بازی Far Cry 4، محصول یوبیسافت و منتشر شده در سال ۲۰۱۴، از تحسین شدهترین و محبوبترین نسخههای این سری است و بر آن آمدیم تا داستان این بازی را شرح دهیم. پس با پیکسل آرتس همراه باشید تا نگاهی به داستان Far Cry 4 داشته باشیم.
پیش گفتار
آجای قلعه (Ajay Ghale) پس از مرگ مادرش، آیشواری (Ishwari)، برای تحقق بخشیدن به آخرین آرزوی او، تصمیم میگیرد که به کشور خود، کیرات (Kyrat) باز گردد تا خاکستر او را در لاکشمانا (Lakshmana) پخش کند. علیرغم هشدارهای مقامات رسمی برای صرف نظر از وارد شدن به این کشور به دلیل جنگ داخلی، آجای گذرنامه دریافت میکند و به پانتای هند سفر میکند و از آنجا با اتوبوسی به سوی کیرات سفر میکند.
آجای در اتوبوس با دارپان (Darpan) آشنا میشود، مردی که با او صحبت میکند و این بدان معناست که به او کمک میکند که وارد کیرات شود. با این حال پس از رسیدن به مرز، اتوبوس توسط ارتش سلطنتی متوقف میشود. آنها اتوبوس را جستجو میکنند و به آن مشکوک میشوند و در همین لحظه دو شورشی از اتوبوس پیاده میشوند و جنگی بین آنها و سربازان در میگیرد و شورشیان و راننده اتوبوس کشته میشوند. آجای و دارپان فرار میکنند اما هنگام فرود هلیکوپتر دستگیر میشوند. از داخل هلیکوپتر، پاگان مین (Pagan Min)، پادشاه ظالم منطقه پیاده میشود. او به دلیل اینکه به سربازان دستور داده بود که تنها اتوبوس را متوقف کنند و درگیری به وجود نیاورند، آنها را با یک خودکار به قتل میرساند. او با دیدن آجای، رفتار دوستانهای پیدا میکند، وی را در آغوش میکشد و از او بابت استقبال خشونتآمیز عذرخواهی میکند، سپس با آجای سلفی میاندازد و کیسهای را در بالای سر او قرار میدهد و ادعا میکند که یک مهمانی در انتظار او است.
آجای و دارپان به محوطه پائول د پلور هارموپ (Paul De Pleur Harmop)، یکی از فرماندهان کیرات میروند و کنار میز شام مینشینند. پاگان از خاطرات خود با آیشواری و درگیریهای این دو با هم تعریف میکند و متعجب میشود که او هرگز از آجای نام نبرده بود. پاگان توضیحاتی در مورد مسیر طلایی (Golden Path) میدهد و سپس چنگالی را در کمر دارپان فرو میکند و او را به عنوان تروریستی از مسیر طلایی معرفی میکند و سپس تلفن مخفی را از آستین دارپان خارج میکند که روی آن متنی برای کمک به شما نوشته شده بود. پاگان سپس به پائول دستور میدهد که قبل از درخواست از آجای برای ماندن و لذت بردن از ادامه غذا، در مورد هر چه که او از دارپان میداند مطلع شود، سپس پاگان با تلفن همراه خود محل را ترک میکند و در حال تماس با یوما لائو (Yuma Lau) میگوید که نیاز دارد که با هم صحبت کنند.
آجای خاکستر مادرش را پس میگیرد و در نهایت به طبقه پایین میرود، جایی که او صدای وصل کردن برق و فریادهای دارپان را میشنود. آجای در مییابد که پائول، در حال شکنجه دارپان است، اما در مسیر، با مردی به نام سبل (Sabal) روبهرو میشود که خود را به عنوان یک مبارز مسیر طلایی معرفی میکند و میگوید که پدر درگذشته آجای، موهان قلعه (Mohan Ghale) را میشناسد. مشخص میشود که موهان، در واقع بنیانگذار مسیر طلایی بوده است و به همین ترتیب، سبل میگوید که افتخاری است که با پسر او ملاقات میکند و به آجای کمک میکند تا فرار کند. اگرچه آجای نگران دارپان است، اما سبل میگوید که او از اهمیت بیشتری برخوردار است و دارپان قطعا او را درک میکند. سبل در میان بارانی از گلولهها، آجای را به همراه یک راننده فراری میدهد اما در سرانجام ماشین از جاده خارج میشود و در یک دره تصادف میکند. آجای بیدار میشود اما متوجه میشودکه راننده مرده است، بنابراین به وسیله فرستنده رادیویی دستی با سبل تماس میگیرد و او به آجای دستور میدهد که به نزدیکترین برج ناقوس برود.
آجای پس از رویارویی با چند سرباز ارتش سلطنتی، کوکری (وسیلهای تیز و برنده مانند قمه) یکی از سربازان را میرباید و از بیابانی عبور میکند، بسته به تنظیمات بازیکن، آجای ممکن است در طول مسیر با چندین دشمن و حیوانات وحشی نیز درگیر شود.
