارهایی که «حضور تاریک» خواهان آن بود، میکند. مدتی بعد، زلزلهای رخ داده که باعث سقوط «جزیره غواص» به درون دریاچه و غرق شدن آن برای همیشه میشود.
در همین اثنا، امیل (دستیار سابق تام) نیز هتلی قدیمی در کنار دریاچه کالدرون را به منزلگاهی برای هنرمندانی که بیماری روانی دارند بدل کرده بود. او میخواست تا با استفاده از ذهن افراد خلاق، دنیا را تغییر دهد.

آلن ویک
در زمان حال، آلیس ویک (Alice Wake) نگران وضعیت همسرش آلن ویک بوده که از وضعیت سد نویسنده (وضعیتی مرتبط با خلق اثر و نوشتن است که طی آن نویسنده توانایی تولید اثر جدید را از دست میدهد) رنج میبرد. آلن همچنین در وضعیت روانی بدی قرار داشت، هر شب مست کرده و تنها اوایل صبح به خانه بازمیگشت. آلیس در مورد دکتر امیل هارتمن و منزلگاه آن در Bright Falls مطلع شد. دکتر هارتمن آلیس را متقاعد کرد که آلن باید برای درمان به Bright Falls بیاید. از این رو آلیس همراه با آلن برای تعطیلات به این روستا میروند. داستان بازی Alan Wake بدین صورت آغاز میشود.
داستان بازی Alan Wake – ایپزود اول: کابوس
آلن ویک یک نویسنده بسیار معروف مجموعه داستانهای جنایی بوده که بیش از دو سال است از وضعیت سد نویسنده رنج میبرد. آلن رویایی در مورد زیر گرفتن یک نفر با ماشین دیده، که پس از آن شخص تصادف کرده در جلوی چشمان آلن ناپدید میشود. به دلیل خرابی ماشینش، آلن به سمت فانوس دریایی که در آن نزدیکی قرار دارد میرود. هرچند در آنجا توسط همان شخصی که با آن تصادف کرده بود مورد حمله قرار میگیرد. آلن با همان شخص روبرو شده، با این تفاوت که این بار او چهرهای سایه مانند دارد. آلن از دست او گریخته، هرچند آن شخص این بار مانند یک طوفان دوباره ظاهر میشود.
آلن از روی یک پل عبور نموده و با شخصیتی به نام کلی استوارد (Clay Steward) روبرو میگردد که به آلن میگوید برای فرار از این وضعیت به درون خانه برود. با وارد شدن به خانه و بستن در، طوفان در مقابل استوارد دوباره به شخصی که آلن با او تصادف کرده بود تبدیل میشود. او با استفاده از تبرش استوارد را کشته و سپس بار دیگر به طوفان تبدیل شده تا آلن را از پای در آورد. پس از آسیب دیدن آلن، یک نور روشن در را سوزانده و او را نجات میدهد. او با دادن یک چراغ قوه و تفنگ به آلن، او را برای نبردی که ظاهراً باید در آن شرکت نماید، آماده میکند. وی به آلن توضیح میدهد که افرادی مانند شخص تصادف کرده با آلن، توسط تاریکی محافظت شده و پیش از آسیبرسانی به آنها، ابتدا باید با استفاده از نور (در اینجا چراغ قوه) تاریکی را از روی آنها از بین برد. در اینجا نور مورد نظر از بین رفته و آلن نیز با استفاده از تجهیزات جدیدش تا رسیدن به فانوس دریایی با اشخاص مختلف مبارزه میکند. در آنجا بار دیگر یک طوفان ظاهر شده و آلن سریعاً به درون فانوس دریایی رفته و در آن را میبندد. آلن به سمت پلکان فانوس دریایی حرکت کرده و به نور بالای سرش نگاه میکند، اما این نور به صورت ناگهانی از بین میرود. سپس چیزی از درون تاریکی از پلهها پایین آمده و آماده حمله به آلن میشود که یکدفعه آلیس او را از خواب بیدار میکند.
در اینجا بالاخره داستان بازی Alan Wake در دنیای واقعی آغاز میشود. آلیس و آلن به روستای کوچک و دلپذیر Bright Falls آمدهاند، تا بار دیگر آلن خلاقیت نویسندگی خود را بدست آورد. این زوج قبل از رفتن به غذاخوری Oh Deer و گرفتن کلید کابینشان از کارل استاکی (Carl Stucky)، با مردم دلنشین روستا، مثل پت ماین (Pat Mine) روبرو میشوند که میزبان برنامه رادیویی شبانه این منطقه است. در غذاخوری، آلن با رز مریگولد (Rose Marigold) که ادعا میکند بزرگترین هوادار آلن است، همچنین راستی (Rusty) جنگلبان پارک ملی Elderwood و برادران اندرسون اعضای گروه موسیقی Old Gods of Asgard و فراریان فعلی از مؤسسه روانی مخصوص هنرمندان Cauldron Lake Lodge، آشنا میشود.
