بازی GTA IV بدون شک یکی از تأثیرگذارترین عناوین تاریخ صنعت بازی به حساب میآید. این عنوان نه تنها با داشتن میانگین امتیازات ۹۸ در سایت متاکریتیک یکی از مورد تحسین قرارگرفتهترین عناوین صنعت بازی است، بلکه برای همیشه در خاطرات بازیکنانی که این بازی را در اواخر دهه ۲۰۰۰ میلادی تجربه کردهاند نیز باقی میماند. در کنار استفاده از جدیدترین سیستمها و تکنولوژیهای روز آن زمان که همگان را متحیر ساخته بود، نکته دیگری که این عنوان را متمایز میکرد، داستان جذاب، پیچیده و گیرای آن بود. از این رو در این مقاله بر آن آمدهایم تا داستان بازی GTA IV و پایانهای مختلف آن را برای شما بازگو کنیم. در ادامه با ما در پیکسل آرتس همراه باشید.
داستان بازی GTA IV – مقدمه
در سال ۲۰۰۸، نیکو بلیک (Niko Bellic)، یک سرباز کارکشته از اروپای شرقی و قاچاقچی سابق انسان، همراه با یک کشتی باربری به نام Platypus به شهر «لیبرتی سیتی» (Liberty City) میآید. نیکو برای انجام اینکار چندین دلیل داشت: دوری از یک رقیب قدیمی، پیدا کردن شخصی که در زمان جنگ جوخه او را فروخته بود و ملاقات با پسرعمویش رومان بلیک (Roman Bellic)، که وی نیکو را به آمدن به لیبرتی سیتی دعوت کرده بود و در نامههایش به نیکو نوشته بود که وی زندگی غنیی پر از لذت، زنهای زیبا، ماشینهای اسپرت، عمارتها و ضیافتهای بسیار دارد. هرچند، به محض آنکه نیکو از راه میرسد، متوجه میشود که تمام داستانهای پسر عمویش دروغ بودهاند: در واقعیت، رومان در یک آپارتمان بسیار کوچک زندگی کرده و یک سرویس تاکسیرانی را مدیریت میکند. نیکو فوراً در شرکت رومان مشغول به کار میشود و دیری نمیگذرد که با دوست دختر رومان یعنی مالوری (Mallorie) ملاقات میکند و او نیز نیکو را با دوست خود میشل (Michelle) آشنا مینماید، و در نتیجه نیکو و میشل رابطه عاشقانه خود را آغاز میکنند. مدتی بعد نیکو متوجه میشود که رومان شدیداً زیر قرض بوده و نزولگیران به دنبال او هستند. نیکو چندین بار از رومان محافظت میکند و نهایتاً بلدار مورینا (Bledar Morina)، رئیس مافیای آلبانیاییها در بروکر (یکی از چهار بخش بزرگ لیبرتی سیتی) را پس از حمله او و دستیارانش به رومان، میکشد.
با ادامه کار کردن برای رومان، دیری نمیگذرد که نیکو با لیتل جیکوب (Little Jacob)، نائب رئیس گروه جامائیکاییها (Yardies) و یکی از دوستان خوب رومان آشنا میشود. نیکو در مقاطع مختلف به جیکوب در مقابله با سایر گروههای پخش کننده مواد مخدر کمک کرده، و خیلی زود نیکو و جیکوب به دوستان یکدیگر بدل میشوند؛ همچنین این جیکوب بوده که اولین سلاح نیکو را به او میدهد. مدتی بعد نیکو با ولادیمیر “ولاد” گلیباو (Vladimir “Vlad” Glebov) آشنا میشود، که نزولگیر روسیهای بوده که به رومان پول قرض داده است. ولادیمیر چندین کار شرخری به نیکو میدهد تا با انجام آنها از بیشتر شدن بدهی رومان جلوگیری کند. در آخرین مأموریت ولادیمیر، او از نیکو میخواهد تا یکی از همکاران ولاد به نام ایوان بایچکوف (Ivan Bytchkov) را به قتل برساند. هرچند نیکو این قابلیت را دارد که در مورد سرنوشت او تصمیم بگیرد (ایوان اولین شخصیت در داستان بازی GTA IV است که شما میتوانید او را بکشید یا اینکه زندگیش را ببخشید).