پس از ملاقات آجای با سبل و تعداد انگشت شماری از سربازان راه طلایی درون برج ناقوس، آنها با اسنوموبیل برای سربازان ارتش سلطنتی کمین میکنند. پس از یک درگیری سنگین، بهمن از بالای کوه سرازیر میشود و به برج ناقوس برخورد میکند. آجای بیدار میشود و خودش را از میان انبوهی از برفها بیرون میآورد و سبل را پیدا میکند، در حالی که او با خنده به آجای میگوید که کشتن او قطعا کار سختی است.
فصل یک
سبل، آجای را به دهکده باناپور (Banapur) میبرد. در آنجا به او توضیح میدهد که چرا مسیر طلایی با پاگان مین مبارزه میکند و میگوید که همه چیز از پدر و مادر آجای شروع شده است. آمیتا (Amita)، یکی دیگر از رهبران مسیر طلایی، در حالی که از مرگ دارپان، جاسوس مسیر طلایی خشمگین است، به آنها نزدیک میشود و سبل، آجای را به عنوان یک توریست معرفی میکند. او به دلیل معضلات به وجود آمده ناشی از جنگ، از آجای عذرخواهی میکند، سپس او را با بهادرا (Bhadra) دختر نوجوانی که به اعتقاد سبل و سایر اعضای کیرات، تجسم الههای زنده بود، آشنا میکند. سپس سبل از آجای درخواست میکند که کار را با آزاد کردن برج ناقوس باناپور و قطع کردن رادیوی پروپاگاندای پاگان، آغاز کند؛ با این کار قلمرو مسیر طلایی گسترش مییابد. بعد از این ماموریت، سبل به آجای دستور میدهد که به دیدار لانگینوس (Longinus)، کشیشی خود خوانده و دلال اسلحه مسیر طلایی که گذشته او مربوط به زمان Far Cry 2 است، برود. او به آجای یک مسلسل دستی اسکورپیون (vz 61 škorpion) میدهد. سپس از طریق رادیو خبر میرسد که ارتش سلطنتی در حال حمله به باناپور است. آجای پس از رویارویی با دشمنان، بهادرا را از ساختمانی در حال سوختن نجات میدهد و به باناپور فرصت بازیابی میدهد. آجای توسط سبل و آمیتا مامور انجام ماموریتی دو جانبه میشود: نجات برخی از گروگانها و آزادسازی یک پاسگاه (Outpost) در منطقه پائول. پس از انجام هر دوی اینها، آمیتا آجای را ترغیب میکند که بماند و آرزوی پدر و مادرش مبنی بر کیراتی متحد و عاری از دیکتاتوری را برآورده کند. در خارج از پاسگاه، آجای با هورک (Hurk) که بسیار به مواد منفجره آمریکایی علاقهمند است، ملاقات میکند. او به آجای میگوید که اگر به کمک نیاز داشته باشد، میتواند به محل اقامت هورک برود (گزینه Co_op بازی را فعال کند) و یا از مسیر طلایی استفاده کند. سپس هورک سوار ماشین میشود و به این ترتیب، فصل اول بازی تمام میشود.
فصل دو
در این نقطه، تمام مناطق جنوبی کیرات برای کاوش باز است و آجای تمام ایستگاههای کنترل شده توسط پائول و نور (Noore) را آزاد میکند. در طول داستان آجای ماموریتهای جانبی برای افراد زیر انجام میدهد:
لانگینوس_ آجای الماسهای خونین را که به شدت توسط ارتش سلطنتی محافظت میشود، را با سفر به کوه هیمالیا پیدا و بازیابی میکند. لانگینوس در ازای این کمکها، اسلحههایی را به مسیر طلایی ارائه میدهد. با اتمام این ماموریتها، آخرین سلاح را به آجای میدهد.
مومو چیفون (Mumu Chiffon)_ او که طراح مد سابق پاگان مین بود، آجای را برای ماموریتهای شکار میفرستد تا پوستهای کمیاب را جمعآوری کند. هنگامی که آجای پوست همه حیوانات را جمعآوری میکند، به خانه چیفون باز میگردد اما متوجه میشود که خانه وی به سرقت رفته و یادداشت او نشان میدهد که نیروهای پاگان مین او را پیدا کردهاند و چیفون به ناچار از کشور فرار کرده است. او در یادداشت با آجای خداحافظی میکند و میگوید (درنده زندگی کن)
رابی ری رانا (Robi Ray Rana)_ او مجری رادیوی آزاد کیرات است، رابی را در آن منطقه مراکز پروپاگاندا را خنثی کرده و برجهای ناقوس را آزاد میکند. هنگامی که ۵ پوستر پروپاگاندا از بین برود، رابی ری با آجای تماس میگیرد.
شارما لاسا (Sharma Sulsa)_ شارما زمانی بازیگر هرزهنگاری بود، اما اکنون کارگردان فیلمهای اتومبیلرانی و اکشن است. شارما آجای را بر میگزیند تا در سریال خود که شامل مسابقات اتومبیلرانی و بقا در برابر دشمن است، بدلکار شود.