آلن دستورالعملهای رسیدن به کابین را دریافت میکند. سپس باید به پشت غذاخوری رفته و به دنبال کارل استاکی بگردد. راهرویی که به دستشوییها میرسد تاریک بوده و در آنجا پیرزنی چراغ بدست به نام سینتیا ویور به آلن هشدار میدهد. آلن به پیشروی در راهرو ادامه داده و دَرِ دستشویی مردانه را میزند. پس از آنکه جوابی از فرد داخل دستشویی دریافت نمیکند، زنی با لباس و توری سیاه رنگ روبروی آلن پدیدار میشود. این زن به آلن میگوید که کارل متأسفانه نتوانسته خود را به اینجا برساند و بجای کارل، این زن کلید کابینی که در «جزیره غواص» روی دریاچه کالدرون واقع شده است، را به آلن میدهد. پس از آن آلن بیرون رفته و پیش آلیس که درون ماشین منتظرش بوده بازمیگردد. پس از حرکت کردن ماشینشان، مردی (که احتمالاً کارل استاکی است) فریاد زنان بیرون آمده و میگوید که آنها کلید خود را فراموش کردهاند.
آلیس و آلن خود را به کابین رسانده و خانه را برای اقامتشان آماده میکنند. بعد از ظهر همان روز، دعوایی بین آلن و آلیس صورت گرفته و آلن از خانه بیرون میرود. آلن که از ترس همسرش نسبت به تاریکی آگاه بوده، میداند که آلیس او را دنبال نخواهد کرد. وقتی آلن روی پلی که جزیره را به روستا وصل میکند ایستاده است، برق خانه قطع شده و آلیس نام آلن را فریاد میزند. پس از شنیدن فریاد همسرش، آلن خود را سریعاً به خانه رسانده اما متوجه میشود که آلیس در دریاچه افتاده و او نیز به دنبال همسرش به درون آب شیرجه میزند. یکدفعه آلن در ماشین از خواب بیدار شده و متوجه میگردد که سرش بخاطر تصادف شکسته و خونریزی دارد. آلن که گیج شده و نمیداند چگونه سر از اینجا در آورده است، تصمیم گرفته تا به نزدیکترین پمپ بنزین رفته و از طریق تلفن درخواست کمک کند. متأسفانه پمپ بنزین در مسیر مستقیمی نسبت به مکان تصادف آلن قرار نداشته، از این رو وی حرکت خود را از دورن جنگل آغاز میکند. در طول مسیرش آلن با صفحات داستانی روبرو میشود که صفحه اول آن نام «عزیمت» (Departure) را روی خود دارد. «عزیمت» کتابی بود که آلن برنامه داشت آن را بنویسد اما هیچگاه موفق به انجام اینکار نشد. صفحه بعدی توضیح میدهد که شخصیت اصلی داستان درون جنگل مورد حمله فردی که یک تبر با خود حمل میکند، قرار میگیرد.
مدتی کوتاه پس از پیدا کردن صفحات داستان، آلن به یک انبار چوب رسیده و کارل استاکی را آنجا مییابد. آلن تلاش نموده تا با کارل سخن گفته و از او درخواست کمک نماید، اما با برگشتن کارل متوجه حضور سایههای تاریک پیرامون او گشته که نشان دهنده وجود «حضور تاریک» میباشند. در داستان بازی Alan Wake از افرادی که توسط «حضور تاریک» تسخیر شده باشند با نام «اسیر شده» (Taken) یاد میشود. پس از حمله چندین Taken به آلن، وی مجبور شده تا آنها و کارل استاکی را از پای در آورده و نهایتاً آلن به پمپ بنزین میرسد. در طول مسیرش آلن متوجه تابلوی جشن Deerfest شده که روی آن تاریخ فعلی قرار داشته و نشان میدهد که یک هفته از زمانی که آلن برای نجات آلیس به درون دریاچه پریده بود میگذرد. در پمپ بنزین، آلن با اداره پلیس تماس گرفته و منتظر رسیدن آنها میشود. کلانتر سارا بریکر (Sarah Breaker) افسری بوده که خود را به پمپ بنزین میرساند و آلن به وی میگوید که همسرش در کابین موجود روی دریاچه کالدرون گم شده است. کلانتر که به نظر میرسد از گفتههای آلن گیج شده باشد، به او اطلاع میدهد که اصلاً کلبهای روی دریاچه کالدرون وجود ندارد. حداقل نه از سال ۱۹۷۰ که کلبه مورد نظر همراه با «جزیره غواص» بخاطر یک فعالیت آتشفشانی درون آب غرق شدند. سپس کلانتر از آلن میپرسد که آیا او کارل استاکی را دیده است یا نه، که آلن برای نگه داشتن توجه کلانتر روی همسر گم شده خودش، به او دروغ میگوید. سپس بریکر با ماشین خود آلن را به دریاچه برده تا به او نشان دهد که هیچ کلبهای در این منطقه وجود ندارد، و همانطور که آلن میترسید، سخنان بریکر حقیقت داشتند.