مدتی بعد، نیکو متوجه میشود که ولاد با مالوری همخوابی کرده است، و به همین دلیل او را به قتل میرساند. پس از این اتفاق، نیکو هدف اصلیش از آمدن به لیبرتی سیتی را به رومان میگوید: پیدا کردن و کشتن شخصی که به جوخه او در زمان جنگ خیانت کرده بود. دیری نمیگذرد که نیکو و رومان توسط میخائیل فاوستین (Mikhail Faustin) و دیمیتری راسکالوف (Dimitri Rascalov)، رؤسای مافیای روس در بروکر و رئیس ولاد، دزدیده میشوند. در این بخش از داستان بازی GTA IV ما متوجه میشویم که فاوستین آدم بیاعصابی بوده اما از مرگ ولاد ناراحت نیست و رومان و نیکو را آزاد کرده، و از نیکو برای انجام چندین کار مختلف نیز استفاده مینماید. در همین زمان، رومان نیکو را با دوستش بروسی کیبوتس (Brucie Kibbutz) و اینترنت آشنا میکند. نیکو چندین کار مختلف برای بروسی انجام میدهد، از جمله دزدیدن چندین ماشین، اما نهایتاً تصمیم میگیرد تا دیگر برای او کار نکند، هرچند نیکو و بروسی دوستان خوبی برای یکدیگر باقی میمانند.
بیشتر کارهای نیکو برای فاوستین شامل حمله به کنی پتراوویچ (Kenny Petrovic)، قویترین خلافکار لیبرتی سیتی، میشوند. پس از آنکه پتروویچ تهدید نموده که آنها تقاص این کارها را پس خواهند داد، نیکو ملاقاتی مخفی با دیمیتری داشته که طی آن وی به نیکو میگوید برای جبران این حملات و کنار آمدن با پتروویچ، آنها باید فاوستین را بکشند. نیکو که گزینه دیگری ندارد، پس از آن که دیمیتری به او قول میدهد تا پول به قتل رساندن فاوستین را به او بدهد، وی فاوستین را میکشد. هرچند، وقتی نیکو در انباری با دیمیتری ملاقات میکند تا پولش را از او بگیرد، دیمیتری به نیکو خیانت کرده و او را پیش دوستش و دیگر رئیس مافیای روسها یعنی ری بولگارین (Ray Bulgarin) میفرستد. ری همان شخصی بوده که نیکو برای فرار از دست او به لیبرتی سیتی آمده بود. نیکو با کمک لیتل جیکوب موفق میشود تا از آنجا جان سالم به در ببرد، هرچند دیری نمیگذرد که برای تلافی اینکار، افراد دیمیتری دفتر تاکسیرانی و آپارتمان رومان را آتش میزنند.
داستان بازی GTA IV – بوهان، آلگون کوین
پس از آن که همه چیز خود را از دست میدهند، نیکو و رومان به منطقه بوهان (Bohan) میروند، جایی که در آن نیکو به توصیه مالوری مشغول کار برای منی اسکوئلا (Manny Escuela) میشود. منی یک پارتیزان مغرور است که خود را وقف پاکسازی بوهان جنوبی کرده. نیکو همچنین از طریق مالوری با الیزابتا تورس (Elizabeta Torres)، یک بانوی بارون مواد مخدر نیز آشنا میشود. نیکو سریعاً نسبت به اسکوئلا جبههای منفی میگیرد، اما با کار کردن برای تورس، وی ارتباطات خلافکاری جدیدی ایجاد میکند، که یکی از آنها با یک گنگستر ایرلندی به نام پاتریک مکریری (Patrick McReary) است، که نیکو پس از نجات دادن او از یک معامله خراب شده، با او آشنا میشود. از جمله دیگر ارتباطات جدید او میتوان به آشنایی با یک دلال مواد مخدر به نام پلیبوی ایکس، پس از یاری رساندن به او و نائب رئیس گروه The Lost MC در یک معامله هروئین، اشاره داشت. پس از این معامله ناموفق، پل مربوط به منطقه آلگون کوین (Algonquin) باز شده و دسترسی بازیکنان به این منطقه را ممکن میسازد.
دیری نمیگذرد که نیکو به انجام کارهای مختلف برای پلیبوی میپردازد، که از جمله آنها میتوان به از بین بردن یک محل اتحادیه برای یکی از دوستانش به نام یوسف امیر اشاره داشت. مدتی بعد پلیبوی نیکو را به استاد خود یعنی دوین فورج (Dwayne Forge) معرفی میکند، که به تازگی از زندان مرخص شده است. نیکو برای دوین نیز کار کرده و به او کمک میکند تا زندگیش را دوباره بسازد، و به سرعت بخاطر گذشته غمانگیزش با او رابطه دوستانه قویی ایجاد میکند. هرچند، تنشهای بین دوین و پلیبوی افزایش یافته و نهایتاً هر دوی آنها از نیکو میخواهند تا دیگری را بکشد. بدین صورت دو گزینه پیشروی نیکو است: دوین را بکشد یا پلیبوی را. اگر وی دوین را بکشد، پلیبوی پول اینکار را به او میدهد اما رابطهاش را به طور کامل با نیکو قطع میکند زیرا نهایتاً پشیمان میشود که از نیکو خواسته تا استادش را به قتل برساند. اگر نیکو پلیبوی را بکشد، او و دوین به دوستان خوبی تبدیل شده و دوین اجازه میدهد تا نیکو در پنتهاوس پلیبوی بماند، و میگوید که وی از قبل سند آنجا را داشته است.