هورک_ در دی ال سی رستگاری هورک (Hurk redemption) آجای مجسمههای میمون طلایی را برای هورک که در ماموریتهای انتحاری میمونها با مواد منفجره نقش داشته است، پیدا میکند.
یوگی و رجی (Yogi and Reggie)_ دو شر خر که در خانه کودکی آجای اقامت دارند. پس از اولین ملاقات، آنها که در چادری در نزدیکی خانه زندگی میکنند، برای آجای مواد مخدر فراهم میکنند تا استقامت و سایر تواناییهای او را بسنجند. پس از این کار، قابلیت ساخت سرمهای جدید برای آجای باز میشود.
وقتی آجای به اولین پاسگاه آزاد شده باز میگردد، آمیتا و سبل را در حال مشاجره مییابد. یکی از اعضای مسیر طلایی میگوید که اختلافات آمیتا و سبل بر سر استرتژی همیشگی است و اظهار میکند که چون آجای پسر موهان و یکی از مهمترین اعضای راه طلایی است، تصمیم او تاثیر زیادی خواهد داشت. در پایان استدلال خود، آمیتا و سبل جدا میشود و آجای گزینهای برای انتخاب دارد:
سبل: اگر بازیکن تصمیم بگیرد از طرح سبل پیروی کند، آجای به اردوگاهی میرود و ۹ عضو از مسیر طلایی را که گروگان گرفته شدهاند را نجات میدهد، اما در این روند اطلاعات بسیار مهمی را از دست میدهد.
آمیتا: اگر بازیکن از طرح آمیتا پیروی کند، آجای به همان اردوگاه میرود و نقشهها و اطلاعات بسیار مهم و مورد نیاز مسیر طلایی را پیدا میکند، اما در عوض، گروگانها از دست میروند.
پس از این ماموریت، آجای در محلی که برای خاکسپاری تعیین شده بود، با بهادرا ملاقات میکند. آجای میپرسد که آیا مراسم خاکسپاری پدرش نیز به روش آیینهای دسته جمعی انجام شده بود؟ بهادرا پایخ میدهد که خود بسیار جوان بوده اما مرگ پدر آجای راه طلایی رو خرد کرد. او اظهار داشت که موان در جنگ نمرد بلکه کشته شد. آجای که شوکه شده، بیشتر از بهادرا سوال میکند و بهادرا او را به سمت خانه کودکیاش روانه میکند. در آنجا، آجای دو معتاد انگلیسی تبار به نامهای رجی و یوگی را پیدا میکند که در آنجا اقامت دارند. پس از مکالمهای سریع، آجای ناگهان تحت تاثیر مواد مخدذ آنها قرار میگیرد و در منطقه Shanath تسلیم نور میشود. نور آجای را به صورت برهنه داخل چاله نبرد میفرستد و به او توصیه میکند که زنده بماند و مکان چاقوی پنهان را نیز به او میگوید. بعد از پیروزی و ملاقات مجدد با نور، او به آجای میگوید که مجبور است منطقه Shanath را اداره کند، زیرا پاول خانوادهاش را گرفته است. او به آجای التماس میکند که پائول را از قدرت پایین آورد و خانوادهاش را نجات دهد. آجای سپس به خانه باز میگردد و با عصبانیت یوگی و رجی را بیرون میکند.
آجای وارد محل پائول میشود. او باید مخفیانه حرکت کند تا از بلند شدن صدای آزیرها جلوگیری کند. در نهایت به ساختمان اصلی که گروگانی در آن بسته شده است، میرسد. آجای گروگان را آزاد میکند و خود را جای او قرار میدهد و پائول همراه با همسر و دخترش وارد اتاق میشوند. سپس پائول به گروگان نگاه میکند و ناگهان آجای رو میشناسد. آجای با سرش به او ضربه میزند و او را زمینگیر میکند و داخل صندوق اتومبیلی میاندازد. در این نقطه بازیکن میتواند ماشین را متوقف کرده و نابود کند و یا به نقطه ملاقات مسیر طلایی برود. با حضور در نقطه ملاقات، آجای پائول را به سبل و آمیتا تحویل میدهد و آنها نیز پیش از انتقال پائول برای بازجویی از آجای تشکر میکنند. پس از پایان بازی، پائول را میتوان در قفسی از جنس بامبو در شرق باناپور، در حالی که نشسته و چیزی را با خود زمزمه میکند، پیدا کرد. بازیکن میتواند او را رها کند یا اورا بکشد.
آجای به مزارع تریاک بر میگردد و آمیتا را پیدا میکند که به او میگوید هدف بعدی کارخانه Rochan brick است که دانشمندان ارتش سلطنتی در آنجا در زمینه مواد مخدر فعالیت میکنند. بازیکن مجددا حق انتخاب دارد:
سبل: اگر بازیکن سبل را انتخاب کند، با سربازانی ملاقات میکند که به او کمک میکنند تا کارخانه را از بین ببرد. او به پشت بام کارخانه رفنه و بمبی رو میکارد تا از طریق دودکش وارد آزمایشگاه شود. در داخل کارخانه او همه افراد با قبل از فرار میکشد و سپس با بمب C4 کل کارخانه را از بین میبرد.