داستان بازی Alan Wake – ایپزود دوم: اسیر شده
پس از بازجویی شدن توسط کلانتر، آلن تماسی دریافت کرده که طی آن شخصی میگوید او همسر آلن یعنی آلیس را دزدیده است، و آنکه آلن باید در Lover’s Peak در پارک ملی Elderwood به ملاقات این شخص برود. پس از آن آلن با دکتر امیل هارتمن ملاقات کرده که از آلن دعوت میکند تا در مؤسسه روانی Cauldron Lake Lodge اقامت گزیند. آلن که از روبرویی با امیل عصبانی شده، مشتی بر بینی او وارد میکند. مدت کوتاهی بعد، مأمور (انتشاراتی) آلن یعنی بری ویلر (Barry Wheeler) که چند وقتی خبری از آلن نداشته و به دلیل جواب ندادن تلفنش نگران آلن بوده است، خود را به اداره پلیس در Bright Falls میرساند. بری و آلن از اداره پلیس خارج شده و به سمت پارک ملی Elderwood میروند تا آلن بتواند از «راستی» جنگلبان مهربانی که پیشتر در غذاخوری با آن آشنا شده بود، کلبهای در این پارک اجاره کند. آلن راهی قرار خود برای ملاقات با آدمربا شده در حالی که بری در خانه اجارهای آنها باقی میماند. در مسیرش به سمت محل قرار، آلن راستی را مییابد که توسط Takenها مورد حمله قرار گرفته و به سختی آسیب دیده است.
پس از آن راستی نیز تسخیر شده و به یک Taken بدل میگردد و آلن راهی جز کشتن او ندارد. آلن مسیر خود به سمت Lover’s Peak را ادامه داده، هرچند مدتی بعد از یک واگن برقی به پایین پرتاب میشود. سپس آلن با آدمربا ملاقات میکند. آدمربا مقداری منور به آلن داده و به او میگوید تا جلوی Takenها رو گرفته و خودش نیز در عین حال مشغول شلیک به آنها میشود. پس از شکست دادن دشمنان، آدمربا از آلن میخواهد تا کل داستانی که نوشته است را به او بدهد وگرنه آنها به آلیس آسیب میرسانند. آلن و آدمربا با یکدیگر درگیر شده و هر دو از لبه پرتگاه سقوط میکنند، هرچند هیچ یک آسیب جدیی ندیدهاند. سپس آلن اسلحه آدمربا (که هنگام سقوط از دستانش رها شده بود) را برداشته و آدمربا نیز از صحنه میگریزد. پس از آن آلن تماسی از بری دریافت کرده که میگوید تمامی چراغهای خانه خاموش گشته و پرندگان نیز بیرون از خانه دیوانه شدهاند.
در مسیر برگشت، آلن تماسی از آدمربا دریافت کرده که به او میگوید وی تنها دو روز فرصت داشته تا کل داستان را در معدن زغال Bright Falls به دستان او برساند، وگرنه همسرش آلیس کشته میشود. پس از نجات دادن بری از دست پرندگان، آلن وی را به مرکز روستا فرستاده تا ببیند آیا مردم آنجا شخصی با مشخصات ظاهری آدمربا را میشناسند یا نه. مدتی بعد بری تماسی از رز، پیشخدمت و هوادار درجه یک کتابهای آلن ویک دریافت میکند. رز به بری میگوید که باقی صفحات داستان آلن پیش او میباشند؛ با اتمام این تماس تلفنی، دوربین رز را نشان میدهد که همانند یک زامبی در تاریکی ایستاده و زنی را میبینیم (همان زنی که در اپیزود اول کلید کابین را به آلن داده بود) که پشت سر رز ایستاده و به او میگوید: «دختر خوب».