در ادامه داستان بازی GTA IV نیکو تماسی از الیزابتای عصبانی دریافت میکند که میگوید لیتل جیکوب بخشی از موادهای او را به Angels of Death فروخته است و آنها سر هر دویشان را کلاه گذاشتهاند. نیکو مواد مخدر را پس گرفته و زمانی که میخواهد آن را به جیکوب پس بدهد با میشل روبرو میشود. میشل میگوید که یک مأمور مخفی دولت بوده و نام واقعیش کارن است. کارن نیکو را پیش سازمان خود میبرد که آن را با نام جعلیش (برای پنهان کردن هویت واقعی کارهایشان) میشناسیم: روزنامه لیبرتی متحد (United Liberty Paper). نیکو مجبور به کار برای این سازمان شده و به او دستور داده میشود تا چندین تروریست شناخته شده یا مشکوک به تروریست بودن را بکشد. در ازای اینکار، سازمان قول میدهد تا سوابق کیفری او را پاک کرده و همچنین فرد خائنی که نیکو به دنبالش میگردد را پیدا کند.
نیکو مدتی بعد برای آخرین بار با الیزابتا ملاقات میکند و او به نیکو میگوید که میترسد تحت نظر پلیس باشد و به زودی دستگیر شود، در همین لحظه منی با تصویربردار خود، جی همیلتون، از راه میرسند و تلاش میکنند تا الیزابتا را راضی نمایند تا دست از فروش مواد مخدر بردارد. الیزابتا که خود تحت تأثیر مواد مخدر قرار داشت، منی و تصویربردارش را کشته و سپس از نیکو میخواهد تا ترتیب جسدهای آنان را بدهد. پس از این اتفاق نیکو رابطه خود را با الیزابتا قطع میکند و در بخشهای بعدی بازی شما میتوانید در رادیو گزارشی بشنوید که میگوید نهایتاً الیزابتا دستگیر شده و با اتهامات متفاوت به ۳۰۰ سال زندان محکوم گشته است.
در بخش دیگری از داستان بازی GTA IV رومان به صورت ناگهانی گم شده و مالوری به نیکو میگوید که افراد دیمیتری او را دزدیدهاند. نیکو موفق میشود تا پسر عموی خود را نجات دهد اما این موضوع بیش از پیش به تنفر او نسبت به دیمیتری میافزاید. مدتی بعد زندگی رومان زیر و رو شده زیرا به دلیل مطالبهای که او از بیمه بخاطر از بین رفتن کار خود کرده بود، پول بسیار زیادی بدست میآورد. با استفاده از این پول، رومان برای خودش و نیکو آپارتمانی در آلگون کوین خریده و سپس کار تاکسیرانی خود را دوباره آغاز میکند.
دیری نمیگذرد که نیکو شروع به کار برای خانواده مکریری میکند، زیرا وی توسط یک پلیس فاسد به نام فرانسیس (که او را هنگام انجام یکی از مأموریتهای منی ملاقات کرده بود) مورد اخاذی قرار میگیرد و با کشتن چندین نفر که مدارکی محکم علیه فرانسیس دارند، مجبور به یاری رساندن به او میشود. نیکو همچنین در چندین دزدی مختلف به پاتریک کمک میکند، که بزرگترین آنها دزدی از بانک شهر لیبرتی است. پس از این دزدی پلهای منطقه آلدرنی (Alderney) باز شده، و دسترسی شما را به کل شهر فراهم میکنند. نیکو نیز به کار کردن برای باقی برادران مکریری، به خصوص دریک مشغول میشود. دریک که در این دزدی نیز نقش داشت، یک خلافکار بازنشسته است که به تازگی از ایرلند آمده (برای فرار از دست مافیای آنجا) و نیکو را استخدام میکند تا چندین مشکل او از گذشتهاش را برایش حل کند. نیکو همچنین با جرالد (Gerald) که طرحریز اصلی دزدی و رئیس مافیای ایرلندی است نیز همکاری کرده و او نیکو را استخدام میکند تا با حمله به مافیای آلبانیاییها، صلح بین آنها و خانواده Ancelotti را از بین ببرد. جرالد این مأموریت را به نیابت از خانواده Pegorino به نیکو میدهد. در طول این مدت، نیکو با پاتریک دوست شده و رابطهای با خواهر او کیت، ایجاد میکند.