آمیتا: اگر بازیکن آمیتا را انتخاب کند، با تعدادی از سربازان مسیر طلایی ملاقات میکند. رهبر آنها به آجای میگوید که باید ۳ ژراتور کنترلهوا را غیرفعال کند تا سربازان مجبور به خروج از کارخانه شوند. وقتی آنها خارج میشوند، آجای وارد میشود اما شروع به استنشاق گاز تریاک میکند، وقتی اثر مخدر از بین میرود، آجای شیمیدانها را میکشد و با علامت آمیتا از کارخانه بیرون میآید.
پس از آن، آجای از آمیتا و سبل دستور میگیرد که نور را از بین ببرد. اما آجای به دلیل اینکه او در راه دستگیری پائول کمک کرده بود، سرنوشت او را تعیین میکند. آجای در منطقه Shanath، در ورودی مخفی پیدا میکند و محافظن نور را میکشد. سپس مخفیانه نزد نور میرود و تپانچه ۱۹۱۱ خود را به عنوان تهدید به او نشان میدهد. اگر بازیکن تصمیم به شلیک بگیرد، نور در گودال میافتد و توسط حیوانات وحشی دریده میشود. اگر بازیکن تصمیم بگیرد که از او در گذرد، آجای شانه نور را لمس میکند و فاش میکند که خانواده نور از بین رفتهاند. در این حال نور خنجر آجای را میباید و رگ خود را میزند و فریاد میزند که (این همان چیزی است که میخواهی؟) و سپس عقب عقب به داخل گودال میافتد و حیوانات درنده به او حملهور میشوند. سپس کنترل منطقه Shanath به دست مسیر طلایی میافتد.
پس از اینها، ویلیس هانتلی (Wilis Huntly) با آجای تماس میگیرد و در ازای دادن اطلاعات درون فرودگاه، از او کمک میخواهد. به آجای دستور داده میشود تا قبل اینکه ویلیس هواپیمای سسنا (Cessna) خود را به زمین بنشاند، تکتیراندازان در منطقه را از بین ببرد تا در فوردگاه با یک فرمانده ارتش سلطنتی ملاقات کند. ویلیس ادعا میکند که برای CIA کار میکند و اطلاعاتی که آجای به دنبال آن است، همراه خلبانی است که هماکنون در حال پرواز است. آجای به سمت یک موتور ATV میدود و با آن از روی سطح شیبدار میپرد و با استفاده از لباس پرنده خود، به هواپیما میرسد، اطلاعات را از خلبان میگیرد و هنگامی که نارنجکی به سمت هواپیما پرتاب میکند تا آن را از بین ببرد، از آن دور میشود. با این وجود، بیشتر اطلاعات موجود در پروندهای که او بازیابی کرده، مخدوش شده است. ویلیس با آجای تماس میگیرد و میگوید که اگر آجای به او کمک کند که چند فرمانده اصلی ارتش سلطنتی را از بین ببرد و یوما لاو (Yuma Lau) را بکشد، اطلاعات را ذره ذره فاش میکند. در طی این ماموریتها، ویلیس فاش میکند که او، موهان را از زمانی میشناخت که در جنگ داخلی اول کیرات و در حین مبارزه با ملیگرایان (Nationalists) برای پاگان مین کار میکرد و مادر آجای، آیشواری، برای جاسوسی پاگان فرستاده شده بود. وقتی موهان زندگی آیشواری را تهدید میکند (چون میخواست همه چیز را ترک کند)، او موهان رو میکشد. آجای در مییابد که تمام افرادی که ویلیس او را برای کشتن آنها فرستاده، از اعضای سابق CIA بودهاند؛ پایههای کهنهای که نیاز به حذف آنها بود ردپای CIA در کیرات پاک شود. سپس ویلیس، آجای را وسط هیمالیا از هواپیما خود به بیرون میاندازد و و او توسط یک سرباز ارتش سلطنتی دستگیر میشود.
فصل سه
آجای بیدار میشود و میبیند که توسط یوما، پاگان مین و سربازی که او را اسیر کرده، تحت نظر قرار دارد. پاگان به یوما میگوید که آجای را زنده میخواهد، اما باید درس عبرتی به او بدهد. آجای میفهمد که او را به دورگش (Durgesh)، زندانی جهنمی در کوههای تحت کنترل یوما بردهاند. وقتی پاگان و یوما انجا را ترک میکنند، نگهبان سلول آجای از خواب بیدار میشود و میبیند که در سلول او باز است. در غارهای زندان، آجای زندانیانی را پیدا میکند که کاملا دیوانه شدهاند. او با وسایلی که در اطراف پراکنده شده است، یه قلاب میسازد . آجای موفق میشود خود را به دامنه کوهی در دهکدهای پوشیده از برف برساند؛ جایی که مردم دهکده مجبور به کار و استخراج برای ارتش سلطنتی هستند. آجای باید از درگیری با سربازان اجتناب کند و یا آنها را از بین ببرد، سلاحهای خود را بازیابی کند و سپس فرار کند. او در برف فرو میرود و تقریبا یخ میزند، اما قبل مرگش موجود بسیار بزرگی، یعنی یک یتی (Yeti) به سمت او میآید.