داستان بازی Alan Wake – اپیزود سوم: اخاذی
آلن و بری به تریلر رز رسیده و باقی صفحات داستان را بدست میآورند، هرچند پس از نوشیدن قهوه رز بیهوش میشوند. وقتی آلن هوشیاری خود را بدست میآورد، تنها ۱۲ ساعت تا تحویل دادن داستان به آدمربا زمان دارد. بری همچنان بیهوش بوده و آلن تصمیم میگیرد تا بیرون رفته و ماشینشان را بیاورد. بیرون از تریلر، آلن با مأموری از FBI به نام نایتینگیل (Nightingale) روبرو شده که مسلح و بسیار به آلن مشکوک است؛ صاحب تریلر پس از مشاهده آنکه آلن و بری بعد از زمانی که رز معمولاً شبها میخوابد هنوز تریلر او را ترک نکرده بودند، به آنها مشکوک شده و پلیس را خبر کرده بود. آلن تلاش کرده تا از دست پلیس بگریزد که این موضوع باعث میشود مأمور نایتینگیل به سمت او شلیک کند. آلن مجبور به فرار به سمت جنگل و رهایی بری که هنوز درون کابین خوابیده است، میشود. آلن به سمت ایستگاه رادیویی محلی رفته تا آدرس معدن زغال را از آنها بگیرد اما بار دیگر نایتینگیل پدیدار گشته و به سمت آلن تیراندازی میکند، آلن مجدداً گریخته و اینبار نیروهای پلیس در جنگل توسط «حضور تاریک» ار بین میروند. آلن با طلوع خورشید ماشینی پیدا کرده و به سمت معدن زغال میرود. آلن به موقع سر قرار میرسد، اما باید تا بعد از ظهر صبر کند زیرا آدمربا اصلاً در محل قرار حاضر نمیشود. بعداً او تماسی از آدمربا دریافت کرده که از آلن میخواهد تا در Mirror Peak به ملاقاتش بیاید. در آنجا معلوم میشود که آدمربا هیچگاه همسر آلن را در اختیار نداشته و سپس گردبادی از تاریکی آنها را در برمیگیرد. پیش از آنکه «حضور تاریک» بتواند آلن را بکشد، وی منوری بر میدارد و نهایتاً از دره به پایین پرت شده و توسط پیکری ناآشنا نجات مییابد.
داستان بازی Alan Wake – اپیزود چهارم: حقیقت
آلن در Cauldron Lake Lodge بهوش میآید که قبلاً یک هتل بوده و حال یک مؤسسه روانی برای «هنرمندان» است و توسط دکتر هارتمن اداره میشود. هارتمن به آلن میگوید که همسرش مرده و تمام اتفاقاتی که تاکنون تجربه کرده است تنها بخشی از تخیلات آلن بودهاند. آلن حرف او را باور نمیکند و با فرا رسیدن شب دو بیمار دیگر، برادران اندرسون (که در دهه ۱۹۷۰ ستارگان موسیقی راک بودهاند) شروع به ایجاد هرج و مرج در این مؤسسه میکنند. طی این آشوب آلن موفق شده تا از آنجا فرار کند و با بری که او نیز هنگام جستجو برای آلن، توسط دکتر هارتمن زندانی شده بود، ملاقات مینماید. دکتر هارتمن از آلن میخواهد تا روی «این» با یکدیگر کار کنند و میگوید که میتوانند چیز زیبایی خلق نمایند. «حضور تاریک» مؤسسه را در برگرفته و دکتر هارتمن را کشته یا اسیر میکند. آلن متوجه شده که برادران اندرسون از حقیقت ماجرا آگاه بوده، از این رو همراه با بری راهی مزرعه آنها میشود. پس از رسیدن به مزرعه، آنها پیامی مخفی روی یک نوار قدیمی پیدا میکنند که در آن نوشته است «بانوی نور را پیدا کنید». سپس آنها پیرزنی را به یاد میآورند، سینتیا ویور، که اولین بار هنگام رسیدن آلن به این روستا و بازدید از غذاخوری آن، یک فانوس در دست داشت. بری و آلن توافق کرده تا صبح به دنبال سینتیا بگردند و شب را با نوشیدن یک بطری از مونشاینهای برادران اندرسون که از آب دریاچه تهیه شده است، سپری میکنند. وقتی آلن خوابش میبرد، او به صورتی واضح شب گم شدن آلیس، تقریباً غرق شدن کامل آلن در آب و – برای اولین بار – وقایع گم شده هفته بعدی پس از این ماجرا را به یاد میآورد.
داستان بازی Alan Wake – اپیزود پنجم: کلیک کننده
آلن از خواب بیدار شده و اسلحه مأمور نایتینگیل را روبرویش میبیند. نایتینگیل بری و آلن را به زندان محلی این روستا میبرد. هنگام رخ دادن یک قطعی برق ناگهانی، نایتینگیل و کلانتر هر دو پیش سلول بری و آلن آمده تا حواسشان به زندانیان باشد، اما به محض آنکه نایتینگیل دستش را در جیب خود فرو برده تا صفحهای از داستان که مشغول خواندنش بوده را بیرون بیاورد، «حضور تاریک» پدیدار شده و نایتینگیل را با خود بیرون میبرد. کلانتر که حال «حضور تاریک» را با چشمان خود دیده بود، بری و آلن را آزاد نموده و آنها توضیح میدهند که باید سینتیا را پیدا کنند. کلانتر میگوید که سینتیا در نیروگاه برق قدیمی روستا زندگی میکند. در حالی که بری باقی مانده تا تماسهایی را از طرف کلانتر صورت دهد، آلن و کلانتر به سمت هلیکوپتر حرکت میکنند.