دیری نمیگذرد که فرانسیس از بازگشت دریک از ایرلند آگاه میشود و از ترس آن که ممکن است چه کاری انجام دهد، نیکو را استخدام میکند تا او را به قتل برساند. هرچند، پس از این اتفاق دریک با نیکو تماس گرفته و میگوید که به نظرش فرانسیس قصد کشتنش را دارد و از نیکو میخواهد تا از او محافظت کند. این موضوع بار دیگر دو گزینه را پیش روی نیکو میگذارد: فرانسیس را بکشد یا دریک را. ورای از انتخاب شما در این بخش، نیکو به مراسم ختم رفته و چندین مافیای آلبانیایی که در تلافی حمله نیکو به آنها به این مراسم یورش میآورند را از پای در میآورد. پس از این موضوع (بسته به انتخاب قبلی شما) نیکو یا رابطه خود را با دریک قطع میکند یا آن که از فرانسیس اخاذی مینماید تا آن که هر موقع نیکو نیاز داشت او را از دست پلیس نجات دهد (که این موضوع تنها تا پایان داستان بازی GTA IV صدق میکند). نیکو همچنین از طریق پاتریک متوجه میشود که مدتی پیش از مراسم تدفین، پلیس جرالد را دستگیر کرده است.
نیکو همچنین از طریق پاتریک با مافیای ایتالیا و کاپیتان خانواده Pegorino یعنی ری بوچینو (Ray Boccino) ملاقات میکند. بوچینو نیکو را استخدام کرده تا به او در یک طرح معامله (و دزدی) الماس کمک کند. ابتدا، نیکو و چندین همکار بوچینو به رهبری لوکا سیلوستری (Luca Silvestri)، الماسها را که توسط بعضی اعضای Lost MC از صاحب کلوپ یعنی تونی پرنس (Tony Prince) دزدیده و در کیسههای زباله پنهان کرده بودند، بدست میآوردند. هرچند، لوکا و افرادش به بوچینو خیانت کرده و قصد دارند تا الماسها را برای خودشان بدزدند و بدین صورت نیکو مجبور میشود تا آنها را کشته و الماسها را پس بگیرد. سپس نیکو با کمک جانی کلیبتز (Johnny Klebitz) تلاش میکند تا الماسها را به نماینده مافیای یهودیها یعنی آیزاک رات (Isaac Roth) بفروشد، هرچند، لوئیس لوپز به آنها حمله کرده و الماسها را میدزدد اما در این شلوغی، جانی موفق میشود تا پول را برداشته و فرار کند. پس از آن نیکو خیانت جانی را به بوچینو گزارش میدهد و رات و مافیای یهودیها نیز بوچینو را به صحنهسازی این ماجرا و دزدیدن الماسها متهم کرده و میگویند که از او انتقام خواهند گرفت. بوچینو پس از این جریانات برای تلافی کردن این وقایع، نیکو را میفرستد تا بهترین دوستش یعنی جیم فیتزجرالد (Jim Fitzgerald) و همچنین رات و افرادش را به قتل برساند.
در ازای اینکار، بوچینو به نیکو کمک میکند تا فلوریان کراویک (Florian Cravic) را پیدا کند، یکی از دو عضو قدیمی و زنده مانده از جوخه نیکو در زمان جنگ. نیکو و رومان با فلوریان ملاقات میکنند. فلوریان حال نام خود را به برنی کرین (Bernie Crane) تغییر داده و همجنسباز شده است. نیکو در گفتگویش با او متوجه میشود که وی به گروه آنها خیانت نکرده، بدین معنی که شخص خائن تنها میتواند دیگر بازمانده گروهشان باشد: دارکو برویک (Darko Brevic).
داستان بازی GTA IV – آلگون کوین، آلدرنی
نیکو کارهای مختلفی برای برنی انجام میدهد. اولین کارش کشتن مردی است که بخاطر همجنسباز بودن برنی به او حمله کرده. پس از آن نیکو متوجه میشود که برنی رابطه مخفیی با معاون شهردار برایس داوکینز (Bryce Dawkins) دارد، که چندین نفر مشغول اخاذی از او هستند. نیکو برنی را تا محل ملاقات با این اشخاص همراهی میکند و پس از فهمیدن آنکه آنها افراد دیمیتری هستند، آنان را به قتل میرساند. هرچند، وقتی مدتی بعد برنی نیکو را به یک گردش آرامش بخش با قایق دعوت میکند، تعداد دیگری از افراد دیمیتری به آنها حمله میکنند و نیکو موفق میشود تا آنها را نیز از پای در آورد. پس از این اتفاق برنی و نیکو از هم جدا میشوند، هرچند قبل از آن برنی هدیهای به نیکو میدهد: ماشین Infernus برایس.