دی ال سی Escape from durgesh prison
آجای بیدار میشود و میشنود که پاگان زا طریق رادیو با او صحبت میکند. او از رفتار یوما عذرخواهی میکند و توضیح میدهد که چگونه او را پیدا و دستگیر کرده است. آجای در برج ناقوسی در شمال کیرات رها شده اما پاگان مکان او را به آمیتا و سبل که به یک فروند هلیکوپتر دست پیدا کردهاند، او میدهد. همچنین پاگان میگوید که تعدادی از سربازان یوما در مسیر نقطه استخراج قرار دارند. آجای سی دقیقه فرصت دارد تا به نقطه استخراج برسد. فعالیتهایی که او انجام میدهد، ممکن است زمان را اضافه یا کم کند. در نهایت آجای به نقطه استخراج میرسد.
دی ال سی Valley Of The Yetis
در طی فرار از دورگش، آجای شنید که یوما در حال رفتن به دره گمشده (Lost Valley) برای یافتن عتیقهای که گفته میشود جاودانه است، میباشد. آجای و خلبان هلیکوپتر نیز تصمیم میگیرند که به دنبال این عتیقه بردند اما هلیکوپتر مورد حمله میگیرد و منهدم میشود. خلبان، سوخوایندر (Sukhwinder) به بیرون میپرد و آجای با هلیکوپتر سقوط میکند. بعدا او با صداهای رادیوی خود از خواب بیدار میشود و متوجه میشود که خلبان توسط دشمنانی ناشناختهای در کوهستان اسیر شده و آجای باید او را پیدا کند. آجای در طی جستوجوی خود، مکانی مقدس را در غار بزرگ کشف و افرادی را پیدا میکند که لباسهای بزرگ خزدار و کلاه شاخدار پوشیدهاند و به نظر نمیرسد که بخشی از لشکر یوما باشند. با این حال، آنها رفتار دشمنانه دارند و آجای به ناچار با آنها درگیر میشود. سرانجام او به یک ایستگاه رادیویی میرسد.
شخصی در رادیو به آجای پاسخ میدهد و به او توصیه میکند که به دلیل طوفان، سر جایش بماند اما اما کمک در راه است. سپس، آجای وارد مکالمه دیگری از طریق رادیو میشود و خود را “مصاحبه کننده” معرفی میکند و مکان خود را لو میدهد و برای حمله آماده میشود و با موفقیت از ایستگاه در برابر مهاجمان دفاع میکند.
صبح روز بعد، آجای پیامی را از شخصی دریافت میکند که خود را استاد ساندش (Master Sandesh) معرفی میکند و ادعا میکند سوخوایندر را به اسارت گرفته و در حال آمادهسازی برای کشتن او است. وقتی آجای از او میپرسد که چه میخواهد، ساندش اظهار میکند که میخواهد آجای تلاش کند و خلبان را نجات دهد تا توسط یالونگ (Yalung)، خدایی شیطانی قضاوت شود. اگر او نیاید خلبان کشته میشود. آجای از کوه بالا میرود و به غاری میرود و عبادت کنندگان یالونگ را میکشد و خلبان را در اسارت پیدا میکند. آجای میدود تا او را آزاد کند اما توسط ساندش دستگیر شده و به آجای میگوید که باید با یالونگ دیدار کند و مورد قضاوت قرار گیرد.
مدتی بعد، آجای بیدار میشود و صدای فریاد شخصی (احتمالا سوخوایندر) را میشنود. او میبیند که سایهای با جثه بسیار بزرگ، فردی که فریاد میکشید را میگیرد و با دستهایش، سر او را از بدن جدا میکند. آجای به جز چراغ قوه همه تجهیزات خود را از دست داده و باید در غارها حرکت کند. او راه خود را در غارها پیش میبرد و از بین اسکلتها و استخوانهای بیشماری عبور میکند اما یک یتی را پیدا میکند که در حال خوردن چیزی است. اگر یتی متوجه حضور آجای بشود، او را دنیال کرده و میکشد. درون غار چالههایی وجود دارد که آجای میتواند در آنها پنهان شود، او قلابی پیدا میکند و با کمک آن از غار فرار میکند. آجای سپس به ایستگاه رادیویی باز میگردد؛ جایی که باید از آن در برابر سربازان ساندش دفاع کند.
صبح روز بعد، آجای پیامی دیگر از ساندش دریافت میکند که میگوید باعث افتخار است که یالونگ بیدار شده است. او میگوید که حضور آجای در دره باید پاک و تمام سیگنالهای رادیویی مسدود شوند. هنگام خروج از ایستگاه، او مکالمه بین دو سرباز را میشنود که به یکدیگر میگویند یک خدمه نگهداری از اخلالگرهای رادیویی با کامیون خود تصادف کرده است. آجای به سمت محل تصادف میرود و دو ژنراتور فعال کننده اخلالگر رادیویی را غیرفعال میکند.