وقتی برق منطقهای که بری در آن حضور داشت قطع میشود، بری پا به فرار گذاشته و خود را به فروشگاهی در نزدیکی مکان فعلی آلن و کلانتر میرساند. پس از جمعآوری ذخیرهای از چراغ و منور، بری خود را به آن دو رسانده و سه تایی با هم با استفاده از هلیکوپتر به سمت نیروگاه برق قدیمی پرواز میکنند. هرچند، کلاغها به هلیکوپتر حمله کرده و آلن مجبور میشود از درون هلیکوپتر به بیرون بپرد، در حالی که بری و کلانتر در هلیکوپتر باقی مانده و هر از چندگاهی آلن را در مقابله با Takenها یاری میکنند. زمانی که آلن سینتیا را مییابد، سینتیا به او میگوید که به «اتاق بسیار روشن» برود، و پس از یک سفر بسیار پر خطر، آلن، سینتیا، بری و کلانتر همگی یکدیگر را در آنجا ملاقات میکنند. آلن صفحهای نوشته شده توسط تام را یافته که به «دستگاه کلیک کننده» (Clicker) اشاره دارد؛ یک کلید لامپ جدا شده که در دوران کودکی توسط مادر آلن به او داده شده بود، که با روشن کردن یک نور جادویی تمامی تاریکیها را از بین میبرد (این داستان توسط مادر آلن در دوران بچگی به او گفته شده بود زیرا در دوران کودکی آلن ترس از تاریکی داشت). در همان لحظه آلن متوجه میشود که باید دقیقاً چه کاری انجام دهد: به دریاچه کالدرون رفته و با استفاده از «دستگاه کلید کننده» همسرش آلیس و روستای Bright Falls را نجات دهد.
داستان بازی Alan Wake – اپیزود ششم: عزیمت
آلن پس از آنکه به سینتیا، بری و کلانتر میگوید که در «اتاق بسیار روشن» باقی بمانند زیرا این کاری است که او باید به تنهایی انجام دهد، با ماشین به سمت دریاچه کالدرون حرکت میکند. پس از چندین رویارویی با گروههای بزرگی از Takenها و اشیای تسخیر شده، آلن به دریاچه رسیده و پس از شیرجه زدن به درون آن، «کلیک کننده» را نیز فشار میدهد. در اینجا آلن از دنیای مملوء از تاریکی سر در میآورد، و با روشن کردن تکههایی از نوشته توسط چراغش، کلبه ناپدید شده شروع به پدیدار گشتن میشود. پس از آنکه خانه به صورت کامل ظاهر میگردد، آلن صدای صحبتهای باربارا و فریادهای آلیس برای کمک را میشنود. آلن وارد خانه شده و باربارا جَگِر/حضور تاریک را پیش رویش دیده که به دلیل تلاش نافرجام تام برای کشتنش در سال ۱۹۷۰، سوراخی در قلبش وجود دارد. آلن باربارا را گرفته، دستش را در سوراخی که قلب او باید در آنجا باشد قرار داده و «کلیک کننده» را فشار میدهد. نور بدن باربارا را فرا گرفته و از دهان و چشمانش بیرون آمده و سپس نور تمام خانه را در بر میگیرد. آلن پس از آن به سمت دستگاه تایپی که در اتاق مطالعهاش قرار داشته میرود (در حالی که تاریکیها همچنان پنجره خانه را پوشاندهاند) و شروع به نوشتن میکند. آلن میگوید که میداند چگونه پایان داستان را بنویسد و آنکه باید توازن برقرار شود و «هر چیزی یک بهایی دارد».
پایان داستان بازی Alan Wake کمی مبهم بوده و برای برداشت مخاطب به صورت باز رها شده است. فلشبکی از پریدن آلن به دریاچه برای نجات آلیس پخش شده و سپس گذر زمان به صورت برعکس را در روستای Bright Falls مشاهده میکنیم. سپس آلیس را میبینیم که از دریاچه شنا کرده و بیرون آمده، در حالی که هنوز کلبه وسط دریاچه ناپدید بوده و آلیس نام «آلن؟» را فریاد زده و به دنبال شوهرش که او نیز در این صحنه حضور ندارد، میگردد. سپس ما Bright Falls را در جشن سالانه Deerfest مشاهده میکنیم (که در زمان آمدن آلیس و آلن به این روستا در ابتدای بازی، هنوز دو هفته تا برگزاری آن باقی مانده بود)، که حال در آن رز همان فانوس سینتیا، بانوی روشنایی، را در دست دارد. در پشت سر رز نیز مأمور نایتینگیل را میبینیم که شباهت زیادی به باربارای تسخیر شده توسط تاریکی دارد. پس از آن ما بار دیگر آلن را در اتاق مطالعهاش در حال تایپ کردن میبینیم، و سایهها همچنان بیرون از پنجره او قرار گرفتهاند. سپس آلن جمله روبرو را میگوید: «این یک دریاچه نیست… یک اقیانوس است.»
قبل از پایان بازی ما صدای آلیس را میشنویم که میگوید: «آلن، بیدار شو». داستان بازی Alan Wake در همینجا با پدیدار شدن سه نقطه سفید روی یک صفحه سیاه به پایان رسیده، که مستقیماً بازی را به اولین بسته الحاقی آن وصل میکنند.