در این بخش از داستان بازی GTA IV نیکو با جون گراولی (Jon Gravelli) نیز آشنا میشود، دان کهنسال و رو به موت خانواده Gambetti – قویترین خانواده در میان ۵ خانواده مافیایی ایتالیایی موجود در کمیسیون – به گفته روزنامه لیبرتی متحد. نیکو چندین کار مختلف برای گراولی انجام میدهد، از جمله محافظت از یک سیاستمدار در مقابل افراد دیمیتری و یا از بین بردن چندین ون مواد مخدر متعلق به خانواده Ancelotti که افراد دیمیتری از آن محافظت میکردند. گراولی که از عملکرد نیکو خوشنود بوده، به او قول میدهد تا به این روزنامه در پیدا کردن دارکو برویک کمک کند.
ری بوچینو مدتی بعد با نیکو تماس گرفته، آپارتمانی در آلدرنی به او میدهد و او را با دوست و همکار خود فیل بل (Phil Bell) آشنا میکند. بل نیکو را برای کارهای متفاوتی استخدام میکند، از جمله دزدیدن یک کامیون مملوء از مواد مخدر از ترایاد، و کمک به دزدیدن باقی مواد مخدرهای خانواده Ancelotti از دست افراد دیمیتری. وی پس از مدتی نیکو را به رئیس خود جیمی پگورینو (Jimmy Pegorino) معرفی میکند. پگورینو که نگران قدرت از دست رفته خانوادهاش است و میخواهد تا هرچه زودتر به کمیسیون بپیوندد، نیکو را استخدام میکند تا برای انجام معاملهای با خانواده Pavano به او یاری رسانده، و بدین صورت بتواند راه خود را به سمت کمیسیون پیدا کند. هرچند Pavano به پگورینو خیانت کرده و تلاش میکنند تا او را به قتل برسانند، ولی نیکو او را نجات میدهد و مدتی بعد از نیکو خواسته میشود تا برای تلافی کردن این اقدام، به گروه بزرگی از افراد Pavano حمله کند. با گذر زمان، پارانویای پگورینو بیشتر شده و به این باور میرسد که پیرامون او را خبرچینها و خائنین پر کردهاند، از این رو از نیکو میخواهد تا بادیگاردش یعنی آنتونی کورادو رو بکشد که بعداً مشخص میشود یک مأموری FBI است. او همچنین وظیفه کشتن ری بوچینو را نیز به نیکو میدهد و میگوید که به او سوء ظن داشته و به نظرش او خبرچین است.
در همین برهه، نیکو در زندان به ملاقات جرالد مکریری میرود و او از نیکو میخواهد تا به پاتریک کمک کرده و گریسی آنچلوتی، دختر جیووانی آنچلوتی، دان خانواده Ancelotti را بدزدند. جرالد مطلع شده که الماسها به دست خانواده Ancelotti افتاده است و برنامه دارد تا با دزدیدن دختر دان این خانواده و اخاذی کردن از آنها، الماسها را پس بگیرد. نیکو با موفقیت گریسی را میدزدد و مدتی بعد پاتریک قرار معاوضه او با الماسها را ترتیب میدهد. خانواده Ancelotti نیز تونی پرنس و بادیگاردش لوئیز لوپز – شخصی که هنگام معامله نیکو با مافیای یهودیها الماسها را دزدیده بود – میفرستند تا گریسی را نجات دهند. این معاوضه ابتدا به خوبی پیش میرود تا آن که ری بولگارین از راه میرسد و به افرادش دستور میدهد تا نیکو را بکشند و الماسها را از او پس بگیرند. در حالی که تونی و لوئیز همراه با گریسی فرار میکنند و بولگارین نیز از آنجا میگریزد، نیکو و پاتریک افراد بولگارین را میکشند هرچند یکی از آنها الماسها را برداشته و آنها را در کامیون آشغالی میاندازد و بدین صورت الماسها برای همیشه گم میشوند. پس از آن نیکو تمام روابط خود را با جرالد، که از نیکو میخواهد تا مراقب خانوادهاش باشد، قطع میکند.
نهایتاً روزنامه لیبرتی متحد دارکو برویک را پیدا کرده و او را به منطقه بار در فرودگاه بینالمللی فرانسیس میآورند، و پیش از قطع رابطه با نیکو، این موضوع را به او میگویند. نیکو و رومان دارکو را پیدا کرده و پس از رویارویی طولانی، بالاخره نیکو میتواند که او را بکشد اما احساس «تهی بودن» پیدا کند، یا آن که بگذارد تا او فرار کند و «احساس بهتری» نسبت به این موضوع داشته باشد.