سومین و آخرین ژنراتور درون معبدی قرار دارد؛ آجای موفق میشود با استفاده از لباس پرنده خود به آن برسد. یتی از آخرین ژنراتور محافظت میکند و بازیکن میتواند از او فرار کند و یا او را بکشد. شلیک به سر تا حدود یتیها را گیج میکند و میتوان آنها را با استفاده از این، راحتتر از پای در آورد. پس از کشته شدن یتی، قبل از اینکه بدن او در دودی نارنجی محو شود، میتوان پوست و قلب او را جمعآوری کرد.
صبح بعد، بالاخره آجای موفق میشود با مسئولان مسیر طلایی تماس بگیرد. آنها میپرسند که آیا او عتیقه یالونگ را پیدا کرده یا آن را از بین برده است. آجای به سمت مکان عتیقه در قله هاجورا آماکو هاتاما (Hajura Amaka Hatama) حرکت میکند و ایستگاه رادیویی را ترک میکند. او متوجه میشود که برای رسیدن به قله کوه، به دلیل فشار کم، به ماسک اکسیژن نیاز دارد، بنابراین چند تن از سربازان ساندش را میکشد و ماسک آنها را میدزدد. آجای مسیر قله را ادامه میدهد و در راه به یک یتی بر میخورد و او را میکشد. او به یک غار راه مییابد و در انجا با مجسمههای سنگی گروتسک (Grotesque) که تغییر شکل ظاهری انسان به یتی را نشان میدهد، مواجه میشود. او عتیقه را پیدا میکند، او عتیقه را پیدا میکند، جسمی که چیزی درخشنده و زرد رنگ از آن خارج میشود و بعد از شلیک آجای به آن، آتش میگیرد و گازی زرد از آن متصاعد میشود و آجای از هوش میرود.
آجای از خواب بیدار میشود و میبیند که عتیقه برای محافظت از خود در حال ایجاد یتیهای بیشتر است. او باید تمام ریشههای عتیقه را از بین ببرد و هنگامی که موفق به این کار میشود، عتیقه منفجر میشود و آجای به زمین میخورد. وقتی که آجای بیدار میشود، با وحشت میبیند که خود او نیز به یک یتی تبدیل شده و صدایی افسانهای به او میگوید (راه تو با ماست نه علیه ما، بیدار شو و کنار ما قدم بردار).
پس از آن، دی ال سی دره یتیها به پایان میرسد؛ اشاره میشود که آجای در برف فرار میکند و در نتیجه اثر گازهای عتیقه که باعث توهم میشوند از بین میروند. بعدها، او توسط مسیر طلایی پیدا میشود و به خانه قلعه بازگردانده میشود. آمیتا یا سبل به آجای میگویند که تا نیمه مرگ، منجمد شده بود.
فصل سه (ادامه)
پس از حوادث دره یتیها، آجای در بستر خود در خانه قلعه بیدار میشود و رهبر مسیر طلایی (آمیتا یا سبل) به او میگوید که نزدیک به انجماد و مرگ بین کوهها پیدا شده است. او پس از آزادسازی کلیه پاسگاههای جنوبی کیرات، با آمیتا ملاقات میکند و به او میگوید وقت آن است که از پلِ کینگ (King) استفاده کنند و به مسیر طلایی اجازه دهد که به کیرات شمالی نیز منتقل شوند. بعد از گرفتن پل، آجای وارد شمال میشود و به او گفته میشود که در روستای اوتکارش (Utkarsh) با برخی از متحدان مسیر طلایی دیدار کند. در زیرزمین خانه، سربازان مسیر طلایی از آجای بابت اتصال جنوب به شمال تشکر میکنند. ناگهان صداهایی از بالا میشنوند و آجای و سربازان از دیدن پاگان مین حیرت زده میشوند. پاگان در حالی که به نظر مهربان میآمد، به اجای میگوید که از او در برابر (تروریستهای مسیر طلایی) محافظت میکند و سربازان و خانواده آنها را اعدام میکند. آجای به دنبال او میرود و پاگان و ماشینش را نابود میکند. با این حال، پاگان مین واقعی با آجای تماس میگیرد و شما را سرزنش میکند.
پس از اینها، سبل و آمیتا از آجای میخواهند که با آنها ملاقات کند. آجای با بیش از دوازده سرباز مسیر طلایی، شروع به تماشای اطلاعاتی میکنند. آجای مینشیند و اطلاعات شروع به پخش شدن میکنند. پاگان مین در صحنه ظاهر میشود و یوما از تمایل خود برای دفاع از او در برابر مسیر طلایی میگوید اما همزمان، موقعیت خود را نیز در معدن KEO Svargiya افشا میکند. آجای برای مقابله با یوما به معدن میرود و سربازان او را شکست میدهد؛ اما وقتی وارد معدن میشود، یوما با مواد مخدر بر روی او تاثیر میگذارد. آجای سفری در توهم را تجریه میکند؛ جایی که راه خود را در جنگلی با دیدن تصاویر دو رهبر مسیر طلایی باز میکند.