داستان بازی Alan Wake – اولین بسته الحاقی: سیگنال
با ادامه داستان پس از پایان نسخه اصلی، آلن خود را شب هنگام بیرون از غذاخوری روستای Bright Falls یافته که خیلی سریع زمان آن به صبح تغییر میکند. با ورود به غذاخوری، یک نوع رؤیای آشناپنداری ورای واقعی از اتفاقات رخ داده هنگامی که تازه آلن ویک به روستای Bright Falls آمده بود مشاهده میکنید، که در آن همه چیز به طور ترسناکی آشنا بوده اما در جای درست خود قرار ندارد. آلن به یاد نمیآورد که پیش از این کجا بوده اما میداند که باید به پشت غذاخوری برود، و اینبار به زور وارد آنجا میشود. زین با آلن صحبت کرده و به او میگوید که اون نباید از این جلوتر رفته و باید تمرکز کند. زین ویدیویی پخش نموده که در آن آلن در شناسایی واقعیت مشکل داشته و حتی وقایع رخ داده در همین زمان را بازگو میکند، آلن متوجه شده که در کجا قرار دارد: مکان تاریک (The Dark Place).
پس از ترک دستشویی، یک اختلال عظیم باعث شده تا آلن تعادل و تمرکز خود را برای یک ثانیه کوتاه از دست بدهد. شب Bright Falls را فرا گرفته و منطقه پیرامون غذاخوری مملوء از تلویزیونهایی شده که پیامی هشدار دهنده از سوی آلن (که اینجا Mr. Scratch نام دارد) را پخش میکنند که در آن وقایع ذکر شده، دقیقاً به همان صورت اتفاق میفتند. با بیرون رفتن از پشت غذاخوری، آلن خود را در جنگلهای Bright Falls یافته و باور دارد که مشکلی برای پایان داستانش یعنی «عزیمت» پیش آمده است. با پناهگیری از دست Takenها در یک خانه متروکه، آلن صفحه داستانی را پیدا کرده که باور دارد اثر خودش بوده اما کلماتش همگی به مانند تکههای یک رؤیا در آمده و غیرقابل خواندن هستند. تعدادی زیادی از کلمات این متن روبروی آلن پدیدار میشوند، اما او تنها روی یک کلمه تمرکز میکند: تلفن. با روشن کردن این کلمه، تلفنی پدیدار شده و زین به واسطه آن به آلن میگوید که میتواند به او یاری برساند اما آلن باید از فرو رفتن در اعماق این مکان جلوگیری نموده و «سیگنال» را دنبال کند.
پس از این ماجرا، آلن به دنبال کردن سیگنال در خیابانهای Bright Falls میپردازد که باعث روبرویی او با چندین تغییرات اختلالی، پیامهای تلویزیونی و Takenها میشود. پس از فرار از زیرزمین تغییر یافته و مملوء از Taken کلیسا، آلن بار دیگر با صفحه داستانی که از آسمان پیش روی او سقوط کرده روبرو شده و چندین کلمه مختلف پیش رویش قرار میگیرند که یکی از آنها «دوست» است. با نورانی کردن این کلمه، بری ویلر، دوست و مدیر آلن در یک حالتی که آن سمت بدنش مشخص است، پدیدار شده و شخصیتش را نیز با خود به این مکان میآورد. آلن متوجه میشود که سیگنال به سازهای در دور دست اشاره داشته و بری نیز میگوید که آن مکان یک کارخانه اره است. وقتی آلن از بری میپرسد که وی چگونه از این موضوع خبر دارد، بری جوابی گیج کننده به آلن میدهد.
با رفتن به بخشهای عمیقتر جنگل، یک پیام هشدار پخش شده و نوع جدیدی از یک Taken نامرئی در محیط ظاهر گشته و آلن را در جنگل دنبال میکند. به گفته بری، همه چیز کم کم عجیبتر میشود. بری میگوید که افکار نادیده گرفته شده آلن در حال بدل شدن به واقعیت بوده و مکانهای عجیبی را ایجاد میکنند که آلن برای رسیدن به هدفش باید از آنها عبور نماید. کلمات شروع به تغییر یافتن به کلمات «بد» کرده و آلن باید پیرامون آنها هوشیارتر باشد. با ورود و گذر از کارخانه اره، آلن آلیس را به یاد آورده و در مورد وضعیت فعلی او کنجکاو میشود. نهایتاً آلن در خانه خود به زین میرسد. زین پدیدار گشته و به آلن میگوید که تاریکی باعث و بانی این اتفاقات نبوده و این خود آلن است که دارد این بلاها را ایجاد میکند، زیرا آلن در ذهن خود اسیر شده است. پس از آنکه آلن با عصبانیت از قبول اینکه خود باعث این موارد بوده سر باز میزند، زین به زور به سویی دیگر رانده شده و تلویزیونها حمله خود به سمت آلن را آغاز میکنند. پس از نبرد، آلن به سمت تلویزیون اصلی که بسیار عصابنی بوده و میگوید «چرا… چرا… چرا نتوانستم جلوی او را بگیرم!» نزدیک میشود اما یک دفعه تلویزیون روشن شده و شروع به فریاد زدن میکند. با شروع فریادهای تلویزیون و گفتن جملات «مغزم بود… مغز من!» آلن ناگهان نقش بر زمین میشود. سپس او شروع به بیرون آمدن از رؤیا کرده و صحنهای با دکتر امیل هارتمن در مؤسسه Cauldron Lake Lodge در ذهنش تکرار میگردد. اما به زودی او از این رؤیا نیز بیرون میآید، و در اتاق مطالعه کلبه Bird Leg بیدار میشود، در حالی که دور تا دورش پر از صفحات داستان پخش و پلا شده است. سپس آلن ویک فریاد میزند: «هیچ راه خروجی نیست، هیچ راهی… من باید از اینجا بیرون بروم!»