پس از اتمام مأموریتهای ذکر شده در داستان بازی GTA IV بالاخره به بخش پایانی این عنوان میرسیم.
داستان بازی GTA IV – پایانها
داستان بازی GTA IV دارای دو پایان بسیار متفاوت است: قرار (Deal) و انتقام (Revenge). در این بخش به بررسی هر یک از این پایانها و اتفاقات منتهی به پایان بازی خواهیم پرداخت.
داستان بازی GTA IV – پیشزمینه پایان – یک کار پایانی
جیمی پوگورینو با نیکو تماس گرفته و از او میخواهد تا در باشگاه Honkers Gentlemen در آلدرنی به ملاقاتش برود. در آنجا، پوگورینو از نیکو میخواهد تا یک معامله هیروئین با دیمیتری راسکالوف داشته باشد و به او میگوید که برای انجام اینکار مبلغ ۲۵۰ هزار دلار را به نیکو میدهد. هرچند نیکو بخاطر خصومتی که بین او و راسکالوف وجود داشته، نسبت به انجام اینکار شک دارد. پس از رفتن پوگورینو از این مکان، نیکو با رومان و دوستش کیت مکریری تماس میگیرد. رومان نیکو را به انجام این معامله تشویق کرده و میگوید که دیمیتری تغییر کرده است و آنها میتوانند از آن پول برای رفتن به تعطیلات و استراحت کردن استفاده کنند. از سوی دیگر کیت به نیکو میگوید که بهتر است این معامله را انجام ندهد و نباید اصولش را بخاطر پول بفروشد و با اعتماد به راسکالوف خودش را به خطر بیندازد.
پس از اتمام این تماس تلفنی، یک علامت سبز رنگ دلار برای انتخاب پایان Deal در نقشه پدیدار شده، و برای گزینه Revenge نیز علامت قرمز رنگ خنجر روی نقشه ظاهر میشود. برای انتخاب پایان مورد نظر، بازیکن باید به علامت مربوط به هر پایان رفته و آن مأموریت را آغاز کند.
داستان بازی GTA IV – پایان «قرار»
داستان بازی GTA IV – اگر قیمت مناسب باشد (۲۵۰ هزار دلار پاداش)
در صورتی که بازیکن پایان «قرار» را انتخاب کند، نیکو در یک خانه شهری در Tudor با فیل بل ملاقات میکند. آنها به بندر Tudor که مکان این معامله است میروند. هرچند، مشخص میشود که دیمیتری به دنبال انتقام گرفتن است، و او افرادی که قرار بود با نیکو معامله کنند را کشته. نیکو و بل تصمیم میگیرند تا پول را بدزدند و نیکو برنامه میریزد تا در آینده دیمیتری را بکشد.
آنها از طریق پشتبام وارد انبار شده و تیراندازی را آغاز میکنند. پس از کشتن تعداد زیادی از افراد حاضر در آنجا، خود را به اتاقی که پول در آن قرار دارد میرسانند هرچند مشاهده میکنند که شخص دیگری با پولها در حال فرار است. آنها دزد را دنبال نموده، او را از پا در میآورند و پول را برمیدارند. نیکو فیل را به Tudor بازگردانده و هر دوی آنها میگویند که دیگر دست از زندگی خلافکارانه خود خواهند کشید.
داستان بازی GTA IV – آقا و خانم بلیک (بدون پاداش)
یک روز پیش از عروسی رومان با مالوری بارداس، نیکو با کیت تماس گرفته و به او میگوید که تصمیم گرفت تا معامله را انجام دهد. کیت از آن که نیکو اصول خود را زیر پا گذاشته است ناراحت شده و تصمیم میگیرد تا به عروسی نیاید.
روز بعد، نیکو تنهایی به مراسم رفته و شاهد عروسی رومان و مالوری است. در حین جشن و پایکوبی در بیرون از کلیسا، مردی از پشت به نیکو نزدیک شده و اسلحه را پشت سر او میگیرد و میگوید که این «هدیهای از طرف دیمیتری راسکالوف» است. نیکو با این شخص درگیر شده و پس از شلیک یک گلوله سرگردان، موفق میشود تا اسلحه را از او گرفته و به سر آن شخص شلیک کند. هر چند، آن گلوله سرگردان به سینه رومان برخورد کرده و او را کشته است. نیکو که از مرگ پسر عموی خود ناراحت است به جسد آن مرد شلیک کرده تا آن که تیرهای اسلحهاش تمام میشوند. سپس وی شروع به لگد زدن به جسد نموده تا آنکه لیتل جیکوب جلوی او را گرفته و میگوید تا به خانه رفته و آرام شود. لیتل جیکوب قول میدهد تا دیمیتری راسکالوف را پیدا کند.