اگر سبل وجود داشته باشد، دیده میشود که او، گلوی سربازان مسیر طلایی که طرفدار آمیتا بودند را میشکافد و میگوید که به میراث خود هتک حرمت کرده و بر خدایان تف کردهاند.
اگر آمیتا وجود داشته باشد، دیده میشود که به سربازی میگوید که به هر خانهای برود و همه بچهها را جمع کند و برایش بیاورد. آمیتا به روستاییان میگوید که اگر آنها واقعا عاشق کیرات باشند، بدون شکایتی در خانههای خود را باز میکنند و بچههای خود را تحویل میدهند، در غیر این صورت مورد اصابت گلوله قرار میگیرند.
آجای به جلو رفتن ادامه میدهد، تا ایمکه با یوما روبرو میشود. آجای به هنگام مشاهده او و ببر سفیدش، بارها به انها شلیک میکند. او سرانجام یوما را شکست میدهد و از توهم خارج میشود و میبیند که بارها و بارها یوما را با چاثو زده است. پس از مرگ او، آجای به دیدار بهادرا میرود که به دلیل دعواهای مداوم آمیتا و سبل، بسیار جدی شده است. او به آجای میگوید که هدف بعدی، معبد ژالندو (Jalendu) است و هر کسی که آجای نقشه او را دنبال کند، رهبر بی قید و شرط مسیر طلایی خواهد بود. بهادرا میگوید که آرزوی یک کیرات آزاد را دارد اما نمیتواند به تنهایی تصمیم بگیرد. به عنوان پسر موهان قلعه، تصمیم آجای برش زیادی دارد و مردم به حرف او گوش خواهند داد.
سبل: او میخواهد محافظان ارتش سلطنتی را در معبد ژالندو بکشد و از آنجا دفاع کند، سپس معبد ژالندو را به قصد استفاده به عنوان مکانی تشریفاتی برای بهادرا تصاحب کند.
آمیتا: آمیتا با گفتن اینکه مراسمات برای بهادرا منسوخ شده و روشی برای (فاحشه خواندن دختران جوان) است، اظهار میکند که خواهان تخریب معبد است. در روند تخریبمعبد، تمام گنجینههای تاریخی کیرات و طلاهای نگهداری شده در آن به دست میآیند و برای خرید چیزهایی که کشور پس از مرمت به آنها نیاز دارد، صرف میشوند.
به دنبال ماموریت در معبد ژالندو، رهبر مسیر طلایی از آای برای دفاع از اوتکاش در برابر بمببارانهای خمپارهها دعوت میکند. پس از آن، وی با رهبر مسیر طلایی که انتخاب کرده، ملاقات میکند و وظیفه کشتن دیگری را به عهده دارد. به عنوان مثال اگر رهبر مسیر طلایی، سبل باشد، به شما خواهد گفت که آمیتا بسیار افراطی و حضورش یک تهدید است؛ به همین ترتیب، آمیتا خواهد گفت که نظرات سبل کهنه و منسوخ است و از پیشرفت کیرات به آینده جلوگیری خواهد کرد. آجای نیز این گزینه را دارد که رهبر مخالف را بکشد یا از زندگی او بگذرد.
روبهرو شدن با پاگان مین
سرانجام، آجای برای آخرین حمله به قلعه پاگان با مسیر طلایی دیدار میکند. آنها کمک میکنند که راههای ارتباطی با کاخ سلطنتی کاهش یابد. آجای از کوه بالا میرود و پاگان را پیدا میکند که برای آنها شام آماده میکند. پاگان مینشیند و به آجای دو گزینه میدهد: به او شلیک کند یا او را امان دهد و خاکستر آیشواری را با هم پخش کنند.
شلیک: اگر بازیکن به پاگان شلیک کند، آجای با خانه باز میگردد و به رهبر مسیر طلایی متصل میشود و میگوید که پاگان مرده اما لاکشمانا (Lakshmana) را پیدا نکرده است. سپس بازیکن میتواند از کاخ بالا برود و بدن پاگان را غارت کند که آن به شما وسایل ارزشمند و ۲۵۰۰۰۰ روپیه میدهد.
گذشت: اگر بازیکن از جان پاگان مین بگذرد، با آجای صحبت میکند و فاش میکند که اهمیتی ندارد که چه کسی مسیر طلایی را کنترل کند، کیرات در نهایت همیشه به او تعلق دارد و همیشه به همین گونه است. او آجای را به زیارتگاه کوچکی میبرد و اطلاعات حیرتانگیز دیگری میدهد. وقتی آیشواری برای جاسوسی پاگان فرستاده شده بود، صاحب یک فرزند دختر میشود که نام او لاکشمانا بود. موهان که احساس خیانت میکرد، لاکشمانا را میکشد و آیشواری نیز در عوض، قبل از فرار از کیرات، موهان را میکشد. پس از مرگ او، پاگان (مانند مردی سالم)، تنها یه مرتبه وارد زیارتگاه میشود و (مثل الان) بیرون میآید. آجای خاکستر میادرش را داخل زیارتگاه رها میکند و برای دیدن پاگان در هلیکوپترش، از معبد خارج میشود، پاگان میگوید که کیرات برای اجای است اما هلیکوپتر را از آجای میگیرد. پاگان پرواز میکند و آجای به رهبر مسیر طلایی میگوید که پاگان رفته است و او لاکشمانا را پیدا کرده است.