داستان بازی Alan Wake – دومین بسته الحاقی: نویسنده
دقیقاً پس از وقایع بسته الحاقی «سیگنال»، آلن نسبت به وضعیت فعلی واقعیت (حضورش در این رؤیا) آگاهی بدست آورده که حال در باغ مؤسسه هارتمن در سمت مخالف دروازهای که بری در آن سویش قرار دارد ایستاده است. پس از آنکه آلن راهش را به سمت بری پیدا میکند، افکار و خاطراتش ترکیب شده و ورژن عجیب و پیچ و تاب خوردهای از صحنه اجرای گروه راک Old Gods of Asgard که با بخش خروجی جلوی مؤسسه ترکیب شده است، را ایجاد میکند. آلن با تعدادی از Takenها مبارزه کرده و سپس به پشت ساختمان میرود تا با تاماس زین ملاقات کند. در آنجا زین به آلن توضیح میدهد که او باید خود را به کابین موجود روی دریاچه کالدرون رسانده تا یا خودش را پیدا کند و یا برای همیشه در تاریکی غرق شود. صفحهای برای نوشتن فراهم شده تا آلن بتواند به واسطه آن مسیرش را به سوی هدف بعدیش یعنی فانوس دریایی، باز نماید. با استفاده از کلماتی چون پاک کردن، راک و قایق، ویک مسیر خودش را از چشمانداز کوهستانی مؤسسه به سوی فانوس دریایی آغاز میکند. پس از صحبت کردن با زین، حال آلن باور داشته که آگاهی بهتری از آنچه که باید با آن روبرو شود دارد. محیط پیرامون آلن به صورت دائم تغییر کرده و ناپایدارتر شده و Takenهای بیشتری در آن پدیدار میشوند. نهایتاً آلن خود را در مقابل چرخ و فلکی دیده که از تصاویر و خاطرات برخوردهای نه چندان دور او تشکیل شده است. پس از آن در انتها آلن به آسانسوری رسیده که در آن مکالمه دیگری با زین خواهد داشت. زین توضیح میدهد که همه این اتفاقات فعلی بخشی از یک رؤیا هستند و با وجود آنکه زین مطمئن نیست پس از آخرین رویارویی آلن با تاریکی چه بلایی سر «حضور تاریک» آمده است، زین خودش هنوز نتوانسته راهی برای خروج از «مکان تاریک» پیدا کند.
پس از خروج از آسانسور، ویک خود را در پمپ بنزین استاکی مییابد. آلن از ساختمان بیرون آمده و مسیرش را از درون جنگل به سمت یک پل بلند ادامه میدهد. با پیشروی آلن در مسیر، زین بار دیگر با او سخن میگوید. وی توضیح میدهد که بخشی از آلن که کنترل بخشهای پیرامونی آلن فعلی را بر عهده دارد، درون کلبه بوده و از یک نوع توهم جنون آمیز رنج میبرد. آلن فعلی (که زین مشغول صحبت کردن با او است) نشانگر بخش منطقی آلن بوده، که توانایی تفکر و برنامهریزی را دارد. زین امیدوار است که آلن منطقی بتواند پیش از آنکه آلن دیوانه به صورت کامل تسلیم تاریکی شود، کنترل او را در دست بگیرد. همچنین زین توضیح میدهد که Mr. Scratch (آلن ویکی که در رؤیای فعلی درون تلویزیون پدیدار شده و سخنانی دیوانهوار میگوید) نشانگر هیچ بخشی از آلن واقعی نیست؛ در حالی که زین سینتیا ویور را کنترل نموده و صفحهای نیز در مورد «کلیک کننده» آلن در بخش ابتدایی داستان بازی Alan Wake نوشته بود، Mr. Scratch تنها ساختهی خود آلن بوده که قصد داشته در داستانش از او استفاده کند. سپس زین درخت بزرگی را از ریشه در آورده تا با استفاده از آن برای آلن پلی برای عبور از روی دره بسازد.