داستان بازی GTA IV – تراژدی یک انتقامجو (بدون پاداش)
روز بعد، لیتل جیکوب با نیکو تماس گرفته و میگوید که تعدادی از افراد راسکالوف را پیدا کرده است. نیکو در آلدرینی با جیکوب ملاقات کرده و آنها افراد راسکالوف را تا یک کازینوی متروکه تعقیب میکنند. با وجود آن که جیکوب میخواهد در انجام این کار به نیکو کمک کند، نیکو اصرار دارد که باید «به تنهایی» این کار را انجام دهد. نیکو به جیکوب میگوید که اگر او واقعاً قصد کمک دارد، بهتر است راهی برای فرار نیکو پیدا کند. پس از مبارزه با افرد راسکالوف، نیکو به داخل کازینو راه مییابد.
در کازینو، نیکو شاهد کشته شدن جیمی پوگورینو به دست دیمیتری بوده و دیمیتری میگوید که او میخواهد پولها را برای خودش نگه دارد.
راسکالوف نیکو را دیده و به همین دلیل به سمت پشتبام کازینو میگریزد. روی پشتبام، راسکالوف سوار یک هلیکوپتر میشود، نیکو موفق میگردد تا خود را به آن هلیکوپتر برساند و پایه آن را بگیرد، اما یکی از افراد راسکالوف روی دست نیکو پا گذاشته و باعث سقوطش میشود.
نیکو درون اقیانوس افتاده و فوراً خود را به یک قایق که در آن نزدیکی قرار داشت رسانده و به تعقیب راسکالوف ادامه میدهد. در وسط این تعقیب و گریز، جیکوب با یک هلیکوپتر از راه رسیده و به نیکو میگوید تا سوار شود. نیکو روی قایق ایستاده و خود را به هلیکوپتر جیکوب (که نابودگر نام دارد) میرساند و کنترلش را در دست میگیرد.
پس از تعقب و گریزی کوتاه، هر دو هلیکوپتر در جزیره Happiness (شادی) سقوط میکنند، و نیکو نهایتاً راسکالوف را تعقیب کرده و او را بخاطر خیانتش و همچنین ترتیب دادن حمله به عروسی رومان (که باعث مرگ رومان شده بود) میکشد. جیکوب از راه رسیده و به نیکو بابت «برنده شدن» تبریک میگوید، و هر دوی آنها جنازه راسکالوف را رها کرده و از جزیره خارج میشوند.
پس از این اتفاق، نیکو تماسی از مالوری دریافت کرده و متوجه میشود که مالوری با فرزند رومان باردار است. نیکو به مالوری قول میدهد که فرزندش «هیچوقت لازم نیست نگران هیچ چیز باشد». مدتی بعد نیکو تماسی از سوی کیت دریافت کرده که میگوید از مرگ رومان ناراحت است و همچنین بیان میکند که اگر زمانی نیکو به او نیاز داشت، وی در کنار نیکو خواهد بود.
داستان بازی GTA IV – پایان «انتقام»
داستان بازی GTA IV – غذایی که سرد سرو میشود (بدون پاداش)
اگر بازیکن پایان انتقام را برگزیند، نیکو به پوگورینو خیانت کرده و به تنهایی در کشتی باربری Platypus (که افراد دیمیتری در حال خالی کردن بار هروئین از روی آن هستند) که در بندر شرقی پهلو گرفته است، با راسکالوف روبرو میشود. پس از مبارزه کردن و رساندن خود به داخل کشتی، نیکو در بخش بار کشتی راسکالوف را پیدا میکند. پس از یک تیراندازی کوتاه که طی آن نیکو افراد راسکالوف را میکشد، وی با راسکالوفی که حال شدیداً زخمی شده، تنها میشود. راسکالوف میگوید که کشتن اون «اشتباه بزرگی» است، اما نیکو این حرف را نادیده گرفته و او را از پای در میآورد.
نیکو از کشتی بیرون آمده و زمانی که روی اسکله ایستاده است با رومان تماس گرفته و میگوید که «همان جایی که در آن همه چیز شروع شده بود، به پایان هم رسید» (همانطور که در ابتدای این مطلب ذکر کردیم، نیکو با کشتی باربری Platypus به لیبرتی سیتی آمده بود). رومان از آن که قرار نیست پولی بدست آورند کمی ناراحت بوده اما میگوید حداقل خوشحال است که دیگر راسکالوف آنها را اذیت نخواهد کرد. فیل بل نیز با نیکو تماس گرفته و میگوید که او تصمیم درست را گرفته و وی نیز به راسکالوف اعتماد نداشته است. هرچند، جیمی پوگورینو و به صورت کلی خانواده پوگورینو به دلیل انجام نشدن این معامله در حال فروپاشی هستند و به همین دلیل نیکو و فیل دیگر نمیتوانند با یکدیگر صحبت کنند، هرچند آنها کینهای از یکدیگر ندارند.