گذشت و پس از آن شلیک: کشتن پاگان مین پس از گسترش خاکستر کاملا امکان پذیر است. بعد از اینکه هلیکوپتر بلند میشود، بازیکن چند لحظه کنترل دارد که طی آن میتواند هلیکوپتر را ساقط کند. سپس بازی جمله “شاه مرده است” (THE KING IS DEAD) را به همان شیوه پایان (شلیک) نمایش میدهد. بعد از اینها میتوانید بقایای پاگان را در کنار هلیکوپتر در پایین کاخ، با همان غنیمتها پیدا کنید.
بعد از داستان اصلی
در این نقطه، آجای میتواند به هر کسی که رهبر مسیر طلایی است مراجعه کند.
سبل: سبل در معبد ژالندو خواهد بود. در آنجا بازیکن میبیند که او دقیقا همان کاری را انجام میدهد که در توهمات یوما پیشبینی کرده بود. سبل گلوی طرفداران آمیتا را درست در مقابل بهادرا که به سختی از درون بستر دیده میشود، میبُرد. آجای با اشاره به بهادرا، اعتراض میکند، اما سبل اقدامات خود را توجیه میکند و میگوید گناهان مقابل خدایان فقط در خون پاک میشود.
آمیتا: او در تیرتا (Tirtha) خواهد بود و همان کاری را انجام خواهد داد که در توهم یوما انجام داده بود؛ او بچهها را با زور از والدین خود میگیرد تا ارتشی نوساز و تازهنفس بسازد و همچنین مزارع تریاک را اداره کند. او ادعا میکند که در حال حاضر، آزادی را برای صلح فدا میکند. وقتی آجای میپرسد که بهادرا درباره همه اینها چه نظری دارد، آمیتا میگوید که دیگر به او نیازی ندارد. وقتی آجای میگوید که او را کجا فرستاده است، آمیتا پاسخ میدهد که اهمیتی ندارد چون او به هر حال نمیتواند برگردد. این بدان معناست که بهادرا یا به تبعید فرستاده شده و یا کشته شده است.
بعد از کات سینها، آجای میتواند رهبر فعلی و پیروان آنها را امان دهد یا آنها را بکشد. اگر بازیکن قبل از رویارویی نهایی با پاگان مین، از جان رهبر دیگر گذشته باشد، میتواند آنها را پیدا کند و در صورت انتخاب، آنها را نیز بکشد.
سبل: میتوان او را در حال مراقبه در کمپی در شمال کیرات، در جنوب دریاچه ویزالاخوتا (Visalakhutta) پیدا کرد.
آمیتا: او در محوطه Sherpa Yak با چند نفر از پیروان خود فلاتی سمت جنوب کیرات و دقیقا در شما باناپور کمپ زده است.
در اینجا، داستان پر فراز و نشیب Far Cry 4 به اتمام میرسد. Far Cry 4 نشان میدهد که ترکیب قدرت و سنت، نه تنها از انسان، دیکتاتوری تمام و کمال میسازد و ذره ذره، غرق در سیاهی و پلیدی میکند، بلکه دایره زندگی را بر اطرافیان نیز تنگ میکند؛ حال میخواهد این ترکیب، مانند جایگاه سبل، آمیتا و پاگان مین در مقامی بالا باشد، یا در سطوح پایین تر.
در آخر، امیدواریم از خواندن این مطلب، لذت برده باشید.
واقعا عالی بود جناب
خیلی عالی بود
چه داستان پیچیده ای داشت
خیلی بازی باخالی هستش،،مخصوصا اینکه با سیستمهای میدرنج هم میشه پلی کردش،، من فعلا ک اوایلش هستم،،، امیدوارم مثل نسخه ی سوم بتونه فن هارو رازی کنه،،،باتشکر از مقاله ی پرو پیمونی که گذاشتید،،،خیلی جامع بود،،،
من اصلا نتونستم اخر آمیتا رو پیدا کنم ، (قبل از پاگ مین نکشته بودمش)
منم تو کف پیدا کردن بهادرا مردم😂😂 خواهشا پیداش کردین یه خبر بدین ، خیلی نگرانشم😁😁
ولی تو این فکرم که اگه بعد ماجرای امیتا و بچه ها ، اگه امیتا رو نکشیمش و دنبالش بریم میتونیم مکان بهادرا رو پیدا کنیم یا نه ، به هر حال دیگه حال بازی کردن تا رسیدن به این سیو رو ندارم😝😝
چطوری ببر یا پلنگ درو اهلی کنیم من که فیل رو اهلی کردم ولی نیدونم چطوری پلنگ یا ببر رو اهلی کنم