با پیشروی ویک، او متوجه میشود که آلن واقعی فانوس دریایی را خاموش کرده و شرایطی ایدهآل برای Takenها به وجود آورده است. نهایتاً آلن خود را در تکهای از مؤسسه دکتر هارتمن مییابد و شاهد مکالمه روانکاوی میان دکتر هارتمن و بخش دیوانه و متوهم خود است. بخش دیوانه آلن به صورت کامل با تشخیص دکتر هارتمن موافق بوده و جلسه را با گوش دادن به نواری از صدای همسرش، آلیس، که در آن با تنفر در مورد نیازهای مداوم آلن و غرورش صحبت میکند، به اتمام میرساند. بخش منطقی آلن این صحنه را صرفاً توهمی دانسته که برای تضعیف روحیه او طراحی شده است؛ بعداً زین تأیید میکند که همه چیز یک رؤیای پیچ و تاب خورده از تخیلات آلن بوده که طراحی شده تا جلوی بازپسگیری ذهن آلن توسط بخش منطقیش را بگیرد. یک صفحه دیگر به آلن اجازه میدهد تا نور فانوس دریایی را بازگرداند، که پس از انجام این کار، گروههای عظیمی از Takenها برای جلوگیری از رسیدن آلن به فانوس دریایی پدیدار میشوند. پرتوی نوری از چراغ دریایی ساطع شده و Takenهای موجود در منطقه را از بین میبرد و به آلن اجازه میدهد تا به هدفش برسد. با رسیدن به بالای فانوس، آلن دریچهای را باز کرده که او را به حاشیه دریاچه کالدرون میبرد.
پس از مشاهده خاطرهای کوتاه از آلیس، پلی از مکان فعلی آلن به سوی کابین ایجاد میشود. بری در نقاط مختلفی از پل ظاهر شده و به آلن توضیح میدهد که رها کردن توهماتش باعث از بین رفتن همه چیز، از جمله بری خواهد شد. وقتی آلن دلسوزی بسیار کمی نسبت به این مشکل دوست خیالیش از خود نشان میدهد، بری تصمیم میگیرید تا خودش آلن را متوقف کند. آلن نهایتاً خود را به کابین رسانده، که حال کاملاً توسط تاریکی فرا گرفته شده است؛ هارتمن، Old Gods of Asgard و بری تسخیر شده همگی در تلاش هستند تا از ورود آلن به کابین جلوگیری کنند. پس از نابودی این چهار Taken، آلن وارد کابین شده و پس از بالا رفتن ار پلکان خود متوهمش را نقش بر زمین پیدا کرده که مشغول گفتن جملاتی بیمعنی است. پس از آن که نیمه منطقی آلن دستش را روی شانه نیمه دیوانهاش میگذارد، آن دو با یکدیگر ترکیب گشته و آلن ویک بار دیگر کامل میشود. حال پس از دستیابی به یک حس وضوح و آگاهی کامل، آلن میداند که اگر برای بار دوم هوش و حواسش را از دست بدهد، ممکن است دیگر زنده نمانده و هیچگاه نتواند به واقعیت بازگردد. با درک این موضوع که ممکن است هیچوقت نتواند از «مکان تاریک» بیرون برود، آلن به دستگاه تایپ نزدیک شده و شروع به نوشتن میکند. پس از نمایش صفحه تایپ، روی برگه جمله «بازگشت – اثری از آلن ویک» پدیدار میگردد.
«نام من آلن ویک است، من یک نویسنده هستم.»
امیدوارم از مطالعه داستان بازی Alan Wake و بستههای الحاقی آن لذت برده باشید. برای هوادارانی که ممکن است از این موضوع آگاهی نداشته باشند، باید بگویم که عنوان جدید استودیوی Remedy یعنی Control نیز در دنیای مجموعه Alan Wake اتفاق افتاده و اشاراتی هم به این بازی دارد. دومین بسته الحاقی Control نیز AWE نام داشته (?Alan Wake Expansion) و میتوان به وضوح تصویر شخصیت آلن ویک در جنگلهای Bright Falls را در لوگوی آن مشاهده نمود. این بسته الحاقی قرار است در زمانی نامعلوم در تابستان سال جاری برای عنوان Control منتشر شود.
هواداران مجموعه آلن ویک که میخواهند خود را برای تجربه این بسته الحاقی آماده نمایند، میتوانند از اینجا خلاصه داستان بازی Control را مطالعه کنند.
واقعا عالی و کامل بود
عالی و کامل.. ممنونم
واقعا عالی و کامل بود .
باور نکردنی بود که تقریبا جز به جز داستان بازی رو توضیح داده بودین مرسی مرسی واقعا عالی دست مریزاد
عالی بود ، فقط کاش چنتا از دیالوگ های خوب بازی رو هم ترجمه میزاشتید با حال می شد
عااااااااااالی بود دمتون گرم
عالی ممنون