داستان بازی GTA IV – آقا و خانم بلیک (بدون پاداش)
در صبح روز عروسی رومان با مالوری، نیکو با کیت تماس گرفته و میگوید که او به رابطهاش با راسکالوف «پایان داده است». کیت این موضوع را به نیکو تبریک گفته و میگوید که به عروسی خواهد آمد. نیکو کیت را از جلوی خانه مادرش برداشته و با یکدیگر به کلیسا میروند. در طول این مسیر، نیکو از علاقه خود برای کنارهگیری از زندگی خلافکارانهاش میگوید و همچنین بیان کرده که دوست دارد تا کیت را بهتر بشناسد.
نیکو و کیت به کلیسا رسیده و شاهد ازدواج رومان و مالوری هستند. هنگامی که بیرون از کلیسا در حال شادی میباشند، یک ماشین سیاه از آنجا عبور کرده و جیمی پوگورینو از داخل آن جمعیت را به رگبار میبندد و رو به نیکو فریاد میزند: «مهاجر عوضی خیانتکار!» ماشین با سرعت از آنجا فرار کرده و حین این هرج و مرج، نیکو متوجه به قتل رسیدن کیت میشود. رومان به نیکو میگوید که نباید خودش را مقصر بداند اما نیکو عصبانی شده و میگوید که مسئولیت این اتفاق بر عهده خودش (نیکو) است. رومان و جیکوب نیکو را آرام کرده و میگویند که آنها جیمی پوگورینو را پیدا خواهند کرد. پس از آن نیکو از صحنه گریخته و به خانه امن خود در جنوب بوهان میرود.
داستان بازی GTA IV – خارج از کمیسیون (خراب شده) – (۲۵۰ هزار دلار پاداش)
روز بعد نیکو تماسی از رومان و جیکوب دریافت میکند، که میگویند آنها تعدادی از افراد پوگورینو را پیدا کردهاند. پس از ملاقات با آن دو، آنها افراد پوگورینو را تا رسیدن به یک کازینوی متروکه دنبال میکنند. نیکو به جیکوب میگوید تا رومان را به مکان امنی ببرد، سپس خودش با کشتن افراد پوگورینو وارد کازینو شده و جیمی را از آنجا بیرون میراند.
در بیرون کازینو، پوگورینو سوار یک قایق سرعتی شده و برای فرار از راه دریا اقدام میکند. نیکو یک موتور رالی را دزدیده و از ساحل قایق را دنبال میکند، تا آن که نهایتاً به داخل هلیکوپتر جیکوب (همان نابودگر معروف) که رومان نیز درون آن است، میپرد.
پس از تعقیب و گریزی کوتاه، نیکو با استفاده از رگبار سوار شده روی هلیکوپتر، موتور قایق را از کار انداخته، در حالی که یک گلوله آرپیجی نیز به موتورهای هلیکوپتر آسیب رسانده و آن را مجبور به فرود آمدن میکند. نهایتاً هر دو گروه خود را در جزیره شادی مییابند. نیکو پوگورینو را تعقیب کرده و او را به خاطر کشتن کیت، به قتل میرساند. رومان و جیکوب به نیکو میگویند که دیگر «تمام» شده و نیکو «برنده» شده است. رومان، جیکوب و نیکو جسد پوگورینو را رها کرده و از جزیره خارج میشوند.
چند روز بعد، نیکو تماسی از سوی برادر کیت دریافت کرده و او به نیکو میگوید که «مرگ لیاقت کیت نبود» و افراد مکریری «گناهکار» هستند. نیکو همچنین تماسی از سوی رومان دریافت کرده که خبر حامله بودن مالوری را به او میدهد، و میگوید که اگر فرزندشان دختر باشد، نام او را «کیت» خواهند گذاشت.
بدین صورت به پایان داستان بازی GTA IV میرسیم. امیدوارم این مطلب مورد توجه شما قرار گرفته باشد.
شاهکار بود
خیلی ممنون عالی و کامل بود و خیلی بدرد خورد ممنون از سایت خوبتون
ممنون ، لطفا داستان DLC هاش رو هم بزارید چون به نظرم اونا جذاب تر از داستان اصلی بودن.
حیفم اومد نظر نذارم انصافاً کارتون عالی بود ممنون برای ترجمه خوبتون
عالی
من پایان قرار زدم مثل سگ پشیمونم.
خیلی عالی بود من که خوشم اومد خیلی
خیلی ممنون عالی و کامل بود.